شانزدهم آذر روز دانشجوست؛ به همین مناسبت به اختصار، گذری خواهیم داشت بر برآیند سیاست های رژیم شاه در دانشگاه ها، به ویژه اعزام دانشجو به خارج. این که چرا نسل جدیدی که دوران محمدرضا شاه، در خانواده های متمول، متوسط، روشنفکرِ طرفدار فرهنگ غرب به دنیا آمده، رشد کرده و با حمایت مادی و معنوی حکومت پهلوی سر از دانشگاه های ایران و جهان، به ویژه غرب در آوردند، سرانجام به انقلاب و امام خمینی پیوستند و بر رژیم شاه شوریدند؟ ممکن است هر کسی با مبانی و نگاه خاص، به علل و نتایج متعدد و خاصی برسد؛ اما ما فقط به یک مورد اشاره خواهیم کرد.
پایگاه خبری جماران: شانزدهم آذر روز دانشجوست؛ به همین مناسبت به اختصار، گذری خواهیم داشت بر برآیند سیاستهای رژیم شاه در دانشگاهها، به ویژه اعزام دانشجو به خارج. این که چرا نسل جدیدی که دوران محمدرضا شاه، در خانوادههای متمول، متوسط، روشنفکرِ طرفدار فرهنگ غرب به دنیا آمده، رشد کرده و با حمایت مادی و معنوی حکومت پهلوی سر از دانشگاههای ایران و جهان، به ویژه غرب در آوردند، سرانجام به انقلاب و امام خمینی پیوستند و بر رژیم شاه شوریدند؟ ممکن است هر کسی با مبانی و نگاه خاص، به علل و نتایج متعدد و خاصی برسد؛ اما ما فقط به یک مورد اشاره خواهیم کرد.
سیاست اعزام دانشجو
آغاز جریان اعزام دانشجو به خارج، به دوره صفوی می رسد. در دوره شاه عباس دوم به دلیل دشمنی ایران و اروپا با امپراتوری عثمانی، نوعی نزدیکی و ارتباط میان ایران و کشورهای اروپایی برقرار شد و برای نخستین بار شاه عباس در سال ۱۰۵۲ ش. چند تن را برای یادگیری هنر به رم فرستاد. اما روند اعزام دانشجو به صورت جدی و پیوسته، در عصر قاجار و به همت عباس میرزا صورت گرفت. امیرکبیر نیز همین سیاست را دنبال کرد.
این روند از سال ۱۲۳۷ تا سال ۱۲۹۰ قطع شد و از سوی دولت کسی برای تحصیلات عالی به خارج فرستاده نشد. دلیل آن هم استبداد ناصرالدین شاه و نگرانی وی از افکار آزادی خواهانه کسانی بود که از فرنگ باز میگشتند و همچنین نگرانی مردم از لامذهب شدن و افکار فرنگی مابانه فرزندان بود. البته پس از انقلاب مشروطه و احساس نیاز به تحول در کشور، افرادی برای تحصیل از سوی دولت به خارج اعزام شدند.
با روی کار آمدن رضا خان تحول بزرگی در شمار دانشجویان اعزامی به خارج به وجود آمد. به طوری که در سال ۱۳۰۱، ۶۰ تن فقط برای فراگیری فنون نظامی به فرانسه فرستاده شدند. و در سالهای بعد رشته های تحصیلی دیگر بجز امور نظامی هم در دستور کار قرار گرفت. در شهریور 1308 برابر با تصویب لایحه وزارت معارف، 100 دانشجوی ممتاز ایرانی با بورس دولتی عازم اروپا گشتند تا تحصیل علم و دانش کنند. در این مرحله چند دوره دانشجو به خارج از کشور اعزام گردید که همین افراد بنیانگذاران بسیاری از شاخه های علوم و فنون و صنایع نوین در ایران شدند.
در پیش گرفتن سیاست درهای باز درباره تحصیلات خارج کشور در دوران محمدرضا پهلوی موجب گسترش کمی تعداد دانشجویان ایرانی در خارج شد؛ به طوری که در طی سالهای 47 تا 52 حدود 30 هزار نفر برای تحصیل به خارج اعزام شده بود. روند رو به افزایش این جریان همچنان ادامه یافت؛ تا این که در سالهای آخر عمر رژیم پهلوی، شمار این قبیل دانشجویان از مرز یک صد هزار تن گذشت.
