در سال 1356 که نهضت مردم ایران به اوج رسید، آقای حججی در خط مقدم این جبهه بود و در هر شرایط و مقطعی به دفاع از نهضت سینه سپر کرد و هرگز کوتاه نیامد . مانند رهبرش و مقتدایش ، ذره ای در وجودش ترس و اضطراب دیده نشد ، در مجلس سخنرانی وقتی احساس می کرد ماموران ساواک حضور دارند لحنش و تن صدایش را کوبنده تر می کرد و رعب و وحشت بر اندام آنها می انداخت به طوری که از ترس ، مسجد را ترک می کردند.
پایگاه خبری جماران: عالم مجاهد و روحانی پر تلاش مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید سجاد حججی میانجی یکی از روحانیون انقلابی قبل از فتح بود که پس از سال ها مبارزه و خدمت ، صبح روز پنجشنبه 31/5/1398 مصادف با بیستم ذیحجه الحرام 1440 (روز ولادت امام موسی کاظم علیه السلام) چشم از دنیا فرو بست و امسال اولین سالگردش ، جمعه 31 مرداد 99 با اول ماه محرم مصادف شده است.
وی که مصداق حدیث: «عَالِمُ یُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ سَبْعِینَ أَلْفَ عَابِدٍ» بود با الهام از مکتب حماسی اباعبدالله الحسین علیه السلام بحق در دوران مبارزات و ایام بعد از پیروزی ، خوش درخشید و یاد و نامش در دلها برای همیشه جاودانه شد ؛ چنان که رهبر کبیر انقلاب از همان آغاز نهضت به اخلاص و صداقت وی عنایت داشتند و خطاب به فرزندشان فرموده بودند:«مصطفی! همه رفقای ما باید مثل آقای حججی باشند»
در این فرصت تنها به بعضی از ویژه گی های برجسته ایشان که می توان آنها را « متفردات و اختصاصات» او نامید مرور اجمالی می کنیم:
1 - اولین اجازه نامه از امام
از سال 1340 تا یک ماه قبل از رحلت حضرت امام ( خرداد 68 ) در طول 28 سال مرجعیت از سوی ایشان به شخصیت های روحانی و سرشناس ، ساکن در کشورهای ایران ، عراق ، لبنان، هندوستان ، پاکستان، افغانستان و... نزدیک به یک هزار مورد اجازه نامه صادر شده است. قبلا همه اینها در مجموعه 22 جلدی«صحیفه امام» لابلای بیانات ومصاحبه ها وسایر احکام چاپ شده بود اما اخیرا این مجموعه دریک جلد مستقل هم به چاپ رسیده است.
در میان هزار نفر شخصیت های علمی ، حوزوی و انقلابی اولین اجازه نامه به حاج آقای حججی اختصاص دارد و تاریخ صدور آن بیستم شوال 1380 برابر 17/1 /1340ش، درست یک هفته بعد از رحلت مرجع بزرگ آیت الله العظمی بروجردی می باشد و این از جهاتی مهم و منحصر به فرد است.
در فرهنگ حوزه، اجازه نامه گرفتن از یک مرجع تقلید به معنای قبول مرجعیت ایشان است، از این رو بعد از رحلت آیت الله بروجردی، اکثریت علمای آذربایجان و حتی غیر آن به مرحوم آیت الله خوئی یا مرحوم آیت الله شریعتمداری و بعضی هم به مرحوم آیت الله میلانی گرایش پیدا کردند واین 3 شخصیت را اعلم از امام می دانستند و در بعضی هم که حس ناسونالیستی وجود داشت می گفتند که مردم آذربایجان نباید از مجتهد فارسی زبان تقلید کند، در اوائل دهه چهل افرادی مثل آقای حججی که به امام مقلد و مروج باشند به خصوص در آذربایجان بسیار اندک و انگشت شمار بود.
2 – پشتکار و اخلاص در انقلاب
بعد از تبعید حضرت امام به ترکیه و نجف اغلب روحانیون ، حتی غیر آذربایجانی ها ، به انگیزه های گوناگون از انقلاب بریدند و خود را کنار کشیدند و وظیفه اصلی خود را تبلیغ ، ارشاد ، تدریس و تحصیل قرار دادند ، اما مرحوم آقای حججی همچنان در آن فضای غربت با الهام از مکتب خمینی کبیر به مبارزات خود ادامه دادند ، به مناسبت های مختلف به امام و مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی نامه نوشتند و درد دل کردند و رهنمود خواستند. تنها یکی از این نامه ها که ایشان به زبان عربی نوشته و از نظر محتوا بی نظیر و منحصر به فرد است ، نامه ای است که به مناسبت اولین سال تبعید امام ، خطاب به ایشان نگاشته است.
