حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی خسروی در مراسم چهلمین روز درگذشت سید علی اکبر محتشمی پور گفت:من نمی دانم در این 40 روز آیا صدا و سیما توفیق پیدا کرد خدمات انقلابی این مرد بزرگ را به جوان ها بگوید؟! این سازمان عریض و طویل توفیق داشتند یک فیلم 20 دقیقه ای بسازند که بگویند اگر امروز سخن از مقاومت هست پایه گذارش چه کسی است؟!
نماینده اسبق مجلس شورای اسلامی با تأکید بر اینکه مرحوم محتشمی پور «سمبل صدق و اخلاص» بود، گفت: چرا می بینیم هزار نفر هزار نفر به سمت ارمنستان حرکت می کنند که آنجا واکسن بزنند؟ اعتمادها خدشه دار شده است. ممکن است با رفتن به ارمنستان ویروس کرونا را از بین ببریم اما ویروس «بی اعتمادی» را چه طور می توان از بین برد؟ این خدشه ای است که به ملت وارد شده است. هرچه بزرگان گفتند به صندوق های رأی پناه بیاورید و تنها راه اصلاح همین است، بالغ بر نصف مردم نرفتند. اعتماد خدشه دار شده، چون «صدق» در جامعه ما کم شده است.
به گزارش خبرنگار جماران، حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی خسروی در مراسم چهلمین روز گذشت سیدعلی اکبر محتشمی پور، گفت: آیه قرآن می فرماید بعضی از مؤمنین شخصیت هایی هستند که یک صفت مهم دارند. ویژگی برجسته آنها «صداقت» است، بر پیمان خود وفادار هستند و پیمان با خدا را نشکسته اند. «صدق» پایه و اساس مکتب انبیاء است. امیرالمؤمنین علی(ع) می فرماید صداقت ستون اسلام و پایه ایمان است.
نماینده اسبق مجلس شورای اسلامی یادآور شد: در آخر سوره مائده خدا می فرماید در روز قیامت تمام ارتباطات دنیوی باطل می شود. این یک بحث عمیق فلسفی است که مرحوم علامه طباطبایی در موارد مختلفی از «المیزان» مطرح کرده است. می فرماید این رابطه ها و علل و معلول هایی که در دنیا داریم همه از هم بریده می شود؛ نظم عالم قیامت بر اساس «صدق» است و تنها راستی و صدق به درد مردم می خورد. در روز قیامت کسانی صادق باشند وارد بهشت می شوند.
وی تأکید کرد: یکی از انسان هایی که می توان گفت «سمبل صدق و اخلاص» بود، «مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج سید علی اکبر محتشمی پور» است. او تربیت شده مکتب قرآن و اهل بیت(ع) بود و در محضر امام امت که صدق مجسم است، تربیت یافت. چند سال پیش همایشی داشتیم و یکی از سخنرانان که عرب زبان بود درباره امام امت این جمله زیبا را گفت که من اگر بخواهم امام را معرفی کنم این است که با خدا، مردم و خودش صادق بود.
گاهی ما با خودمان هم صادق نیستیم
خسروی با بیان اینکه گاهی ما با خودمان هم صادق نیستیم، افزود: صداقت و اخلاصی که در امام بود توانست انسان ها را تربیت کند. حواریون امام در نجف حدود 20 نفر بودند. طلبه های اطراف و دلباخته امام آقای دعایی و مرحوم محتشمی بودند و عده ای که از دنیا رفته اند و بعضی هم هستند. آقای دعایی می فرمودند ما در سال 51 یا 52 رادیویی به نام «روحانیت مبارز» راه انداخته بودیم که مرحوم آقای محتشمی هم همکاری داشت. خدمت امام رسیدیم که ما برای مبارزه علیه رژیم شاه چنین وسیله تبلیغاتی را روزی یک یا دو ساعت در اختیار داریم. امام فرمودند به دو شرط اشکالی ندارد؛ اول اینکه دروغ نگویید و دوم اینکه فحش و ناسزا ندهید.
