اغراق نخواهد بود اگر ادعا شود آنچه را که ما در میدان نبرد نتوانستیم دست بیاوریم ، از طریق مذاکرات سخت و نفس گیر598 بدان دست یافتیم به گونه ای که دبیر کل وقت سازمان ملل متحد، عراق را متجاوز وآغازگر جنگ معرفی کرد.
پایگاه خبری جماران: با نزدیک شدن به سالگشت پذیرش قطعنامه 598 ، مروری بر شرایطی که کشور در آن زمان قرار داشت،از آن جهت ضروری است که امروز نیز ایران همچون تابستان 1367، یکی از سخت ترین دوران خود را پشت سر می گذارد. تحت شدیدترین تحریم های اقتصادی است ، در معرض تهدید های نظامی است و هر روز رخدادی نظامی و یا امنیتی علیه کشور در داخل و یا تهاجم علیه منافع آن در سوریه و عراق را شاهد هستیم.
روزها و ماه های آخر هشت سال دفاع مقدس را از یاد نبرده ایم و سخن گفتن از شرایط ماه های آخر جنگ دیگر "تابو " نیست تا جائی که ریاست محترم ستاد نیروهای مسلح کشور در برنامه ای تلویزیونی با دهها میلیون مخاطب دلایل پذیرش قطعنامه و پایان جنگ را به روشنی بیان کردند.سخنان سرلشکر باقری و تشریح وضعیت داخلی کشور و استعداد نظامی رژیم بعثی بعد از هشت سال جنگ ، تفسیر روشنی از حقانیت تصمیم امام در پذیرش قطعنامه بود.
تحولات پس از آن رویداد بسیار مهم و آغاز مذاکرات با نمایندگان رژیمی که 8 سال با ما جنگیده و از هیچ خباثتی در جنگ پرهیز نکرده بود، تصمیمی راهبردی ازسوی رهبری و مسولان طراز اول کشور بود که درپرتو فضای آن دوران و رویدادهای ماههای پایانی دفاع مقدس اتخاذ شد.
تصمیمی دشوار که حداقل برای امام راحل به مثابه نوشیدن جام زهر بود ولی شرایط آن زمان اقتضای آن تصمیم را داشت و از قضای روزگار و به مصداق "از قضا سرکنگبین صفرا فزود" دستاوردهای بزرگی را نیز در پی داشت. اغراق نخواهد بود اگر ادعا شود آنچه را که ما در میدان نبرد (به هر دلیل که ورود به آن در عهده این مقال نیست) نتوانستیم دست بیاوریم ، از طریق مذاکرات سخت و نفس گیر598 بدان دست یافتیم و در پایان آن دبیر کل وقت سازمان ملل متحد آقای خاویرپرزدکوییار عراق را متجاوز و آغازگر جنگ معرفی کرد.
تصور می کنم کمتر کسی در رده های مختلف با این گزاره مخالف باشد که شرایط امروز ما اگر به لحاظ اقتصادی بدتر از سالهای پایانی جنگ(1367) وهمچنین سال آخر دولت قبلی(1391) است که با سیاست های تفرقه افکنانه در داخل و ماجراجویانه در خارج، کشور را به ورطه سقوط کشانده بود. امری که رهبری نظام را به اتخاذ تصمیمی راهبردی تحت عنوان "نرمش قهرمانانه" برای ورود در مذاکره با آمریکا کشاند.مذاکراتی که در ماه های پایانی دولت احمدی نژاد آغاز شد و در ادامه با تحولات سیاسی سال 1392 و تغییر محسوس در رویکرد کشور منجر به توافق برجام شد.