این نامه در تاریخ 13 آبان 1344، در آن فضای اختناق ستمشاهی که نیاز به شهامت و شجاعت مضاعف داشت و از هر کسی ساخته نبود ، توسط این روحانی مبارز از شهرستان میانه به نجف پست شده، ولی در بین راه توسط اداره اطلاعات شهربانی توقیف و در آرشیو ساواک بایگانی می شود. محتوای نامه از جهاتی منحصر بفرد است و در میان شاگردان امام و روحانیون مبارز نظیر چنین نامه ای مشاهده نشده است و حکایت از عمق ارتباط و از شدت اهتمام و اعتقاد قلبی آقای حججی به راه امام و انقلاب دارد.
این نامه پس از پیروزی در میان اسناد ساواک پیدا شد و سال 1386 در مجموعه نفیس 22 جلدی «امام خمینی در آینه اسناد ساواک»، چاپ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، جلد پنجم، ص 435 به همراه دستخط ، متن عربی و ترجمه فارسی منتشر شده که حال و هوای آن دوران خفقان را در روح و جان هر خوانندهای به تصویر میکشد. البته متن عربی نامه حماسی تر از ترجمه فارسی آن است اما علت این که چرا عربی نوشته گویا به تصور این که اغلب ماموران ساواک وشهربانی در آن زمان ، زبان عربی بلد نبودند اگر به دستشان افتاد نتوانند از محتوایش باخبر شوند. در اینجا جهت اختصار متن آن را نیاوردیم ، اما جوانان و نسل چهارمی ها یی که علاقمند تاریخ انقلاب هستند به منبع فوق مراجعه کنند تا بدانند که شاگردان مکتبی حضرت امام در گوشه گوشه این سرزمین اسلامی چگونه غریبانه از رفاه و آسایش خویش گذشتند و در سال 57 برای ما یک دنیا استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی توأم با عزت، شرف، امنیت ، آسایش و رفاه به ارمغان آوردند.
3 – حضور مسئولانه در نوفلوشاتو
در سال 1356 که نهضت مردم ایران به اوج رسید، آقای حججی در خط مقدم این جبهه بود و در هر شرایط و مقطعی به دفاع از نهضت سینه سپر کرد و هرگز کوتاه نیامد . مانند رهبرش و مقتدایش ، ذره ای در وجودش ترس و اضطراب دیده نشد ، در مجلس سخنرانی وقتی احساس می کرد ماموران ساواک حضور دارند لحنش و تن صدایش را کوبنده تر می کرد و رعب و وحشت بر اندام آنها می انداخت به طوری که از ترس ، مسجد را ترک می کردند.
در این مقطع که امام درنوفلوشوتای فرانسه حضور داشت برخی شعار « شاه بماند سلطنت بکند و نه حکومت » سر می دادند و در مقابل امام که سرنگونی شاه را محور مبارزه قرار داده بود ، به خصوص در میان مردم آذربایجان دو قطبی ایجاد می کردند و در واقع انقلاب را نا خواسته به انحراف می بردند. در این هنگام روحانی مبارز حاج سید سجاد حججی نتوانست این اوضاع را تحمل کند. رحل سفر به سوی کعبه دلها بست تا به طور مستقیم و بی واسطه از محضر رهبر کبیر انقلاب کسب تکلیف نماید.این سفر تاریخی در آستانه ماه ذیحجه1398 ، ایام مناسک حج بود، بیشتر روحانیون به سفر حج مشرف می شدند، در فرودگاه وقتی می بینند آقای حججی بلیط فرانسه و پاریس در دست دارد با تعجب از علت آن می پرسند. او در جواب می گوید:امروز کعبه دلها و بیت اللهِ مُجَسّم در نوفلوشاتوی پاریس سکونت اختیار کرده است و من به زیارت وطواف او به فرانسه می روم که مورد تمسخر آنها قرار می گیرد.
