فرهنگ رجایی، استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه کارلتون در یک نشست علمی گفت: چین برای من شوروی دوران استالین است. در شوروی دوران استالین فقط قدرت نظامی بیرون آمد و از چین حالا چیزی غیر از «قدرت اقتصادی» بیرون نخواهد آمد.
نشست علمی با عنوان «چرا ایران بعد از دوره صفوی را بازیگر نمی دانم؟» توسط گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم برگزار شد.
به گزارش خبرنگار جماران، دکتر فرهنگ رجایی در این نشست گفت: اگر بخواهم این پرسش را به آزمون و نقد و ارزیابی بگذارم باید به تاریخ ایران و تاریخ های مشابه باز گردم؛ و نه به نظریه پردازی های معروف توسعه و الگوی پیشرفت که چندین دهه گذشته در میان اربابان تعمق و دانشگاهیان در همه جای دنیا و به خصوص در ایران فراوان رواج دارد.
وی افزود: یکی از مهمترین پایه های آسیب شناسی و ارائه راه حل توسط کنفسیوس این بود که استفاده نا به جا از مفاهیم باعث بحران شده است و لذا ما باید آنها را احیاء کنیم. علت این یادآوری این است که اولا چه بسا علت این غیبت بازیگری در ایران استفاده نا به جا و نا دقیق از برخی مفاهیم باشد و ثانیا من باید هشیار باشم که مبادا همین خطا را مرتکب شوم.
استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه کارلتون افزود: پیش انگاشت من که نتیجه بیش از چهار دهه تفحص و تدبر در خصوص وضع ایران و ایرانیان بوده این است که همان گونه که معمولا زایش فردیت در انفراد آدمیان به تحویل گیری هویت، شعور، عزت نفس و انسان ورزی مسئولانه منجر می شود، پدیدار شدن و توجه متوجه نسبت به واحد انسانی که افراد آن را فقط ابزار گذران زندگی ندانسته بلکه وطن و مأمن خود می دانند و چنان احساس تعلقی می کنند که عرصه بازیگری فردی، جمعی و همگانی فراخ و به تبع آن بازیگری کلان واحد ممکن و تضمین می گردد.
وی یادآور شد: امروزه واحد کارآمد و مقبول افراد انسانی، واحدی است که «state» خوانده می شود. برای یادآوری عرض می کنم که مکان بروز و جهان گستر این واحد مغرب زمین است و اجماع علمای رشته سیاست این است که پس از جنگ های 30 ساله در اروپا متولد شد و تاریخ تولد آن در شناسنامه اش یعنی قرارداد وستفالی 1648 ثبت شده است. واژه «state» از ریشه «stay» به معنای ایستادن و استوار بودن است؛ یعنی وضعیتی که دائمی و ماندگار است.
رجایی تأکید کرد: اینکه چرا ما از واژه مترادف آن در فرهنگ خودمان استفاده نکرده ایم و یا آن را به جای «ایستار»، دولت ترجمه کرده ایم که معنایش ثروت، بخت و اقبال است، من نمی دانم؛ اما آنقدر می دانم که با توجه به تأمین و گسترش مفهوم «شهروندی» از یک گروه خاص به عموم مردم، هر جا این سامان تازه شکل نگرفته باشد، بد فهمیده شود یا مقبولیت عام نداشته باشد، بازیگری استواری در احساس درونی تک تک افراد و همچنین در رفتار بین المللی و رفتار ملی جمعی آنان وجود نخواهد آمد. سرگذشت تجربه های شخصی و گروهی فلسطینی ها در بیش از 70 سال برای من نمونه و عبرت آموز است. ادوارد سعید جوان ترین استاد تمام در دانشگاه کلمبیا بود و بانیان اصلی نحله مطالعات فرا استعماری تلقی می شود. اما آخر عمر، وی خود را «بی در کجا» احساس می کرد و احساس امنیت و برخورداری از یک وطن امن نداشت.
وی با اشاره به دو دوره تاریخی سقوط ساسانیان و سقوط سلسله صفویه، گفت: امروزه وقتی از خلط «دولت» و «حکومت» صحبت می شود، به آن «امنیتی کردن» می گوییم. امنیتی کردن یعنی به نام امنیت و اینکه همه چیز به امنیت ربط دارد، بحث، شفافیت، گفت و گو، پاسخگویی و عرصه عمومی تعطیل می شود. نتیجه این خلط در دوره ساسانی شکست نهایی و فروپاشی حاکمیت دولت را شاهد بودیم و حدود هشت و نیم سده دولت در ایران تعطیل بود. در دوره صفوی نیز با شکست دوباره حاکمیت دولت در حمله افغان ها و فروپاشی نهایی آن، برای مدتی بیش از سه سده است، که تا به حال ادامه دارد.
استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه کارلتون ادامه داد: پیامد ماندگار و مخرب هر دو دوره غایب شدن مقوله و نهادی بسیار قدیمی که واحد سیاسی است و امروزه به آن «دولت» گفته می شود. اما در زمان قدیم به آن چه می گفتند؟ چرا باید آن را دولت ترجمه کنیم؟ مگر ما مفهوم نداریم؟! نام این مفهوم در معروف ترین و بحث شده ترین حوزه تمدنی یعنی یونان، «مدینه» بود؛ که به تبع آن فارابی در همسخنی با افلاطون نیز از آن استفاده می کرد و در دو اثری که مستقیما به امر سیاسی توجه دارد یعنی «سیاست مدنیه» و «اندیشه های اهل مدینه فاضله» مشاهده می کنیم. اخیرا توسط استاد سیدجواد طباطبایی که واژه «ایرانشهر» و اندیشه «ایرانشهری» را به قرائت خویش مطرح کرد، باز از واژه «مدینه» و «شهر» استفاده شده است.
وی اظهار داشت: برای من واژه رایج تر و درست تر در حوزه تمدنی ایرانی و ایران اسلامی واژگان مهم و گویای «مُلک» است. یعنی در اصول علم سیاست، نهاد بیرونی و مصداق امر سیاسی «دولت» یا «مُلک» و نهاد بیرونی و مصداقی امر سیاست «حکومت» یا «مَلِک» است. همان طور که امر سیاست جزئی جدانشدنی و یکی از زیرمجموعه های امر سیاسی است، حکومت هم جزء جدانشدنی و یکی از زیرمجموعه های دولت است. دولت شامل حکومت، نهادهای مدنی، عرصه عمومی و فرهنگ سیاسی است.
رجایی با اشاره به بیت حافظ که می گوید «رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار/ کار مُلک است آن که تدبیر و تأمل بایدش»، گفت: حافظ نشان می دهد که امر سیاسی مقوله ای مربوط به مُلک یا دولت است که دو عنصر متشکله آن «مصحلت» که جهان ساز است و بینش و افق و یا به تعبیر دیگر ادب، حد و حدود حجاب جهانداری را تعریف می کند و این همان تدبیر و تأمل است. تدبیر و تأمل است که دانش و علم و یا آداب مُلک داری و چگونگی تحقق بخشیدن به مصلحت را کشف و ابداع می کند؛ که جنبه های متعدد امر سیاسی هستند و امر سیاست یکی از آنها است.
وی تصریح کرد: در امر سیاسی هدف حداقلی «خیر عمومی» و هدف حداکثری «خیر برین» است. در امر سیاست هدف حداقلی به بیان علامه نائینی «دفع افسد به فاسد» و هدف حداکثری «دفع ظلم» و «برقراری عدالت» است. اما وقتی امر سیاسی و امر سیاست مخلوط شوند و بدتر از آن، امر سیاست غالب شود، اولین قربانی امر سیاسی است زیرا عناصر آن یعنی «مُلک»، «مصلحت» و «تدبیر و تأمل» تعطیل می شود و این خلط مبحث خسارات فراوانی دارد و در این وضعیت هدف وسیله را توجیح می کند، ملوک خود را صاحب مُلک تلقی می کند، قاعده بازی «همه با من» حاکم می شود، جهانداری جای خود را به جهانگیری می دهد و امر سیاسی وسیله امر سیاست می شود.
استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه کارلتون افزود: مصلحت تحقق بخشیدن معقول به سه قوه قدرت، ثروت و هویت و خواستشان یعنی غریزی، منطقی و معنوی افراد تشکیل دهنده سامان جمعی در چهارچوب ارزش های جاافتاده زمانی و مکانی است، یعنی شکل زمانی و مکانی به خودش می گیرد. فرض کنید در جامعه ایرانی یک زمانی شکل زرتشتی داشت و حالا باید شکل اسلامی به خودش بگیرد. وقتی بخواهید مصلحت را شناسایی و تعیین حدود کنید، مجبوریم بفهمیم زیرمجموعه های امر سیاسی یعنی امر سیاست، اقتصاد، اجتماع، علم و هنر، و دین و فرهنگ چگونه با هم جمع می شوند؟ جایگاه هر یک چیست؟ چرا نباید از هیچ یک و کارکرد اندام واره آن غافل شد؟ چگونه با هم ارتباطی هماهنگ و اندام واره دارند؟ تا آب و آبادانی و بانک هویتی تضمین شود.