اعتمادها خدشه دار شده است؛ ویروس «بی اعتمادی» را چه طور می توان از بین برد؟
وی ادامه داد: مرحوم آقای محتشمی در محضر چنین امامی تربیت یافته و امام اعتماد فراوانی به ایشان داشت. اساسا «صدق» پایه اعتماد است. در خانواده ای که صدق و راستی نباشد کیان خانواده به هم می ریزد. در جامعه ای که مسئولین، دستگاه تبلیغاتی و افراد مختلف بخواهند دروغ بگویند، «اعتماد» از بین می رود. چرا می بینیم هزار نفر هزار نفر به سمت ارمنستان حرکت می کنند که آنجا واکسن بزنند؟ اعتمادها خدشه دار شده است. ممکن است با رفتن به ارمنستان ویروس کرونا را از بین ببریم اما ویروس «بی اعتمادی» را چه طور می توان از بین برد؟ این خدشه ای است که به ملت وارد شده است.
نماینده اسبق مجلس شورای اسلامی اظهار داشت: هرچه بزرگان گفتند به صندوق های رأی پناه بیاورید و تنها راه اصلاح همین است، بالغ بر نصف مردم نرفتند. اعتماد خدشه دار شده، چون «صدق» در جامعه ما کم شده است. راهی جز این نیست که به «صدق» برگردیم و به راهی که قرآن گفته است روی بیاوریم. قرآن به مؤمنین سفارش می کند با انسان های صادق نشست و برخاست کنید. اینها دستورات اسلام و قرآن است ولی سیاست بازی ها نگذاشته ما به این معارف دینی عمل کنیم و هر روز ضربه اش را می خوریم.
وی تأکید کرد: مرحوم آقای محتشمی در نزد امام موقعیت ویژه ای دارد. وقتی ایرانی ها را از عراق بیرون می کنند، شرایط برای تبعه ایران دشوار می شود و زمزمه های اینکه امام هم باید از عراق برود، امام آقای محتشمی را انتخاب می کند که به سوریه و لبنان برود و زمینه های رفتن به آنجا را بررسی کند. یک نامه هم برای یاسر عرفات می نویسند. ایشان گرفتاری هایی در فرودگاه بغداد و سوریه دارد و بالأخره وارد می سود و با یکی از دوستانش پیش یاسر عرفات می رود، نامه امام را می دهد، او نامه را بر چشم می گذارد و می گوید پیشنهاد می دهم به سوریه نروید؛ امام به لبنان تشریف بیاورند و نیروهای سازمان آزادی بخش فلسطین در خدمت امام هستند.
خسروی تصریح کرد: آقای محتشمی در خاطراتش می نویسد به دوستم گفتم صلاح نمی دانم. چون اینها امام را نمی شناسند. امام «استقلال فکر» دارد و اینها نمی توانند با امام کنار بیایند. مرحوم آقای محتشمی دارای «هوش سیاسی» بالایی بود و امام فرموده اند «جناب حجت الاسلام آقای محتشمی- ایّده الله تعالی- از دوستان قدیمی من و فردی متدین، متعهد و مبارز است که با هوش سیاسیای که دارد همیشه خدمتگزاری خوب برای اسلام و ایران بوده است.»(صحیفه امام، جلد 21، صفحه 130)
وی افزود: همان ایام است که خبر می شوند اوضاع عوض شده و امام به پاریس تشریف برده اند و مسئولیت اتاق ارتباطات را به آقای محتشمی و مرحوم آقای فردوسی پور می سپارند. عده ای که در اروپا بودند و خدمت امام آمدند و بعد هم ضربه زدند و رفتند، اصرار می کنند که چون این آقایان زبان انگلیسی نمی دانند اجازه بدهید ما هم اینجا باشیم. امام فرموده بود هر وقت لازم شد مترجمی می آید اما مسئولیت با آقای محتشمی است. ایشان پل ارتباطی بین انقلابیون و غیر انقلابیون و امام بودند.