در دوران رضاشاه تجربه دانشجویان ایرانی در کشورهای اروپایی، مانند آلمان زمینه و شالوده ای شد برای فعالیت سیاسی مخالف رژیم پهلوی به گونه ای که همین تحصیل کرده ها نقشی حیاتی در استعفا و تبعید رضاشاه داشتند. بعدها با تشکیل دانشگاه تهران و دیگر دانشگاه ها در کشور و گسترش و کثرت کمی و کیفی دانشجویان، فعالیت های سیاسی دانشجویان ایرانی خارج کشور و دانشجویان داخل آغاز شد. رفته رفته همین دانش آموختگان خارج و دانشجویان داخلی که با فرهنگ غرب آشنا شده و با هزینه رژیم شاه تحصیل کرده و دارای موقعیت اجتماعی و شغلی شده بودند، ساز مخالف زده و علیه رژیم با گروه ها و احزاب مخالف رژیم همکاری کرده و حتی آنهایی که زمینه های دینی و مذهبی قوی داشتند، در دهه چهل و پنجاه همراه با روحانیت مبارز به رهبری امام خمینی دست به قیام زدند و در نهایت رژیم پهلوی را سرنگون کردند. حال چرا اینگونه شد وکسانی که انتظار می رفت حامی و جان فدائی رژیم و با او باشند، بر او شدند و در صف مخالفان رژیم قرار گرفتند.
از قضا سرکنگبین صفرا فزود!
این نتیجه عکس را باید در سیاستهای غلط رژیم پهلوی جستجو کرد. هنگامی که جوانان این نسل شخصاً با فرهنگ اروپا و آمریکا آشنا شدند، متوجه شدند که نسل قبل از آنان، که آن روز حاکم بر ایران بودند، به اصول اصلی آن فرهنگی که خود را طرفدار و پرچمدار آن می دانستند، وفادار نبوده اند. آنان به زودی دریافتند که آنچه غرب بدان افتخار می کند و پایه تمام ترقیات اقتصادی، صنعتی و اجتماعی آن است، دموکراسی است که در دل آن آزادی اندیشه، احترام به حقوق انسانی و عدالت اجتماعی نهفته است، نه تنها تقلید ظواهر تمدن فرنگیان. آنان به خوبی ملاحظه کردند که در این همه سال که حکومت در دست نسل قبل از آنها بود، نه کوششی در راه آزادی اندیشه شده، نه حقوق انسانی کسی محترم شمرده شده، نه عدالتی گسترده گردیده و نه حتی یک قدم در راه دموکراسی برداشته شده است. این نسل چون راهی نداشت تا از طریق مسالمت آمیز حرف خود را بزند یا بنویسد، به زودی از حاکمان دل برید و بر آنان شورید. این شورش، شکاف و انشعابی در داخل طرفداران فرهنگ وارداتی اروپایی و زنگ خطری بود برای دستگاه حاکمه، ولی گوش دستگاه حاکمه آن را نشنید.
وقتی که روحانیت شیعه به رهبری حضرت امام عملاً انقلاب را شروع کردند و رهبری را به دست گرفتند، این نسل نیز به انقلابیون پیوست؛ چرا که هدفشان مشترک بود. هر دو خواستار سرنگونی رژیم بودند. پیوستن این جوانان به انقلاب بیشتر هنگام اقامت امام خمینی در فرانسه صورت گرفت. خبرنگار روزنامه اطلاعات گزارش داد: روز 26 مهرماه 1357؛ حدود یک هزار نفر از دانشجویان ایرانی در اروپا برای ملاقات آیت الله العظمی خمینی به پاریس آمده اند.
