یادداشت پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

یادداشت/

امام خمینی، شرح صدر در رهبری

امام ‌خمینی در دوران مبارزه، پیروزی و رهبری خود، بیش‌ترین فشار و سختی را ازسوی کسانی دید که در داخل جبهه خودی‌ها حضور و نفوذ داشتند و طبعا بیش‌ترین بردباری و مدارای برخاسته از شرح صدر و دل دریایی خود در همین جبهه نشان داد.

پایگاه خبری جماران: یکی از الزامات هدایت و رهبری جامعه، برخورداری از شرح صدر به فراخور حوزه عمل و قلمرو رهبری است. شرح صدر به معنای باز بودن سینه و گنجایش زیاد آن است و سینه در اینجا ظرف «دل» و کنایه از آن است و «دل» حقیقتی مجرد و واقعیتی بسیط و روحانی است که به صورت نمادین با قلب صنوبری به آن اشاره می‌شود. از این رو تنگی و گشادی سینه در واقع تنگی و گشادی دل است و دل نیز که قرآن کریم از آن به «فواد» نام می‌برد، چهره‌ای از «روح» انسان است که تمام حقیقت انسانی و هدایت و گمراهی و سعادت و تباهی و شقاوت به آن باز می‌گردد.

بر این اساس، شرح صدر همان گونه که امری اعتباری و قراردادی نیست، امری از مقوله لفظ و عبارت یا گوشت و پوست و قوت و ضعف جسمی نیست؛ بلکه عبارت دیگری از دل دریایی و پرگنجایش و روح بزرگ و پرکشش است و انسان دارای شرح صدر، انسان دریادل و با روحی آسمانی است که از یک سو قابلیت و کشش دریافت هدایت الهی و حقایق ربّانی را دارد و ازسوی دیگر، بردباری و توان روحی انتقال این حقایق به خلق و رسالت هدایت و رهبری آنان به مسیر سعادت را. این است که قرآن کریم شرح صدر را نعمتی الهی برای هدایت و ایمان، و تنگی سینه و کوچکی دل را زمینه رویگردانی از خداوند و پذیرش کفر شمرده است. در برخی روایات وجود شرح صدر برخاسته از نوری شمرده شده که خداوند در دل مومن می‌تاباند و به دنبال آن انسان مومن سینه‌ای باز و فراخ می‌یابد؛ چنان‌ که در منابع مختلف حدیثی از جمله نهج‌البلاغه، بر این ابزار کلیدی در ریاست و رهبری جامعه، هر جامعه‌ای که باشد، تاکید شده است: «آله الریاسه سعه الصدر».

از نگاه تاریخی و در سطح پیامبران الهی، سرّ اینکه نخستین خواسته حضرت موسی(ع) از خداوند تعالی، پس از رسیدن به مقام نبوت، آن گونه که قرآن کریم بازگو کرده، شرح صدر است، همین واقعیت است؛ شرح صدری که در واقع خواسته دوم و سوم این پیامبر بزرگ، یعنی آسان شدن امور و گشوده شدن گره از زبان او نیز وابسته به آن است؛ پیامبری که رسالت و هدایت و رهایی قوم بزرگ بنی‌اسرائیل از دست شرک و از سلطه فرعونیان و گذراندن مردم از رود خروشان نیل را دارد: «ربِّ اشرح لی صدری و یسِّر لی امری و احلُل عُقدهً مِن لسانی». نیز دلیل اینکه خداوند کریم در میان آن همه نعمت که بر پیامبر اکرم(ص) ارزانی داشته است، دادن نعمت شرح صدر را خاطرنشان می‌سازد، همین است؛ شرح صدری که احساس سنگینی بار سنگین و به تعبیر قرآن، بار کمرشکن رسالت و هدایت مردم را از دوش پیامبر(ص) برمی‌دارد: «الم نَشرح لک صدرَک و وَضَعنا عَنک وِزرَک، الّذی اَنقَضَ ظَهرَک».