نماینده اسبق مجلس شورای اسلامی گفت: بعد از پیروزی انقلاب همراه امام به ایران تشریف می آورند و همان روزها یا ماه های اول حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد آقا ایشان را می خواهد و می گوید هیأت شش هفت نفره ای برای بنیاد مستضعفان تعیین شده و امام فرموده اند شما هم آنجا باشید. ایشان اسامی را می بیند که همه از بزرگان هستند و می گوید با حضور این آقایان نیازی نیست که من آنجا باشم. می گویند شما باشید؛ چشم و گوش امام هستید.
وی افزود: چند ماه بعد از دفتر امام زنگ می زنند که سریعا خودت را به قم برسان چون مأموریتی پیش آمده است. ایشان در بین راه رادیو را باز می کند و می بیند حکمی خوانده شد که امام آقای محتشمی را به عنوان مسئول رادیو تعیین کرده اند. گفت بدون اطلاع من حکمی صادر شده است؟ گفتند مسائلی آنجا هست که فقط شما می توانید حل کنید. اعتماد امام به آقای محتشمی کم نظیر بود.
خسروی ادامه داد: بعد مسأله ای پیش می آید که چه نشسته اید سفرای جمهوری اسلامی در خارج از کشور با همان تفکرات شاهنشاهی کار می کنند. تصمیم گرفته می شود تغییراتی داده شود. ایام جنگ، و مهمترین کشور برای ایران، «سوریه» بود. ایشان را انتخاب می کنند، حکم زده می شود ولی بنی صدر استوارنامه را امضا نمی کند تا اینکه شهید رجایی رئیس جمهور می شود و شهید بزرگوار دکتر باهنر کابینه تشکیل می دهد، مهندس میرحسین موسوی را به عنوان وزیر امور خارجه انتخاب می کند و ایشان بلافاصله دست به کار می شوند که به سفارتخانه ها سر و سامانی بدهند؛ حکم سفارت سوریه که آماده بود را شهید رجایی امضا می کند. اولین و آخرین حکم سفارتی که ایشان امضا کرده اند.
وی یادآور شد: مرحوم آقای محتشمی در سوریه تحولی ایجاد می کند. اولا ارتباط با علمای شیعه و سنّی، ایجاد و تأسیس مدرسه تبعه ایرانی، احیا و بازسازی مرقد مطهر حضرت رقیه(ع) که ایشان مجبور می شود پیش حافظ اسد برود و از او اجازه بگیرد و او کمک کند و آن مرقد با آن شکوه ساخته شده است. با کاروان های حج تماس می گیرد که کاروان های زیارتی به سوریه بفرستید؛ این معمول نبود و پایه گذارش مرحوم محتشمی است. کاروان ها راه افتادند و ضمن زیارت حرم حضرت زینب(ع) و حضرت رقیه(ع) سری هم به قنیطره می زدند تا جنایات اسرائیل را ببینند. می بیند که کار به این سامان پیش نمی رود و نیاز هست که هسته ای از مقاومت تشکیل شود و هسته «حزب الله» را تشکیل می دهد.
آیا صداوسیما فیلمی ساخت که بگوید اگر امروز مقاومت هست پایه گذارش چه کسی است؟
نماینده اسبق مجلس شورای اسلامی تأکید کرد: من نمی دانم در این 40 روز آیا صدا و سیما توفیق پیدا کرد خدمات انقلابی این مرد بزرگ را به جوان ها بگوید؟! این سازمان عریض و طویل توفیق داشتند یک فیلم 20 دقیقه ای بسازند که بگویند اگر امروز سخن از مقاومت هست پایه گذارش چه کسی است؟!
دشمن خوب تشخیص می دهد که چه عناصری را از ملت بگیرد
وی اظهار داشت: ایشان یک روز بعد از ظهر پاکتی که به دفترش رسیده را باز می کند و انفجار حاصل می شود. صدای مهیبی که شیشه ها می شکند. او را در آمبولانس می گذارند و می گوید بعد از آن را یادم نیست. اسرائیل تشخیص داده بود که چه کسانی و چه عناصری را باید از ملت ها بگیرد. ما تشخیص نمی دهیم، دشمن خوب تشخیص می دهد. ما دوست و دشمن را نمی شناسیم و عوضی می گیریم. برای معالجه به آلمان می رود و در آن حال هم در جلسات شرکت می کند و تأثیر فوق العاده ای در مسائل سیاسی داشته است.