متعاقب آن دانشجویان تهران به انقلابیون پیوستند. روز 29 مهرماه 1357 روزنامه اطلاعات از راهپیمایی چند هزار نفری دانشجویان در دانشگاه و تظاهرات دانشجویان دانشگاه آریامهر خبر داد، و روز دوم آبانماه 1357 از تظاهرات عظیم در دانشگاه تهران گزارش داد و نوشت: مدارس تهران امروز تعطیل شد و در دانشگاه تهران راهپیمایی و تظاهرات و اقامه نماز انجام گرفت.
این وضعیت منحصر به محصلین داخل و خارج کشور نبود، بلکه دانشگاهیان، قضات، پزشکان هم جزو آنان بودند که تلگرافات زیر، به نقل از روزنامه اطلاعات نشان دهنده آن است: روز 24 مهر 1357 ـ دانشگاهیان طی تلگرافی به پاریس از پرزیدنت ژیسکار دستن رئیس جمهور فرانسه خواستند از تمام احترامات خاص که شایسته مرجع عالیقدر شیعیان یعنی آیت الله العظمی خمینی است دریغ ننماید. 340 نفر از دانشگاهیان ایران این نامه را امضا کرده اند. (روز 27 مهر 1357)؛ از طرف 450 تن از دانشجویان دانشگاه تهران از رهبر شیعیان جهان خواسته شد به ایران برگردند. (روز دوم آبان ماه 1357)؛ قضات ایران دسته جمعی نامه ای به دولت و روزنامه های فرانسه نوشتند که احترامات آیت الله العظمی خمینی رعایت شود (روز 14 آبان 1357)؛ پزشکان ایران دسته جمعی نامه ای به رئیس جمهور فرانسه نوشته و خواسته اند مقدم آیت الله العظمی خمینی را گرامی بدارند و...
پس همان نسلی که به نوعی آموزش دیده و پرورش یافته رژِیم پهلوی بودند، با هزینه های آنها و در فضایی تربیت شده بودند که حکومت برایشان مهیا کرده بود، در نهایت با درک و فهم بدعهدی و بی عدالتی های حکومت و عدم توجه به قوانین و سیاستهایی که شعارش را داده و مدعی آن بودند، از همان رژیم بریده و در برابرش ایستاده و به انقلابیون پیوستند و در دوران انقلاب هر خدمتی که می توانستند برای انقلاب و انقلابیون کردند.
چه بسا اگر سران حکومت پهلوی و طرفداران فرهنگ وارداتی غرب که از نهضت مشروطه تا پایان دوران پهلوی امور کشور را در دست خود داشتند، آزادی، دموکراسی و رعایت حقوق انسانی و... را رعایت کرده بودند، در ضمن اصلی را که در مقدمه قانون اساسی مشروطه نوشته شده بود که: «هر یک از افراد مملکت در تصویب و نظارت امور علی قدر مراتبهم محق هستند» اجرا کرده بودند و این نسل جوان از طریق روزنامه و کتاب و دموکراسی و پارلمان و... حرف خود را میزد، نه از راه پیوستن به انقلاب و کشتار، این رژیم ماندگار می شد و انقلابی هم صورت نمی گرفت.
علل تأثیرپذیری دانشجویان و جوانان از امام خمینی
با توجه به حوادث اتفاق افتاده در تاریخ معاصر ایران به خصوص عصر پهلوی دوم، عدم پایبندی به همان اصول و عناصر تجدد که رژیم هر دم شعارش را می داد و... دانشجویان آگاه که خود را مسؤول در مقابل تحولات جامعه می دانستند، به مقابله با اقدامات دولت های حاکم که بر خلاف استقلال و پیشرفت و... کشور بودند، برخاستند. حال چرا با وجود احزاب و گروه های مختلف مخالف رژیم پهلوی که گاه مورد حمایت دولت های بزرگ خارجی بودند، دانشجویان به امام خمینی و مرجعیت و رهبریت ایشان روی آوردند و پشت سر ایشان به مبارزه و مخالفت پرداختند؟
با تأسیس دانشگاه در کشور، احزاب سیاسی نیز نفوذ خود را شروع کردند. حزب توده از اولین و موفقترین احزاب بود که توانست جمعیت عظیمی را جذب نماید. حتی تا حدودی توانست در دولت مصدق نیز نفوذ کند. اما بعد از کودتای 28 مرداد 1332 و انحلال این حزب و همچنین شکست نهضت ملی، دانشجویان دچار سرخوردگی و سردرگمی شدند. نبود رهبری سبب رکود فعالیت های دانشجویی شد. اما بعد از فوت آیت الله بروجردی در اوایل سال 1340 و تصویب لایحه ی انجمن های ایالتی و ولایتی و حادثه مدرسه فیضیه قم، نامی به گوش دانشجویان می رسید که قبلاً کمتر شنیده بودند، و آن کسی نبود، جز امام خمینی که مخالفت و اعتراض به سیاستهای دولت را به عنوان مرجع تقلید شروع کرد.