این است که هر کسی که در جایگاه هدایت و رهبری هر جامعه‌ای قرار می‌گیرد، از پیامبران و اوصیای آنان تا دیگران، باید دلی به گنجایش و پذیرش همه مردمان و گروه‌ها و جریان‌های مختلف فرهنگی و سیاسی و اخلاقی جامعه خود را با همه مشکلات و کژتابی‌ها و ناملایمات آن داشته باشد و روح بلند و دل دریایی او دایره «خودی»ها را چنان گسترده رسم کند که همسو با موسی(ع) و هارون(ع)، حتی توان به نرمی سخن گفتن با فرعون را نیز داشته باشد؛ زیرا سخن گفتن با فرعون، چه رسد با دیگران، پیش و بیش از شجاعت و تدبیر، نیازمند روحی بزرگ و دلی دریایی است. نیز همسو با پیامبر اکرم(ص) باشد که با روحی بزرگ به گنجایش همه امت، به‌رغم آن همه رفتارهای زشت تا حد دسیسه برای کشتن ایشان در فتح مکه و در اوج پیروزی، نه تنها سران قریش را همچون دیگر مردمان مکه آزاد می‌سازد، بلکه خانه ابوسفیان را «خانه امن» می‌شمارد که هر کسی از مشرکان وارد آن شود در امنیت است و یکی از دعاهای آن حضرت در برابر آن رفتارها این بود که خداوندا! قوم مرا عذاب نکن؛ زیرا که ناآگاهند، و آن همه رفتارها را بر نادانی آنان بار می‌کرد و رنج آن را در سینه فراخ خود جای می‌داد؛ چرا که اگر شرح صدری به فراخور کج‌خلقی‌ها و دشواری‌های هدایت و رهبری مردمان نباشد، حتی اگر پیامبر الهی چون یونس(ع) نیز باشد، کیفر گرفتار آمدن به تنگی حبس در شکم ماهی را خواهد داشت که به گفته قرآن، اگر آن پیامبر با استغفار خود، آن کاستی را جبران نمی‌کرد، تا رستاخیز گرفتار می‌ماند.

این مقدمه طولانی از یک سو تاکیدی بر یکی از مهم‌ترین ابزارهای رهبری جامعه، به‌یژه رهبری با خاستگاه دینی و اسلامی است که امر هدایت مردم نیز بر عهده آن است و ازسوی دیگر، پیش‌درآمدی بر بیان یکی از ویژگی‌های مهم در شخصیت امام‌خمینی «قده» در دوران مبارزه و پیروزی و رهبری نظام اسلامی است. این ویژگی‌، ناشی از یک تصمیم و بناگذاری صرف در آغاز مرجعیت و مبارزه نبود؛ زیرا هرچند عنصر عزم جزم و بناگذاری در این دست امور درونی و باطنی و دستیابی به کمالات نفسانی، به عنوان یک مقدمه نقش دارد، اما پیداست امری قراردادی نیست؛ بلکه واقعیتی بیرونی و برخاسته از سال‌ها مجاهدت علمی و عملی و ریاضت نفسانی بود که امام‌خمینی طی ده‌ها سال به آن دست یافته بود. در واقع آن ایمان بالای امام‌خمینی و میزان شناخت برخاسته از علم و عمل و درجه موحد بودن ایشان بود که می‌توانست سینه‌ای به فراخی همه دشواری‌های هدایت رژیم پهلوی و سپس مبارزه کمرشکن با آن را، آن هم در اوج غربت به امام‌خمینی بدهد. با چنین شرح صدری است که ایشان به‌رغم اینکه اعتقادی به مشروعیت رژیم سلطنتی پهلوی نداشت، اما در نخستین اقدامات خود در اصلاح برخی کژی‌های رژیم، در تلگرافی احترام‌آمیز به محمدرضا پهلوی با تعبیر «اعلی‌حضرت همایونی»، با او به نرمی سخن گفت و او را به بازنگری در برخی اقدامات غیر اسلامی رژیم تشویق کرد و سال‌ها بعد نیز در رد کسی که این عنوان را در کتاب خود حذف کرده بود، از آن دفاع کرد و آن را اصلی اسلامی و دینی در هدایت خلق شمرد؛ آن گونه که موسی(ع) با فرعون کرد و با گواه گرفتن از رفتار امام‌حسین(ع) که حتی برای هدایت دشمنان خود در میدان جنگ و محاصره تلاش کرد.

شرح صدر به مثابه یکی از دستاوردهای سال‌ها ریاضت و خودسازی علمی و عملی امام‌خمینی و به عنوان یکی از ویژگی‌های رهبری ایشان در طول دوران مبارزه و پیروزی نمونه‌های عملی فراوانی داشته است که در ادامه، در بزرگداشت سالگرد ارتحال آن عالم ربانی و آن نفس ملکوتی به بخشی از آنها اشاره خواهد شد.

