به گزارش جماران، حریم امام نوشت: بانو خدیجه ثقفی در سال 1292ش. در تهران دیده به جهان گشود. پدر ایشان مرحوم آیت الله میرزا محمدتقی صاحب تفسیر روان جاوید از علمای متجدد تهران و از شاگردان مرحوم آیت الله العظمی حائری یزدی بود. جد ایشان میرزا ابوالفضل تهرانی صاحب کتاب شفاء الصدور در شرح زیارت عاشورا است. پدر میرزا ابوالفضل تهرانی، مرحوم میرزا ابوالقاسم کلانتر صاحب تقریرات شیخ انصاری و از فقهای تهران بوده اند. (کتاب قدس ایران، ص 40) همچنین از ناحیه مادری با خانواده های متجدد قاجار مرتبط بوده اند. پدرِ مادرِ ایشان حاج میرزا غلامحسین، خزانه دار و مستوفی خزانه بود که به او خازن الممالک می گفتند. و پدرِ مادربزرگ ایشان حاج میرزا هدایت بود که در تاریخ دوران قاجاریه به او «ناظم خلوت» می گفتند یعنی وزیر دربار و بعدها در زمان رضا شاه که نام فامیل باب شد، فامیل خود را ناظم خلوتی گذاشتند.(همان، ص 72) از آنجایی که ایشان از ناحیه پدری و مادری با خانواده های دیندار و متجدد مرتبط بوده اند تحصیلات جدید را در دبیرستان هایی که به تازگی تأسیس شده بودند فرا گرفتند. ایشان در سال 1308ش. با امام خمینی(س) ازدواج کردند.(همان، ص 4)
با توجه به اینکه، ایشان دوران طفولیت و نوجوانی خود را در منزل اشرافی مادر بزرگ خویش و در رفاه به سر برده بودند و در زندگی امام خمینی(س) تجملات جایی نداشت بر خود واجب دانستند که متناسب با آنچه مختص زندگی یک روحانی است رفتار کنند.(همان، ص 6) در هر صورت ایشان بعد از ازدواج با امام، از تهران به قم آمدند. با شروع نهضت امام خمینی(س) دوره جدیدی از زندگی ایشان شروع شد که مصادف شد با زندان، حصر و نهایتاً تبعید امام به ترکیه و سپس عراق. در تمام این مراحل، همسر امام، همراه و همگام ایشان بودند و امام را در ادامه راه یاری می کردند.
اما گویی که یکی از سخت ترین دورانی که بر امام و خانواده ایشان گذشت، دوران تبعید در نجف بود. 15 سال زندگی در غربت به دور از بستگان و آشنایان، همراه با فشارهایی از ناحیه رژیم پهلوی، رژیم عراق و مخالفان امام در نجف، و شهادت فرزند ارشد، مسأله ساده ای نیست که از عهده هر زن برآید بلکه زنانی را می طلبد که چون کوه استوار و ثابت قدم باشند. بانو خدیجه ثقفی نمونه بارز چنین زنانی است که با تحمل دوران سخت نهضت و پیروزی انقلاب و سال های بعد از پیروزی انقلاب، همواره همراهی دلسوز و مهربان برای رهبر انقلاب بود. آنچه در ادامه می خوانید مرور برخی از خاطرات نزدیکان درباره صبر و شکیبایی بانوی انقلاب در همراهی با امام در طول سالیان است که از نظر می گذرد؛ گفتنی است این مطلب با روش توصیفی و بر اساس خاطرات شفاهی و برخی آثار منتشر شده صورت گرفته و بر آن است تا خصوصیات برجسته خانم ثقفی را در امور تربیتی و خانوادگی، و همراهی با نهضت امام، حضور سالیان در نجف اشرف مورد بررسی و بازگویی قرار دهد.