اولین حضور دانشجویان در کنار روحانیون و پشت سر امام خمینی، در همان مراسم چهلم آیت الله بروجردی در اردیبهشت 1340 بود. در این مراسم انجمن اسلامی دانشجویان به شکلی سازمان یافته شرکت کرد و با اتوبوس به قم رفتند که مورد استقبال روحانیون قرار گرفتند و این اولین حرکت سازمان یافته به شکل تظاهرات بود و در حقیقت سمبل پیوند طلبه و دانشجو بود. نهضت حضرت امام هم از همین زمان آغاز گردید.
این ارتباط دانشجویان با امام و نهضت امام، کم کم احساس رشد و شادابی در طیف مذهبی جنبش دانشجویی را تقویت کرد؛ چراکه با یک الگوی سیاسی در جایگاه مرجعیت مواجه بودند و خلاء رهبری برجسته را نداشتند.
علل دیگر توجه دانشجویان این بود که امام خمینی فقط به افشاگری و تحریک افکار توده ها علیه رژیم بسنده نمی کرد، بلکه در وحدت و همدلی نیروهای ملی و روحانی نیز تأثیرگذار بود و عاملی شد برای پیوند حوزه و دانشگاه، و ارتباط این دو مرکز علمی حوزه و دانشگاه به انقلاب شتاب بیشتری بخشید و روحانی و دانشجو در کنار هم قرار گرفته و در حقیقت مکمل یکدیگر شدند.
یکی دیگر از علل گرایش دانشجویان به امام خمینی، شجاعت و اقتدار ایشان در خط مقدم مبارزه با استبداد و استعمار بود که توانست با رهبری درست، جنبش ها و اعتراضات را به سویی هدفمند ارشاد نماید. قشر تحصیلکرده دانشگاهی این شجاعت و اقتدار را در سران حکومت پهلوی و رهبران احزاب و گروه های مخالف او نمی دیدند.
از علل گرایش دانشجویان به حضرت امام، می توان به این نکته نیز اشاره کرد که او به قشر جوان و دانشگاهی اهمیت و شخصیت داده و در اعلامیه های خویش دانشجویان را نیز مورد خطاب قرار می داد، مسئله ای که کمتر کسی به آن توجّه می کرد. ایشان پس از آزادی از حبس و حصر و حضور در قم، روز 21 خرداد 43 در جمع دانشجویان دانشگاه تهران ضمن تشریح وضعیت اقتصادی و نابرابری های اجتماعی، وابستگی، عدم استقلال کشور، نبود آزادی ها و تصویر بدلی که از اسلام ارائه شده است، از آنان خواست که در دانشگاه پرچم اسلام را بالا ببرند.