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌ها و الزامات در رهبری جامعه، به‌ویژه وقتی از موضع دینی و از جایگاه هدایت مردم به خیر و صلاح دنیا و آخرت باشد، ویژگی شرح صدر است که ابن‌ابی‌الحدید، شارح بزرگ نهج‌البلاغه، آن را مهم‌ترین عنصر زمامدار می‌شمارد. چنان که اشاره کردیم که شرح صدر دو چهره دارد؛ یکی گشودن دل به روی معارف الهی و حقایق عالم بالا و پذیرش آن حقایق و درآمدن در سلک موحدان و ربّانی شدن روح آدمی، و دیگر گشودن سینه به روی مردمان و تحمل و پذیرش آنان با همه واقعیت‌هایی که دارند در راستای هدایت حداکثری آنان به خیر و صلاح دنیا و آخرت آنان. بر همین اساس، انبیاء و اولیای الهی از یک سو دستی در آسمان حقایق توحیدی و ربانی دارند و با روح بزرگ و بلند خود آن حقایق را دریافت می‌کنند و ازسوی دیگر، دستی برخاسته از همان دل دریایی و روح بلند برای دستگیری و نجات یک‌یک مردمان خود دارند و در نگاه آنان هدایت و حیات حتی یک نفر، حکم هدایت و حیات همه مردم دارد که قرآن فرمود: «و مَن اَحیاها فکانّما اَحیا الناسَ جمیعاً». آنان حتی از دلسوزی و تلاش برای نجات فرعون و عمر سعد نیز دریغ نمی‌کنند. این است که پیامبر(ص) در جایگاه هدایت امت، با قابلیت و شایستگی که داشته و با شرح صدری که خداوند به او ارزانی داشته، موظف می‌شود بدی مردمان را نیز با خوبی پاسخ دهد تا به گفته قرآن، آن کس نیز که پیامبر را دشمن خود می‌پندارد، با چنین رفتاری گویا در شمار دوستان و خویشاوندان صمیمی او درآمده است: «اِدفَع بالّتی هی اَحسنُ فاذا الّذی بینکَ و بینَه عَداوهٌ کَانّه ولی حمیمً».

امام ‌خمینی در جایگاه یک رهبر بزرگ و خودساخته دینی که با پشتوانه سال‌ها ریاضت علمی و عملی، وقتی پرچم مبارزه با انحرافات رژیم پهلوی و مقابله با برخی ناراستی‌های موجود در جامعه، به‌ویژه برخی کج‌فکری‌ها و کاستی‌ها در حوزه‌های علمیه و در میان روحانیان را برافراشت، قهرا نمی‌توانست راه دراز و دشوار آن مبارزه و مقابله و نیز دشواری‌های فردای پیروزی و رهبری انقلاب و نظام را به‌ویژه در برابر جبهه خودی‌ها بدون داشتن روحی بلند و دلی پرکشش و سینه‌ای فراخ به گنجایش همه ناملایمات، بپیماید. ذکر برخی نمونه‌ها گواه این حقیقت است؛ حقیقتی که با قرارداد و رای و انتخاب و نیروی لشکری و کشوری به چنگ آدمی نمی‌آید و نیازمند قابلیت و توفیق الهی از یک سو و سال‌ها تلاش و تهذیب نفس و از خودگذشتگی است:

1. امام ‌خمینی در دوران مبارزه، پیروزی و رهبری خود، بیش‌ترین فشار و سختی را ازسوی کسانی دید که در داخل جبهه خودی‌ها حضور و نفوذ داشتند و طبعا بیش‌ترین بردباری و مدارای برخاسته از شرح صدر و دل دریایی خود در همین جبهه نشان داد. ایشان خود در اشاره به آن دوران، آن هم پس از گذشت 25 سال، چنین یاد کرده است: «اولین و مهمترین فصل خونین مبارزه در عاشوراى 15 خرداد رقم خورد. در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان‌ مى‌نمود. بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خودى گلوله حیله و مقدس‌مآبى و تحجر بود؛ گلوله زخم زبان و نفاق و دورویى بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را مى‌سوخت و مى‌درید». چنان که در سال 1367 نیز پس از بیان حکم شطرنج که با واکنش برخی، از جمله یکی از شاگردان خود روبه‌رو شد، نوشت: «اگر بنا است با اعلام و نشر حکم خدا به مقام و موقعیتمان نزد مقدس‌نماهاى احمق و آخوندهاى بیسواد صدمه‌اى بخورد، بگذار هر چه بیشتر بخورد» و در نامه دیگر به وی نوشت: «امروز غریبترین چیزها در دنیا همین اسلام است و نجات آن قربانى مى‌خواهد و دعا کنید من نیز یکى از قربانی‌هاى آن گردم». تا سینه و دل فراخ نباشد و تا روح آدمی آسمانی نشده باشد، نمی‌تواند به آسانی جان و جایگاه را قربانی انجام رسالت هدایت و ارشاد خلق کند.