آراستگی ظاهری و آرامش روحی امام اگر چه ذاتی بود، اما نقش همسر مکرم ایشان در بروز اکتسابی آنها برجسته بود. خانم مؤمنه و باوقاری که در همان آغاز جوانی می دانست با مردی پیمان ازدواج می بندد که دلی دریایی دارد و ساحل زندگیشان همیشه آرام نیست. اتفاقا امواج حوادث مخصوصا پس از شروع مبارزه خیلی زود جامعه ایران و به تبع آن فضای خانوادگی امام را تحت تأثیر قرار داد و با آغاز حبس و حصر و سپس تبعید آن هم به خارج از کشور شرایطی ایجاد شد که اگر همراهی این بانوی بزرگوار نبود شاید اتفاقات به گونه ای دیگر رقم می خورد.(کتاب خانم خدیجه ثقفی در آینه خاطرات، آیت الله هاشمی، ص11)
سال های آخر عمر ایشان، نیز یک بار همسفر مشهد مقدس بودیم که اگر چه با ویلچر رفت و آمد می کرد اما متانت کلامش همانی بود که سراغ داشتم. زنی بزرگوار که تقدیر شد پس از فراق امام و حاج آقا مصطفی در عزای حاج احمد آقا نیز داغدار باشد. ولی باز جز صبوری از ایشان ندیدم. رفتار ایشان در زندگی مشترک با امام، اکتسابی بود اما کردار ایشان که خود نیز از خاندانی شریف و بیتی معظم و معزز بود بسیاری از مکارم اخلاقش انتسابی بود.(همان)
این بانو عقیله انقلاب بود. لازم نبود که انسان آثاری را از ایشان بشنود؛ همان سکانداری انقلاب در جمع ما خواص این بانو را به عنوان عقیله انقلاب معرفی کرد و همه ما از ایشان به عنوان عقیله انقلاب یاد می کردیم.(همان، آیت الله جوادی آملی، ص14)
جلب رضایت شوهر از ویژگی های ممتاز ایشان است. برای اینکه هیچ گاه امام از دست ایشان شاکی نبوده همیشه امام اظهار علاقه به ایشان می کرده است. جلب رضایت شوهر و همفکری و همکاری در زندگی و واقعا سَکَن و آرامش بودن که با اینکه ایشان دختر مرحوم ثقفی و از خانواده خیلی مهمی بودند اما به خاطر شوهر می باید برود توی یک خانه شصت متری نجف با آن آب و هوای نجف آن وضع زندگی کند. این همفکری و همکاری با امام بسیار ارزشمند بود.(همان، آیت الله یوسف صانعی، ص 24)
نامه معروف امام به همسرش، واقعا گویای عمق علاقه امام به این بانوی فرهیخته است. بعضی ها به امام اعتراض می کردند که این چه نامه ای است؟ آقایان اعتراض می کردند به آن نامه عاشقانه امام که در لبنان کنار دریا نوشتند که سراپا عاشقانه است و هنرمندانه. وقتی در مجله زن چاپ شد در قم به آن اعتراض کردند، آن وقت آقای مرتضوی(حفظه الله) پیش آنها رفت گفته بودند اینها چه بود نوشته بودی؟ ایشان پاسخ دادند من واقعیت را نوشتم شما اشکالی دارید به امام اشکال کنید. اگر به نقل اشکال دارید. من ثابت می کنم نقل درست است کجایش اشکال دارد؟ یک شوهری به زنش اظهار علاقه کند؟ این بد است؟ این خلاف شرع است؟ آیا حتما باید ظلم به مردم کرد و دیگران را اذیت کرد؟(همان)
خانم ثقفی همسر بزرگوار امام اهل فضل بودند اهل ادب و اهل بیان بودند. یک چهره اجتماعی فعال بودند شایستگی بسیاری داشتند. اما بودن ایشان در کنار امام و توان بخشیدن به نهضتی که امام رهبری می کرد را اگر کسی انکار کند، انکار یک امر بدیهی کرده است. یعنی واقعیت این است که رهبری یک انقلاب خیلی شجاعت می خواهد خیلی فداکاری می خواهد. این بانو هم مشکلاتی که رهبری امام برای خانواده و برای شخص خودشان داشت اگر نگوئیم بیش از امام، مثل امام تحمل کردند و نیز در شجاعت بخشیدن به رهبری؛ البته امام شجاع بودند ولی در تقویت این شجاعت و پایداری امام در این عرصه مطمئنا این بانوی محترم نقش داشتند.(همان، حجتالاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی، ص35)