وی آن روز در واقع بر خلاف مسیر سیل شنا و حرکت کرد که این کار، دل ، جرات ، انگیزه و ایمان مضاعف می طلبید. او به فرانسه رفت وحدود 25 روز افتخار درک محضرو همراهی امام امت را به خود اختصاس داد. پنچ روز مانده به ماه محرم به شهر میانه برگشت. در یک اقدام انقلابی شب ها در دومسجد (مسجد حاج میر حسین در محله قُبه نه نه و مسجد امام رضا علیه السلام، واقع در خیابان برق، شهید رحیمی فعلی) به منبر رفت و با خطابه های حماسی، تفکر انقلابی امام خمینی را که نشات گرفته از مکتب عاشورای حسینی بود، میان مردم و بخصوص جوانان پر شور میانه ترویج و زنده کرد. در اهمیت این سفر تاریخی همین بس که در آن مقطع تاریخی که مردم اذربایجان بر سر دوراهی ( دو تفکر امام و مرحوم آیت الله شریعتمداری) قرار گرفته و سر درگم مانده بودند، این سفر مثل توپ صدا کرد و مسیر درست را به مردم نشان داد و دلها را به سوی خمینی کبیر سوق داد، چنانکه آیت الله قاضی طباطبایی به ایشان گفته بود: امیدوارم که روز قیامت در محضر جدم رسول خدا رو سفید باشید که با این اقدام، روحانیت و مردم آذربایجان را رو سفید کردید.»
4 – مقاومت در مقابل کماندوهای تا دندان مسلح
در محرم 1399 که سخنرانی های حماسی ایشان به اوج رسید ایادی رژیم احساس خطر کرده و تصمیم گرفتند وی را شبانه دستگیر و از شهر خارج کنند. آنان حدود ساعت سه بامداد روز شنبه 18/9/1357 برابر هشتم محرم، هنگامى که مردم
شهر همه خواب بودند، دزدانه همچون لشکر مغول به منزلش یورش بردند. نخست با شکستن در حیاط و پنجره وارد اتاق استراحت وی شدند. آقای حججی در مقابل دژخیمان مقاومت نشان داد، آنها نیز دیوانه وار، علاوه بر اهانت و کتک کارى سرش را با ضربات باتوم و قنداق تفنگ شکافته و تمام لباس خوابش را خون آلود ساختند و به دست و کمرش هم آسیب جدی رسید. وضع جسانى وی در اثر ضربات وارده بسیار دردناک و نگران کننده شده بود. مزدوران جلاد بعد از ارتکاب این جنایت، اظهار شادمانى کرده و به همدیگر اطمینان خاطر داده بودند که دیگر از سخنرانى و تحریک هاى او مدتى راحت خواهند شد زیرا پیشبینى مىکردند، حداقل چند ماه طول مىکشد که وضع جسمى وی به حالت عادى باز گردد ، اما این خیالی بیش نبود .
کماندوها این عالم مجاهد را سوار بر یک خودروی رو باز ارتشی کرده به تبریز بردند و به ساواک تحویل دادند اما وی در آنجا نیز با سرلشکر بید آبادی استاندارحکومت نظامی درگیر شد. از سوی دیگر در پی اعتراض و اعتصاب سراسری مردم میانه و اخطار آیت الله قاضی طباطبایی، بید آبادی نتوانست وی را بیش از چند ساعت در ساواک تبریز نگه دارد و به ناچار دستور آزادی او را صادر کرد. آقای حججی با استقبال پر شور مردم غروب همان روز وارد شهرمیانه شد و فردایش در راهپیمایی معروف تاسوعا حضور یافت و با سخنرانی حماسی همچنان خروشید. کماندو هایی که پریشب او را مصدوم ساخته بودند وقتی در حیاط ژاندارمری خطابه های همیشگی سید مجاهد را شنیده بودند انگشت تعجب و حقارت بر دهان گرفته و هرگز باور نمی کردند این نهیب ها ، از آنِ سید سجاد حججی باشد!
اکنون که در چهل سالگی انقلاب به سر می بریم و شاهد کوچ انقلابیون واقعی و مجاهدان جمعه (در مقابل مجاهدان شنبه) یکی پس از دیگری به سوی ابدیت هستیم، بعضی ها نیز چه غریبانه رخت بر بسته و چه مظلومانه کوچ کردند و رفتند؛ امروز که من ، شما و اغلب مسئولان و مدیران، آماده سر سفره این انقلاب نشستیم و حسابی متنعم شدیم و می شویم! برای تداوم راه آنان و خدمت به مردم و اجرای عدالت اجتماعی ، سیاسی و بهبود وضعیت اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی در کشور چکار کردیم و چه برنامه هایی داریم؟ آیا با حرص ، ولع و تشنگی به قدرت و اتهام و سوء ظن به هم می شود از شیفتگان خدمت شد؟ آیا وقت آن نرسیده تا یک بار هم که شده به مکتب خمینی کبیر برگردیم و از نا خالصی ها و اسارت ها ، روح و جان خود را رها سازیم؟