وی تأکید کرد: هیچ کدام را نباید در جهت غیر مصالح به کار گرفت، یا نادیده گرفت و یا ابزار دیگری کرد. باید واقف باشیم که در نقش و جایگاه خود هر یک از اینها تناقض نمای هدف و وسیله و ابزار و غایت هستند و به طور کارساز با هم در تنش هستند. تدبیر و تأمل برای همین چیزها است. این اهتمام مهم با تدبیر و تأمل امکان پذیر است که فهم مصلحت در ظرف های زمانی و مکانی را توسط کسانی که در زمان و مکان خاص «شهروند» تلقی می شوند امکان پذیر می کند. در وضعیت حاکمیت دولت همه کسانی که بازیگر و کنشگر هستند اولا عارفان امر مورد علاقه خود هستند و ثانیا حس خود ارزشمندی دارند و خود را تابعی از گروه یا جناح خاص نمی دانند؛ بلکه تصور می کنند در خدمت توانش فطری و درونی خود و حوزه ای هستند که در چهارچوب مصلحت کلان فردی و جمعی ارزشمند است.
رجایی یادآور شد: در ایران قبل از اسلام تا وقتی تکلیف سه پایه قانون امر جهانداری استوار بود و تکلیف «مصلحت»، «مُلک» و «تدبیر و تأمل» روشن بود، دولت و مُلک ایرانشهری به رغم فراز و فرود توانست چهار دوره در حال توسعه بودن، جهانداری، مدنیت و تمدن از خودش به جا بگذارد که مادها، هخامنشیان، پارت ها و ساسانیان بودند. چون در حال توسعه و جهاندار بود، بازیگر هم بود و در بسیاری موارد حتی قاعده بازی را هم تعریف می کرد. دولت و ملک ایرانشهر مصلحتش را در چهارچوب جهان بینی اوستایی تعریف کرد.
وی ادامه داد: شاه برخوردار از فرّه ایزدی نماد حاکمیت، دولت و مُلک و امر سیاسی بود و صدراعظم نماد امر سیاست شد. به تدریج اندیشه شاه وارد چهارچوبی نظری شد که جزئیات ادب کار را با تدبیر و تأمل اندیشید. در امور دیگر نیز به طور نمونه موبد نماد دین و فرهنگ و خانواده های بزرگ نماد امر اجتماع بودند. پس از آنکه جهان بینی و مذهب مختار در ایران «اسلام» اعلام شد، به تدریج دولت و مُلک ایرانی ناپدید شد و نظم و نظامی تازه در حوزه جغرافیایی ایران برقرار گردید.
استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه کارلتون تصریح کرد: دولت و ملک خلافت به رغم فراز و نشیب خود، تا برآمدن صفوی تعیین کننده و تعریف کننده دولت و ملک بود و مصلحتش را در چهارچوب جهان بینی اسلام و فرهنگ اسلیمی- عربی، که قوم عرب با خود آورد، تعریف می کرد و خلیفه نماد حاکمیت دولت و ملک و به تعبیر من امر سیاسی شد و در خصوص امر سیاست نظام سیاسی خلافت با وام گیری ترکیبی از نظام روم و ایران حکومت و امر سیاست شد. اندیشه خلافت رسول اللهی چهارچوب فکری شد که جزئیات ادب و آداب کار را تدبیر و تأمل می نمود.
وی افزود: آنقدر دولت و خلافت استوار بود که به طور نمونه در دوره آل بویه به رغم اینکه رومیان توانستند پایتخت صفویان را تصرف کنند و حتی به زبان تاریخ شناسان و اسلام شناسان سده شیعه را آغاز کرد، اما اسوه و پارادایم دولت - مُلک خلافت دست نخورده باقی ماند و دیدیم که آل بویه در روز جمعه خطبه نماز را نه به نام امام شیعه، که خلیفه سنّی خواندند. تعجب ندارد که اخیرا هم داعش ادعای احیای خلافت کند. چون این نهاد به رغم اینکه پس از حمله مغولان به طور انضمامی ناپدید شد و نماد اسمی آن هم توسط دولت ترکیه که جانشین عثمانی شده بود، رسما ملغی گردید، اما هنوز انگاره دولت - ملک خلافت در ذهن بسیاری مشروعیت دارد.
