پایگاه خبری جماران: عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با بیان اینکه ضرورت ارتباط با دنیا را نمی توان انکار کرد، گفت: یک مرجع مطلبی را مطرح کرده و باید در اطراف او بحث و گفت و گو شود؛ حتی اگر نقدی هم داریم توجه شود که اولا چه کسی نقد کند و دوم اینکه چه جوری نقد کند. اسم بعضی نقدها را نمی شود «نقد» گذاشت. البته باید افراد هم آزاد باشند که اگر نقطه نظری دارند خود آن پیام یا مطلب را بحث کنند. ما گاهی راحت از نقد یک گفتار یا یک رفتار به نقد خود شخص و جایگاه می رسیم؛ این هم از آن بد اخلاقی هایی است که خیلی راحت رخ می دهد.
مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با آیت الله ابوالقاسم علیدوست را در ادامه می خوانید:
تحلیل شما از موضع اخیر آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در خصوص ارتباط با کشورهای دنیا چیست؟
گاهی انسان احساس می کند در کشور یک دوگانه سازی های موهوم یا به تعبیری «تضادانگاری های غیر واقعی» وجود دارد و ما سال های سال است که دچار این آسیب ها هستیم. دوگانه هایی که با هم ناسازگاری ندارند و ما اینها را متضاد جلوه می دهیم و چون متضاد جلوه می دهیم نمی توانیم آنها را مدیریت کنیم و چون نمی توانیم مدیریت کنیم، در کشور التهاب ایجاد می شود.
به عنوان مثال در مورد بحث «اسلام و ملیّت» من از شما سؤال می کنم، آیا اسلام با ملیّت ایران و ارزش های ملی منافات دارد؟! ما معتقدیم هیچ منافات ندارد. اما گاهی سهل انگاری ها و ندانم کاری ها و عدم آمادگی برای سخنرانی و گفت و گو این دو را مقابل همدیگر قرار می دهد. لذا اینجا افراد بین یک دوراهی قرار می گیرند که آیا اسلام را قبول کنند یا ارزش ها ملی را، در حالی که این دو تعیّن هیچ با هم منافات ندارند.
یا در مورد «شریعت و دموکراسی» از طرفی ما قائل شویم به اینکه احکام الهی و ولایت فقیه باید اجرا شود و آن را به جنگ دموکراسی ببریم و یا به عکس از دموکراسی شروع کنیم و بگوییم چون دموکراسی را قبول داریم نمی توانیم شریعت را بپذیریم.
باز از دوگانه های التهاب آفرین بحث «استقلال و ارتباط با دنیا» است که یا باید ما استقلال داشته باشیم و آزاد باشیم و به توانایی های داخل کشور تکیه کنیم و یا با دنیا ارتباط برقرار کنیم. اینجا باید بحث کرد که اینها با هم منافات دارد یا عده ای که باید با همین دوگانه سازی ها زندگی و امرار معاش کنند دوگانه ایجاد می کنند؟
خود خداوند به شما عقل داده و عقل بر ارتباط با دنیا تأکید می کند
حاکمیت باید بتواند دوگانه سازی نکند یا فرهیختگان و نویسندگان دوگانه سازی نکنند
قلم دست بعضی افرادی می افتد که اگر رزومه آنها را مطالعه کنید هیچ تخصص ندارند و کار نکرده اند
از اینجا من منتقل می شوم به فضایی که الآن در کشور هست. هیچ کس شک ندارد که اصل «استقلال»، «آزادی»، «عزت» کشور و تکیه بر ظرفیت مدیریت و توانایی داخل قابل بحث نیستند. یعنی هیچ کس نباید اینها را انکار کند. اما از طرف دیگر «ضرورت ارتباط با دنیا» را نمی شود انکار کرد. حالا شما بگویید ما خدا را داریم و ارتباط را می خواهیم چه کار؟ خود خداوند به شما عقل داده و عقل بر ارتباط تأکید می کند. روایات و آیات ما هم بر ارتباط تأکید می کند.
اینجا است که حاکمیت باید بتواند دوگانه سازی نکند یا فرهیختگان و نویسندگان دوگانه سازی نکنند. چون این دوگانه سازی موهوم و یک تضادانگاری غیر واقعی است. مگر کل دنیا که با کشورهای پیشرفته ارتباط دارند عزتشان را فروخته اند؟! مگر آزادی شان را فروخته اند؟! مگر استقلالشان را از دست داده اند؟! اینجا است که ما باید اساسی فکر کنیم. وقتی این بحث ها به پشت تریبون ها کشیده می شود و قلم دست بعضی افرادی می افتد که اگر رزومه آنها را مطالعه کنید هیچ تخصص ندارند و کار نکرده اند، زبان و قلم رها است و البته گاهی تأیید هم می شوند.