نتیجه
بشنوید ای دوستان این داستان
خود حقیقت نقد حال ماست آن
صرف نظر از علل جذابیت شخصیت امام خمینی برای نسل جوان و تحصیل کرده کشور که به گوشه ای از آن اشاره شد؛ دوگانگی و تضاد در سیاستهای داخلی؛ شعارهای تجددگرایی در گفتار، بدون پرداختن به محتوا و عمل؛ استبداد و وجود کردار و گفتار و رفتار کاذب و متضاد و نبود صداقت و... عدم وفاداری و پایبندی نظام شاهنشاهی به همان اصول و اعتقادات و سیاستهای خود گفته و خود نوشته در جامعه، به ویژه در داخل کشور و نسبت به مردم، عمده دلیل جدایی و مقابله جوانان دانشگاهی و بعدها مردم از حکومت شد. در حالی که اگر به اظهارنظرهای سران حکومت پهلوی دقت کنیم، خواهیم دید که آنها سعی می کردند همه مشکلات و ضعفها را به پای علل و عناصر خارجی نوشته و بر سیاستهای غلط و ضعف و عیوب خود سرپوش بگذارند. در حالی که ضعف و آفت اصلی در درون بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی و با گذشت 43 سال از آن، باید مواظب بود و دقت و آسیب شناسی کرد که همان علت هایی که باعث حادث شدن انقلاب اسلامی بوده اند، بر خود انقلاب تحمیل نشود. لذا رجوع مستمر نسل انقلابیون اولیه و دوستداران واقعی امروز انقلاب به ارزیابی و تحلیل و بازخوانی از میزان حصول اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی و پاسداشت هویت آن و پایداری و استمرار مقبولیت و محبوبیت آن در بین نسل امروز و فردای انقلاب امری ضروری و لازم است.
الآن احساس می شود، متأسفانه علل حادث شدن انقلاب به فراموشی سپرده شده و یا از تحمیل آن بر آرمانهای انقلاب جلوگیری نشده و بعضاً آثار سوء آن کم انگاشته می شود، این موضوع به مثابه خطری است که نتیجه آن، شکستن هویت، سست کردن باورهای دینی و گسست و نومیدی نسل امروز و فردا را از آرمانهای اولیه انقلاب اسلامی در پی خواهد داشت. مغفول ماندن و یا ملاحظات ناموجه و نادیده گرفتن آثار زیانبار شیوع و رسوخ مفاسد اقتصادی، اداری، سیاسی و اجتماعی و... که در دولت پهلوی از علتهای مهم انقلاب و تحول خواهی مردم به رهبری امام بوده است، طی دهه های گذشته آثار زیانباری را بر باورهای جوانان و هویت اسلامی انقلاب تحمیل کرده است.
همچنین اصالت دادن به ظاهر نمایی و تظاهر و اشاعه روحیات چاپلوسی و تملق پذیری نیز موجب دوری قشر تحصیلکرده و نخبه کشور شده و عواقب ناگواری را به دنبال خواهد داشت. تبعیض در رسیدگی و تسریع در صدور حکم و نحوه برخورد و قاطعیت قضایی و... در عین حال ملاحظات غیرقابل قبول نسبت به گروه ها و اشخاص و... جامعه جوان را از آرمانهای انقلاب نومید می کند.
ناکارآمدی برخی از مسئولان و مدیران جامعه در اجرا و عملی ساختن اهداف و برنامه های اعلام شده انقلاب و حکومت دینی، و بی پاسخ ماندن نیازهای اولیه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جوانان و دانشجویان و دیگر اقشار ملت، عدم توزیع عادلانه امکانات و فرصتها، تعارض و شکاف بین گفتار و عمل سران و مسئولان و مدیران کشور، درگیری گروهها و جناحهای سیاسی بر سر کسب، حفظ و استمرار قدرت موجب بدبینی به نظام و انقلاب گشته و یأس و ناامیدی جوانان و دانشجویان را در پی خواهد داشت.
چند موردی که اشاره رفت و شاید دهها موردی که می بایست غیر از این، مورد واکاوی و ارزیابی قرار گیرد، متأسفانه روزبه روز موجب نومیدی و سست شدن باورهای نسلهای میانی و امروزی از جهت گیریها و اهداف انقلاب اسلامی شده و انقلاب را از هویت اصلی، محبوبیت، جاذبه و فلسفه وجودی خود دور می کند.
منابع
ـ صحیفه امام
ـ امام در آیینه اسناد ساواک
ـ کنفدراسیون تاریخ جنبش دانشجویان ایران در خارج از کشور 57 ـ 1332، ترجمه: آذری
ـ سازمان دانشجویان دانشگاه تهران
ـ استالینیسم و حزب توده در ایران
ـ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی
ـ تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، ج2
ـ جنبش دانشجویی در ایران از تأسیس دانشگاه تا پیروزی انقلاب اسلامی
ـ ایران بین دو انقلاب، ترجمه: شانه چی