2. امام ‌خمینی به‌رغم برخوردهای شدید رژیم پهلوی با مردم در دوران مبارزه و به‌رغم جنایت‌های دستگاه امنیتی رژیم و شهادت مبارزان بسیار در زندان‌ها و در میدان‌های اعدام و نیز به‌رغم کشتارهای متعدد مردم در تظاهرات، به‌ویژه در سال‌های 56 و 57 و نیز فشار مستقیم و غیر مستقیمی که از ناحیه برخی گروه‌های سیاسی وجود داشت و طبعا می‌توانست یک خواست اجتماعی باشد و درحالی که نیروی لازم نیز برای رفتارهای انتقام‌جویانه از رژیم و مسئولان و ماموران آن داشت، نه تنها در مقابله به مثل، خویشتنداری کرد بلکه ارتش را که اتفاقا نیروی عمده رژیم در میدان علیه مردم و دفاع از سلطنت بود، «برادر» خود و مردم خواند و این روش را تشویق کرد که مردم در برابر «گلوله» به آنان «گل» بدهند و حتی گل‌های خود را در لوله‌های تفنگ سربازان بگذارند! چنین رفتاری نیازمند عقل و تدبیری الهی و شرح صدری موسوی همسو با موسای کلیم(ع) بود. و چنین بود که نه تنها در 12 بهمن 57 نامه خود به ارتش ایران را در دعوت به جداشدن از دولت غاصب با این عنوان آغاز کرد که «ارتش معظم ایران، افسران محترم، درجه داران، سربازان- اعزّهم‌الله تعالى» بلکه چند ساعت پس از اعلان بی‌طرفی ارتش، و در واقع پیروزی انقلاب، در همان روز 22 بهمن، در بیانیه‌ای اعلام کرد: «این‌جانب به امراى ارتش اعلام مى‌کنم که در صورت جلوگیرى از تجاوز ارتش و پیوستن آنان به ملت و دولت قانونى ملى اسلامى، ما آنان را از ملت و ملت را از آنان مى‌دانیم و مانند برادران با آنان رفتار مى‌نماییم» و یک روز بعد دوباره در بیانیه‌ای بر لزوم پرهیز از تعرض به هیچ یک از قوای نظامی و انتظامی تاکید کرد و از علمای اعلام خواست مردم را به حمایت از این قوا ارشاد کنند و چنان که می‌دانیم شعار انحلال ارتش را که ازسوی برخی گروه‌های چپ مطرح و پی‌گیری می‌شد، توطئه شمرد و با آن مقابله کرد.

3. امام ‌خمینی به‌رغم جو روانی روز‌ها و ماه‌های نخست پیروزی و خواست عمومی در برخورد شدید با مسئولان رژیم پهلوی، از جمله برخورد شدید با فرماندهان نظامی و انتظامی و با وجود بی‌نظمی اجتماعی که طبیعت انقلاب‌ها بوده و هست، اجازه چنین رفتاری را نداد و دادگاه‌ انقلاب تنها به جرم عده‌ای معدود از کسانی که دست به کشتار مردم زده یا فرمان عمومی کشتار صادر کرده بودند یا نقش اصلی در نگه‌داری رژیم و فسادهای آن و چپاول بیت‌المال داشتند و عامل تضییع حق‌الناس، اعم از حق جانی و مالی بودند، رسیدگی کرد. امام ‌خمینی پس از حدود یک ماه از پیروزی دستور عفو عمومی داد و در پی‌گیری فرمان خود به دادگاه‌های انقلاب سراسر کشور، تنها قاتلان، آمران به قتل، شکنجه‌گران و سوءاستفاده‌کنندگان از بیت‌المال را استثنا کرد. البته ممکن است کسانی در فضا و شرایط کنونی، برخی اقدامات دادگاه‌ها را در آن مقطع تخطئه کنند، اما اگر فضای آن روزها و نیز عملکرد خائنانه و جنایتکارانه رژیم پهلوی و سران آن به‌درستی ترسیم شود و برخی رفتارهای کنونی، قبح آن عملکردها را کاهش نداده باشد، به گمان نویسنده، همان برخوردهای محدود اولیه نیز شاهدی بر شرح صدر انقلاب به صورت عام و امام ‌خمینی به صورت خاص به شمار خواهد رفت.

ادامه دارد...

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.