به گزارش جماران، مهندس سید مرتضی نبوی عضو شورای مرکزی جامعه اسلامی مهندسین، مدیر مسئول سابق روزنامه رسالت، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، وزیر دولت مهندس میرحسین موسوی و نماینده سابق مجلس شورای اسلامی، در گفت و گویی با نشریه حریم امام به بیان خاطراتی از امام خمینی(س) و مرحوم حاج احمد آقا پرداخته است که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
در این فرصت می خواهیم به بررسی عملکرد حاج سید احمد خمینی در همراهی با حضرت امام رضوان الله تعالی علیه، به ویژه پس از انقلاب بپردازیم. در ابتدا بفرمایید که آشنایی حضرت عالی با ایشان از کجا آغاز شد؟
خداوند درجات امام راحل رضوان الله تعالی علیه و حاج احمد آقا را متعالی بفرماید و ان شاء الله آن دو بزرگوار با اجدادشان محشور شوند. آشنایی من با حاج احمد آقا به دوره مسئولیت وزارت پست و تلگراف و تلفن در سال های 60 تا 64 دولت اول مهندس موسوی بر می گردد.
در آن زمان هیأت دولت حداقل یک بار در سال خدمت امام می رسید. جدای از جلسات عمومی، من گاهی به واسطه حاج احمد آقا به طور خصوصی حضور امام شرفیاب می شدم.
یک بار هم به همراه مسئولین وزارت پست دیداری با ایشان داشتیم که سخنرانی امام در آن روز، در صحیفه امام آمده است. این دیدارها آغاز آشنایی من با مرحوم سید احمد خمینی بود.
شکل گیری روزنامه رسالت و حضور شما در آن به پایان دوره وزارت باز می گردد؟
بله. در اواخر دوره وزارت، یعنی سال 64 با تعدادی از دوستان تصمیم گرفتیم روزنامه رسالت را راه بیندازیم. آن زمان دو سه روزنامه بیشتر وجود نداشت؛ کیهان، اطلاعات، جمهوری اسلامی و ابرار. ما هم روزنامه رسالت را منتشر کردیم. تعدادی از اساتید حوزه مانند آقایان آذری قمی، راستی کاشانی، خزعلی و شرعی عضو هیأت امنای این روزنامه شدند. حاج آقا عسگراولادی، پرورش، زواره ای، شفیق و من نیز دیگر اعضای هیأت امنای روزنامه رسالت بودیم. از همان ابتدا تا یکی دو سال پیش من مدیر مسئول روزنامه رسالت بودم.
ظاهراً شما در آن دوره با مواضع دولت مهندس موسوی زاویه داشتید؛ این طور نیست؟
بله. در زمان جنگ ما نسبت به روش اقتصادی دولت مهندس موسوی موضع انتقادی داشتیم. چون دولت ایشان بیشتر طرفدار اقتصاد دولتی بود و امور اقتصادی در دولت متمرکز بودند. ما هم تقریباً تنها روزنامه منتقد دولت در آن زمان بودیم و سایر جراید از دولت حمایت می کردند. تا اینکه یک بار امام در دوره جنگ بابت رویکرد انتقادی ما تشر غیر مستقیمی زد و بعد که ما متوجه شدیم که منظور امام روزنامه ما بود با هیأت امنا تصمیم گرفتیم تغییر رویه دهیم. سرمقاله ای به قلم مرحوم آقای پرورش نوشته شد و خدمت حضرت امام اعلام کردیم که مطیع اوامر ایشان هستیم و در ایام دفاع مقدس نقد را تعطیل کردیم.
در آن ایام به خاطر روزنامه رسالت با حاج احمد آقا جلسات مرتبی داشتیم و خاطرات فراوانی نیز از آن ایام باقی مانده است. گاهی ما در دفتر امام خدمت ایشان می رسیدیم و از رهنمودهایشان بهره می بردیم و گزارش کار می دادیم؛ بار بعدی ایشان در پاسخ دیدار، به دفتر حاج آقا عسگراولادی تشریف می آورد و جلسات هیأت امنا با حضور حاج احمد آقا برگزار می شد.
در این جلسات مطالب روزنامه و نظرات امام در باب آنها مطرح می شد و بعد از آن هم ما دغدغه های امام را در مدیریت مطالب روزنامه در نظر می گرفتیم.