رجایی گفت: در آخرین دوره در حال توسعگی ایران که دوره صفوی باشد، مجددا دولت - ملک ایران بروز کرد و این بار مصلحت در چهارچوب جهان بینی شیعه تعریف شد و در خصوص امر سیاسی دولت - ملک پادشاهی برقرار گردید و شاه برخوردار از سایه خدا نماد آن اعلام گردید و در امر سیاست نظام شاهی به مثابه مِلک قرضی و در چهارچوب اندیشه پادشاه قرضی برقرار گردید. ادب و آداب کارهای تدبیر و تأمل شد و صدراعظم به عنوان نماد مَلِک، حکومت و امر سیاست مستقر گردید.
وی اظهار داشت: پس از فروپاشی صفوی وضعیت صورت دیگری گرفته که هنوز ادامه دارد. اگر مروری به چهار دوره افشار، زند، قاجار و پهلوی بکنیم، نبود کارکرد اندام واره مصلحت، ملک و تدبیر و تأمل و به تبع آن دولت - ملک جالب توجه و چشمگیر است. روانشاد دکتر محمد مصدق این تمایز را می دانست و از این رو مرتب به دو پادشاه پهلوی توصیه می کرد سلطنت کنید و وقتی نخست وزیر بود در پاسخ به کسانی که می خواستند مطبوعاتی که به وی حمله می کردند را مورد مجازات قرار بدهند، قبول نمی کرد و در پاسخ می گفت اگر به نماد حکومتی دولت ما که ایرانی و مسلمانی است کسی توهین کرد آن وقت بنده وارد میدان می شوم.
استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه کارلتون ادامه داد: به بیان دیگر در این چهار دوره تعریف ما از واحد سیاسی مشخص نبود یا جدی گرفته نمی شد. از این رو به جای بازیگری «همه با هم»، قاعده «همه با من» برقرار بود. چنان امر سیاست بر امر سیاسی غالب بود و مَلک و حکومت تا آنجا خود را مُلک تلقی می کردند که دیگر حوزه های امر سیاسی یعنی اقتصاد، اجتماع، علم و هنر، دین و فرهنگ را نیز دست آمیز خود کرده و دچار خفقان و سستی کرده بود.
وی گفت: حالا سؤال این است که آیا در ایران اسلامی دولت - مُلک در چهارچوب امر سیاسی مصلحتش در چهارچوب جهان بینی شیعه و شعارهای انقلاب تعریف شده است؟ آیا در خصوص امر سیاست نظام جمهوری اسلامی را مَلِک و حکومت برقرار کرده ایم؟ و بالأخره آیا در چهارچوب اندیشه مطرح شده و بحث شده ادب و آداب کارها را تدبیر و تأمل کرده و قانون امر جهانداری بر اساس آن به قاعده بازی تبدیل شده است؟ آیا نماد دولت - مُلک و امر سیاسی جاافتاده و شناخته شده است؟ آیا سه قوه نظام جمهوری نماد امر سیاست هر یک به طرز مناسب خود را مجزا اما متوازن می بینند؟
رجایی تأکید کرد: البته هر ایرانی باید واقف باشد پس از انقلاب چالش هایی که به صورت جنگ تحمیلی، تحریم های پیاپی و نفسگیر، محاصره چهار طرف وطن از شمال توسط روسیه، از جنوب شورای همکاری خلیج فارس، از شرق نیروهای افراطی دینی در پاکستان و افغانستان و از غرب هم جنگ و ادامه آن یعنی نیروهای افراطی جهان عرب و اخیرا هم تحریم شخص ثالت برای تنگ کردن عرصه فعالیت بین المللی از بیرون و کوتاه نظری ها و منفعت طلبی های کوتاه مدت در داخل، نمی دانم آیا فرصت یا دل و دماغی برای توجه به نگرش هزار ساله و تاریخی برای کسی به جا مانده است یا نه؛ اما من که همیشه به نسل های آتی اعتقاد و اطمینان دارم، امیدوارم آنها هرچه سریعتر بنای سه پایه قانون جهانداری متشکل از مصلحت، مُلک و تدبیر و تأمل را نه فقط احیا، که روابطی روزآمد برای خود و ایران فراهم آورند تا خدای ناکرده جهان سوزی گریبانگیر ما نشود.
وی در پایان گفت: امیدوارم عرایضم روشن کرده باشد که حضور تأثیرگذار دولت - مُلک در حکومت خیلی بد است. به همین دلیل اعلام می کنم از چین هیچ چیزی در نخواهد آمد. چین برای من شوروی دوران استالین است. در شوروی دوران استالین فقط قدرت نظامی بیرون آمد و از چین کنونی چیزی غیر از «قدرت اقتصادی» بیرون نخواهد آمد.