خسروی ادامه داد: بعد که به ایران بر می گردد وزارت کشور به او محول می شود. این عالم بزرگوار از نظر علمی هم در سطح بالایی بوده و خودشان هم نمی گفتند و پرهیز داشتند. در حوزه مرحوم مجتهدی تهران و در حوزه قم رسائل، مکاسب و کفایتین را نزد مرحوم آیت الله سلطانی خوانده اند و بعد در نجف مقامات علمی را طی کرده اند. این عالم بزرگوار بعد از قضایای 88 که هیچ برنده ای نداشت و همه ضرر کردیم، چون مسئولیتی در ستاد آقای مهندس موسوی داشتند شرایط دشوارتری برایشان پیش آمد. یک روز برای قم به زیارت رفته بودند و بعضی افرادی که حرف هایی که من گفتم راجع به شخصیت ایشان را نمی دانستند، دنبال ایشان راه افتادند و با شعارهای ضد آمریکایی بدرقه کردند.
وی گفت: ایشان می گوید احساس می کنم در وطنم هم جایی برای زندگی و آرامش ندارم. به همسر وفادارش که در تمام مراحل همراه و همدم ایشان بوده می گوید حاضر هستی به نجف برویم و به بارگاه امیرالمؤمنین(ع) پناهنده شویم؟ می گوید آرزوی دیرینه ما است که در محضر امیرالمؤمنین(ع) در نجف و کربلا باشیم. بار سفر می بندد، خانه ای را اجاره می کند، بیش از 10 سال ایشان در آنجا مشغول عبادت، سلوک، مطالعه و خدمتگزاری به زائرینی بود که از امام می رفتند و به بیت امام هم سری می زدند.
نماینده اسبق مجلس شورای اسلامی افزود: من پیشنهاد می کنم چراغ دارالزهرا(س) خاموش نشود. این مرکز به عنوان مرکزی برای تهذیب نفوس، ارتباط با اهل بیت عصمت و طهارت و تحکیم بنیان صداقت و پاکی همچنان برقرار بماند و انسان هایی در مکتب قرآن و اهل بیت(ع) تربیت شوند که این مملکت نیاز به انسان های تربیت شده مانند خود آقای محتشمی دارد.
وی اظهار داشت: وقتی ایشان در پاریس بودند با ماه محرم همزمان شد. روز هشتم ماه محرم آقای اشراقی(داماد حضرت امام) به آقای محتشمی می گویند امام فرموده اند که شما فردا و پس فردا روضه بخوانید. ایشان می گوید گفتم که در اینها مهندسان، روشنفکران و دانشجویان هستند و من روضه ای که به درد اینها بخورد بلد نیستم؛ من روضه پایین شهر قم بلد هستم. آقای اشراقی به امام فرموده بود ایشان چنین عذری آورده اند و امام فرموده بود من هم همان روضه پایین شهر قم را می خواهم و روضه اروپایی نمی خواهم.
خسروی ادامه داد: ایشان می گوید روز تاسوعا من آماده شدم، جمعیتی نشسته، امام به من اشاره کردند بلند شو، دستمال سفید را از جیبشان در آوردند و آماده ذکر مصیبت شدند. در جای غربت که هر روز هم از ایران خبر ناگوار می رسد، دل ها پر است. می گوید من سلامی به ساحت مقدس قمر بنی هاشم عرض کردم. امام گریه می کند و شانه هایش تکان می خورد؛ یک وقت دیدم تمام آقایانی که نشسته اند به شدت برای قمر بنی هاشم(ع) منقلب شده اند و اشک می ریزند. آقای محتشمی خبر ندارد که یک روز او هم جانباز پیرو قمر بنی هاشم(ع) خواهد شد.