سرمقاله های آقای آذری قمی در روزنامه شما در باب «ولایت مطلقه فقیه» بسیار مورد توجه قرار گرفت. قدری در این باره توضیح بدهید.
در دوره ای مسأله ولایت مطلقه فقیه را مرحوم امام مطرح کرد و بلافاصله آقای آذری قمی در روزنامه رسالت سرمقالاتی در این خصوص نوشت. نگارش این سلسله مطالب، مدت طولانی ادامه پیدا کرد تا جایی که بعدها یک مجموعه سه جلدی از آنها بیرون آمد. حاج احمد آقا می گفت: «امام تا زمانی که سرمقالات آقای آذری قمی را نمی خواند، اجازه نمی داد روزنامه را از دفترش خارج کنیم.»
نظر امام راجع به این سرمقالات چه بود؟
ظاهراً امام فرموده بود که آقای آذری مطلب را خوب فهمیده و خوب هم درباره آن می نویسد. بعدها هم حضرت امام در موقعیت های دیگری نیز آقای آذری قمی را مورد تأیید و تفقد قرار داده بود که در صحیفه امام نیز ثبت شده است.
در زمان جنگ چه روزنامه هایی را به جبهه می فرستادند؟
آن زمان شایع شده بود که حضرت امام دستور داده روزنامه رسالت به جبهه نرود. ما این موضوع را از حاج احمد آقا پرسیدیم. ایشان فرمود:«چنین چیزی نیست.» بعدها متوجه شدیم که اصولاً فقط یکی دو روزنامه کیهان و اطلاعات را به جبهه می فرستادند.
آیا پس از پایان جنگ، رویکرد انتقادی شما به روال سابق بازگشت؟
بله. پس از آنکه قطعنامه 598 پذیرفته شد در یکی از جلسات، از حاج احمد آقا در باب نقد دولت سؤال کردیم. ایشان گفت:«حالا دیگر دستتان برای نقد دولت باز است و مشکلی نیست.» از آن به بعد هم ما به مسیر نقد بازگشتیم و البته بیشتر تأکید ما بر حوزه سیاست های اقتصادی بود.
چرا آن زمان عده ای شائبه اثرگذاری سید احمد آقا بر تصمیمات امام را مطرح می کردند؟
در آن ایام افراد معاند و منافقی بودند که سعی می کردند مواضع امام را به حاج احمد آقا نسبت دهند و می گفتند ایشان به امام خط می دهد. در حالی که به هیچ عنوان چنین چیزی صحت نداشت. خود من با توجه به ارتباطات نزدیکی که در دوره وزارت و روزنامه با ایشان داشتم، احساس می کردم که حاج احمد آقا فدایی امام است. ایشان کاملاً امین و مورد وثوق پدر بود و بدون نظر ایشان کاری انجام نمی داد و موضعی نمی گرفت.
حاج احمد آقا برای حفظ شأن و جایگاه حضرت امام، ولایت فقیه و رهبری، اهل هر نوع فداکاری بود.
همین افراد تفرقه افکن به دنبال القای این شبهه بودند که چون ما تنها روزنامه منتقد دولت بودیم، پس با امام هم زاویه داریم؛ در حالی که مواضع ما را سرمقاله های آقای آذری قمی مشخص می کرد و اگر همگی از صمیم قلب امام را دوست داشتند، ما از نظر اعتقادی هم ایشان را کاملاً قبول داشتیم.
حتی نقدهایی را هم که بر دولت وارد می کردیم به استناد تحریرالوسیله حضرت امام بود. البته تحریرالوسیله بیشتر مربوط به پیش از دوره حکومت بود و برخی آرای امام به ویژه در خصوص ولایت مطلقه مربوط به دوره پس از انقلاب است.
روش امام خمینی(س) در توزیع قدرت برای اداره کشور چگونه بود؟
دیدگاه حضرت امام این طور بود که مثلاً در یک جا حجت الاسلام محتشمی را تأیید می کرد؛ در جای دیگر برای حفظ تعادل از آقای ناطق نوری حمایت می کرد. یا زمانی که نقدها نسبت به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم شدید می شد، امام از آنها پشتیبانی و توصیه می کرد مردم به عنوان شاخص به ایشان مراجعه کنند.