بسیاری از تحلیلگران صادق و دلسوز کشور، برون رفت از شرایط کنونی در پرتو رویکرد جدید آمریکا را همچون دو نمونه تاریخی فوق الذکر، قبل از هرچیز نیازمند قبول اصل "مذاکره" به عنوان ابتدایی ترین اصل پذیرفته شده جهان در حل وفصل اختلافات و حتی مخاصمات میدانند وبر این باورند که مذاکره مهمترین راهکارو ابزاری عادی و متداول در مناسبات بین المللی و تاکتیکی برای تامین اهداف کشورها در خلع سلاح طرف مقابل در اختلافاتی است که ممکن است در نبود راه حل مذاکره، به تشدید بحران و در نهایت جنگ کشیده شود. ضمن اینکه درهیچ مکتب سیاسی و تحولات تاریخی نمی توان مذاکره را به معنای "سازش یا تسلیم" تلقی و تفسیرکرد..
به نظر می رسد برای گذر شرافتمندانه و عزتمندانه از شرایط کنونی نیز به شدت نیازمند دو مولفه تاثیر گذار هستیم:
اول و قبل از هر چیز نیازمند موسع کردن مفهوم مبارزه و ترویج فرهنگ گفت وگو در فضای سیاسی جامعه هستیم که لازمه تحقق این مهم تغییر ذهنیت و پشت سرگذاشتن ادبیات رایج کنونی است که مذاکره را مترادف با سازش و تسلیم ارزیابی می کند. برخلاف تصور اولیه این امر، توصیه به مسئولان کشور برای مذاکره با آمریکا، در شرایط کنونی و بدون زمینه سازی اولیه نیست.
در شرایط کنونی نیز که ترامپ و تیم به شدت ضدایرانی او در هیئت حاکمه با همراهی رژیم صهیونیستی به دنبال تحقق راهبرد جدید خود در به بن بست کشیدن اقتصاد کشورمان در عرصه داخلی و احیای ایران هراسی در عرصه بین المللی و آماده سازی افکار عمومی جهان برای بازگشت به دوره قبل از برجام هستند، ضروری است از هر اقدامی که موید رفتار آمریکا درباره ایران باشد، پرهیز کرد.
دومین مولفه تعمیم همان مولفه اول در داخل کشور و سامان دادن شرایط داخلی کشور به گونه ای است که همانند دوران جنگ تحمیلی، مردم در کنار مسئولان قرار گیرند و آحاد مردم ازمرکز تصمیم گیری برای مقابله با فشارهای سنگین بر کشور حمایت کنند. این حاصل نمی شود جز در سایه پایان دادن به فضای تخریبی علیه چهره های مورد اقبال مردم از یک سو و نشان دادن عزم مدیران برای مقابله با فساد و کاستی ها و کوشش برای بهبود زندگی مردم در سوی دیگر است. اگر این رویکرد و اهتمام در عرصه عمل دیده شود، آن گاه وفاق و همبستگی ملی را و همدلی مردم با حاکمیت را در پی آن خواهد آمد.
اکتفاکردن به یک سری نمادها، برای تحقق وحدت ملی کافی نیست. باید شرایطی فراهم شود تا نخبگان سیاسی، دانشگاهیان، اصحاب رسانه و فعالان بخش خصوصی و مردم، همه تصمیم های گرفته شده را باور داشته باشند.
در عرصه بین المللی ، نگارنده این سطور،کرارا از برجام با عنوان "خاکریز قابل اتکا" یاد کرده است.امروز که امریکا عزم خود را برای از بین بردن یکی دیگر از دستاوردهای این توافق جزم کرده و در صدد تمدید تحریم تسلیحاتی ایران از طریق فشار به جامعه جهانی و نهاد های بین المللی است، اهمیت استفاده از این خاکریز برای خنثی کردن تلاش ترامپ و هم پیمانان صهیونیستی و منطقه اش ، بیش از گذشته اهمیت خود را نشان می دهد.
از یاد نبریم ، برجام محصول "مذاکره با دشمن" بود. آمادگی ایران برای مذاکره در آن زمان" دشمن عنود" را آچمز کرد و بزرگ ترین رویداد دیپلماتیک در عرصه جهانی را رقم زد.
قبلا و در جای دیگری گفته و نوشته ام که تا جایی که تاریخ هفت دهه گذشته نشان می دهد ایران در همه عرصه های مذاکره پیروز میدان بوده و هیچ ضرر و زیانی را تجربه نکرده است.