در تبعید امام، در فراق امام و در همان مدتی که ایشان در نجف بودند دوران سختی داشتند. ولی تحمل این ناراحتی ها یا در همین فرانسه نوفل لوشاتو امام باز مدتی تنها بودند تا بعد کار درست شد و خانم امام و بچه ها خدمت امام رفتند. فاصله ها باعث ناراحتی ایشان بود. منظورم این است که در تمام فراقها که برای خانم امام خیلی سنگین بود تحمل کرد و نگفت چرا این کارها را می کنی؟ مثلا مرا در به در کردی. من را چنین کردی. آخر از این حرف ها در خانم ها هست و ممکن است بزنند. ولی ایشان اظهار ناراحتی نمی کردند که چرا این فراق محقق شد.(همان، حجت الاسلام والمسلمین نصرالله شاه آبادی، ص46)
از روحیات امام معلوم بود که از درون خانه آرامش دارند و خاطر جمع هستند. همسو و همفکر هستند و دغدغه ندارند. خوب از همین پدر و مادر و از دامن این مادر مرحوم حاج آقا مصطفی تربیت می شود که هم فیلسوف و هم فقیه است.(همان، حجت الاسلام و المسلمین ناطق نوری، ص48)
زندگی خانم قبلا خیلی اشرافی بود. با زندگی بعدی که همسر یک روحانی بود، بسیار متفاوت بود. ولی در عین حال شخصیت خانم ایجاب می کرد در تمام مسائل با امام وفاداری و سازش داشته باشند. حتی گاهی ایشان متحمل فقر هم بودند و مرحوم حاج احمد آقا نقل می کرد خانم خیلی شجاع بود. شبی که امام دستگیر شدند و به تهران آمدند مرحوم آقا مصطفی آن شب خیلی بی تابی و گریه می کرد. یک مرتبه خانم برگشت و حسابی پرخاش کرد به مرحوم آقا مصطفی؛ که مصطفی شجاعت و شهامت و شخصیت را از پدرت یاد بگیر! چرا اینقدر جزع و فزع می کنی؟(همان، ص57)
خانم بنا به اصرار پدرم در منزل عهده دار کار خانه نبودند و بیشتر از خدمتکار جهت رسیدگی به امورات منزل از جمله آشپزی استفاده می کردند. خانم به آموزش و یادگیری بسیار علاقمند بود و از همان ابتدا نزد امام جامع المقدمات و دیگر دروس عربی را فرا گرفتند. مصطفی اولین فرزند خانواده با به دنیا آمدنش خانم را غرق در شور و نشاط کرد و شور و علاقه خانم به مصطفی تا پایان عمر برادرم مشهود بود. این علاقه و وابستگی دو طرفه بین مادر و پسر موجب دیدار روزانه مصطفی با مادر شده و تا پایان عمر ادامه داشت.(همان، خانم صدیقه مصطفوی، ص116)
از خصوصیات دیگر ایشان ثبات اخلاقی بود. هیچگاه تضادی در کنش و واکنش ایشان دیده نمی شد. چه در روزهای خوب و چه در روزهای سخت مبارزه، همیشه رعایت متانت ادب و اخلاق را می کردند و مشکلات زندگی هرگز بر ایشان فائق نیامد.(همان، ص117)
یک بار امام درباره خانم به من گفت: که 60 سال است که با ایشان زندگی می کنم اما یکبار ایشان غیبت نکردند و شاید به خاطر همین ویژگی های شخصیتی خانم بود که آقا تا آخر عمر احترام زیادی برای ایشان قائل بود.(همان، ص120)
بعد از فوت امام هم دیگر مشخص است که خانم چه حالی داشتند. خانم در برابر مصائب خیلی درون گرا بودند. در این زمینه به یاد دارم بعد از فوت حاج احمد آقا خانم را برای دردی که در ناحیه معده داشت نزد دکتر بردم و دکتر گفت: از اعصاب است. من گفتم به اعصاب چه ربطی دارد؟ که دکتر گفت: خانم غصه می خورد و این درد به آن دلیل است.(همان، ص124)
عقل و بردباری و صبوری و موقعیت شناسی از ویژگی های مهم خانم بود. موقعیت شناسی هم خودش خیلی مهم است. خانم از لباس این یکی برای آن یکی لباس درست می کرد و لباس آن را برای این درست می کرد. لباس بزرگه را برای کوچیکه درست می کرد و نمی آمدند به آقا بگویند پول بده و آقا بگویند من ندارم.(همان، خانم فریده مصطفوی، ص143)