نمونه دیگری از برخورد غیر جانبدارانه امام مربوط به زمانی است که آقای یزدی در انتخابات مورد بیمهری مردم قرار گرفت که امام ایشان را به عضویت شورای نگهبان درآورد و به طور کلی سعی می کرد که تعادل برقرار باشد.
یک بار آقای محمدعلی انصاری نامه ای در باب دو جریان سیاسی به امام نوشت و نظر ایشان را جویا شد. امام هم با بیان دلایلی فرمود: من هر دو جریان را حمایت می کنم. این اظهارنظر منشأ شکلگیری دو جریان ریشه دار در خط امام شد و رقابت های انتخاباتی داغی هم میان آنها درگرفت. امام فرمود چون هر دو گروه ضد آمریکایی، طرفدار مستضعفین و پایبند به اسلام هستند مورد حمایت من قرار میگیرند.
آن زمان به دلیل اخلاص و میانه روی مرحوم حاج احمد آقا، بعضی ها ایشان را خط سومی می نامیدند. نظر شما درباره این تعبیر چیست؟
بله. اما خود من به مرور، طی ارتباطاتم با ایشان متوجه شدم که حاج احمد آقا از خودش به شخصه استقلالی چیزی بیان نمی کند. یعنی با نظر به رضایت حضرت امام، مطالبی از سوی ایشان عنوان می شود. این ویژگی پس از رحلت امام روشن تر شد و اظهارات صریح سید احمد آقا روشن کرد که از صمیم قلب به ولایت فقیه معتقد است و حضرت امام علاوه بر جایگاه پدری، مرجع تقلید ایشان نیز هست.
مهمترین اقدامات اثرگذار حاج احمد آقا را به طور خلاصه بیان بفرمایید.
اول اینکه ایشان سعی داشت میان همه مسئولین با حضرت امام ارتباط برقرار باشد و کانال معتبری برای رساندن تمامی اخبار به امام بود. احمد آقا برای اقشار مختلف روحانیون از هر جایگاه و با هر گرایشی فرصت تعامل با امام را ایجاد می کرد. نسبت به جریانات سیاسی هم همین طور بود.
ما در روزنامه رسالت به عنوان یک جریان سیاسی با احمد آقا ارتباط داشتیم. ایشان سعی می کرد جایگاه ولایت فقیه را حفظ کند و امانتداری صادق برای امام بود. بعد از رحلت امام همچنان وفادار به این مسأله ماند و من نشانه ای از بی انصافی و بی عدالتی در رفتارشان نسبت به افراد مختلف ندیدم.
توصیه و پاسخ شما به افرادی که با بی انصافی عملکرد حاج احمد آقا را مورد قضاوت قرار داده اند، چیست؟
به عقیده من کسانی که حضرت امام را قبول دارند باید کلام ایشان را نیز قبول داشته باشند. چون این شایعات در زمان حیات امام هم بالا می گرفت. ایشان چندین بار به طور محکم از حاج احمد آقا حمایت کرد و توصیه من به افراد بی انصافی که گاهی نسبت های ناروایی به ایشان می دهند رجوع به کلام خود امام است. ایشان که مشرف به صحنه های سیاسی داخلی و خارجی بود، به امانتداری حاج احمد آقا گواهی می داد.
در پایان گفت و گو اگر خاطره ویژه ای از دیدار با حاج سید احمد خمینی به یاد دارید، برای ما نقل بفرمایید.
به گمانم آخرین دیدار ما با حاج احمد آقا، مربوط به زمانی بود که برای عرض تسلیت با جمعی از هیأت امنای روزنامه رسالت در دفتر امام، خدمتشان رسیدیم. جلسه بسیار حزن انگیزی بود و داغ فقدان حضرت امام برای همه ما سنگین و غیرقابل پذیرش بود. در آن جلسه برای اولین بار شعر امام با مطلع: «من به خال لبتای دوست گرفتار شدم/ چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم» از تلویزیون قرائت شد. برای من که تا آن زمان از اشعار امام بی اطلاع بودم، شگفت انگیز بود که چطور یک فقیه عالی قدر با آن مراتب بالا در علم و آن عزم راسخ در مبارزه، چنین روح لطیفی دارد.