باید این بحث ها فضاهای علمی و خارج از سویه سیاسی و منافع شخصی بحث شود. وقتی بحث «اقتصاد درون زا» توسط رهبری مطرح می شود، بحث علمی شود که به چه معنا است؛ و برای یک بار هم که شده نتیجه درستی گرفته شود و بر اساس این نتیجه پیش برود. یعنی این طور نباشد که بزرگانی بحث کنند، نتیجه ای بگیرند و باز فردا صبح افراد بدون مطالعه، تخصص، تمرکز و خالی بودن از منافع شخصی همان حرف های اول را بزنند.
بعد از 40 سال ما بحث کنیم که آیا باید با دنیا ارتباط داشته باشیم یا نه؟!
یعنی بعد از 40 سال ما بحث کنیم که آیا باید با دنیا ارتباط داشته باشیم یا نه؟! بحث کنیم که آیا باید با دنیا درست حرف بزنیم یا نه؟! از آن طرف بحث شود که مثلا اگر می خواهید به جایی برسید باید ارتباط را به هر قیمتی داشته باشید. تجربه هم نشان داد بدون تردید آنها منافع خودشان را می خواهند.
مدیریت در جایی که تضاد نیست آسان است. انسان استقلال، آزادی و عزت را بگیرد و جلو برود، این که کار سختی نیست. از آن طرف ارتباط را بگیرد و مثل کشورهای عربی خودش را به دامن شیر دوش بیندازد، آسان است و یک بچه 10 ساله هم می تواند این جور کشور را اداره کند. اما اینکه مدیران و کارگزارانی پیدا شوند که بین اینها جمع کنند که به نظر من محال نیست و حتی کار سختی هم نیست که افراد ورزیده، عالم، پا به رکاب و خالی از سویه های سیاسی و منافع شخصی عهده دار کار شوند و کار را به سامان برسانند.
الآن یک مرجع مطلبی را مطرح کرده و باید در اطراف او بحث و گفت و گو شود؛ حتی اگر نقدی هم داریم توجه شود که اولا چه کسی نقد کند و دوم اینکه چه جوری نقد کند. اسم بعضی نقدها را نمی شود «نقد» گذاشت. البته باید افراد هم آزاد باشند که اگر نقطه نظری دارند خود آن پیام یا مطلب را بحث کنند. ما گاهی راحت از نقد یک گفتار یا یک رفتار به نقد خود شخص و جایگاه می رسیم؛ این هم از آن بد اخلاقی هایی است که خیلی راحت رخ می دهد.
لطفا در خصوص ضرورت تقویت جایگاه مرجعیت و احترام آن نیز اگر نکته ای لازم است بفرمایید.
من در این مورد چیز خاصی عرض نمی کنم. مگر این نیازمند توضیح است؟! یعنی ما الآن بحث کنیم که باید جایگاه و عزت مرجعیت را نگه داشت و هرکسی با هر حدی از درک و فهم به مرجعیت حمله نکند؟! اصلا این قابل بحث است؟! یا نقشی که مرجعیت در صلاح و سداد کشور، انسجام ملی و حتی پدیده انقلاب دارد.
علت محدثه این انقلاب چه نهادی است؟ علت مبقیه آن چه نهادی است؟ مردم در مسائل به چه نهادی مطمئن تر از مرجعیت مراجعه کنند؟! یعنی این بحث آنقدر روشن است که پرداختن به آن دلیل واضح می خواهد و من الآن دلیل واضحی برای این کار نمی بینم. بحث روشنی است و به هر حال افراد مختلفی هم مطلب را بیان کرده اند.
بحث همان نکته ای است که من گفتم حرف زده شود و اگر نقطه نظری هم داریم در یک فضای مؤدب و آرام آن بحث را پیگیری کنیم نه اینکه جایگاه را زیر سؤال ببریم. مثلا در بعضی نقدها دیده اید که به نوعی اساس مرجعیت دارد لطمه می بیند؛ چه آن نویسنده ناآشنا و جاهل متوجه باشد و چه متوجه نباشد.