پایه های ایمان خانم بسیار محکم و عمیق بود. به خصوص از نظر تربیتی در خانواده ای رشد کرده بودند که متدین و از نظر اخلاقی واقعا متخلق به اخلاق اسلامی بودند و هیچ کدام از خانواده ایشان نه اهل غیبت بودند و نه توهین یا حرف سبک و دور از اخلاق. مادر اصلا حرف زشت به زبانشان نمی آمد.(همان، خانم زهرا مصطفوی، ص162)
حضرت امام و همسر مکرمشان در تلاطم روزگار زندگی آرامی داشتند. خانم می گفت این زندگی آرام به جهت دو ویژگی است که در من و امام بوده و هست یکی تدین و حق باوری و دوم عقل و عاقلانه عمل کردن و سپس می افزود: من صبوری را به همراه داشتم.(همان، علی ثقفی، ص170)
در هنگام حیات امام و به خصوص بعد از آن بزرگوار مهمترین دغدغه او حفظ حرمت و شأن امام بود. کمترین کاری که خدای ناکرده در تضاد با شئونات و موقعیت امام باشد، از او سر نزد. او حتی در زندگی فردی به گونه ای عمل می کرد که گویا مبنای همه تعاملات با دیگران حتی خانواده خود بر محوریت حفظ احترام امام بود.(همان)
این بانوی عارفه طبعی روان و قلمی شیوا و تحصیلاتی به تمام و کمال داشت در آن روزگار که کمتر بانوان را به مدرسه و حوزه علمیه می فرستادند او دروس دوره های دبستانی و دبیرستانی را طی کرد و سال ها از دروس حوزه امام بهره جست و زبان فرانسوی را آموخت.(همان، ص160)
خانه امام خیلی ساده ولی تمیز و مرتب بود. خانم خیلی زن تربیت شده ای بود آقا هم فوق العاده به او احترام می گذاشت. یک چنین خانم برجسته ای را درکش می کرد. یعنی خانم هایی مثل این خانم کم است من می گویم اصلا نیست.(همان، خانم معصومه حائری، ص174)
اوایل ازدواج، یک بار برای امام شعرشان را خواند و امام خیلی استقبال نکردند و خانم هم دیگر نخواند. همین چند سال پیش من یک دفعه رفتم پیش ایشان گفتند که سر شب شعری به ذهنم رسید نیم بیتی گفتم و در نیم بیت دیگرش ماندم. خوابیدم خوابم برد امام را در خواب دیدم به امام گفتم این نیم بیت را گفتم امام نیم بیت دیگرش را به من گفت و من هم نصف شب بلند شدم و نوشتم و این شعر را برای من خواندند.(همان، خانم دکتر فاطمه طباطبایی،ص196)
اصلاً ساده زیستی در زندگی ایشان نهادینه شده بود، یک حالتی که نباید بگوییم ساده زیستی را بازی می کرد، ساده زیست بود، نمایش ساده زیستی نداشت. واقعیت امر این است که فرقی برایش نداشت که در خانه 200 متری زندگی کند یا یک خانه 50 متری، چون دلش ساده زیست بود. خود من هیچ موقع تجمل را در زندگی خانم اصلاً ندیدم که دنبال تجملات باشد، اصلاً تجملاتی نبود، همه چیز را روی اصول خودش داشت.(کتاب قدس ایران، خانم فاطمه طباطبایی،ص 207)
در نجف تفریحات گاه و بیگاه، مسافرت، رفتن به مسجد کوفه و سهله، خاطره گویی، نیز از جمله کارهایی بود که بانوی انقلاب را در نجف مشغول داشته بود.(اقلیم خاطرات، خانم طباطبایی، ص 215)
خانم بسیار مقید بودند که در رفت و آمدها آداب را رعایت کنند مثلاً هر کس به دیدن خانـم می آمدند مقید بودند که حتماً بازدید ایشان بروند، در حالی که همه ما می دانستیم خانم علاقه عجیبی به امام دارند ولی در عین حال اگر کسانی که رابطه شان با امام خوب نبود یعنی در واقع مخالف امام بودند به دیدن خانم می آمدند در حالی که می دانستند آن طرف و خانواده شان با امام خوب نیستند ولی بازدیدشان حتماً می رفتند. یعنی در دید و بازدیدها این مسائل را دخالت نمی دادند.»(قدس ایران، خانم طباطبایی، ص 238)