پایگاه خبری جماران: انتشار ویدئوی کتابسوزی«طب هاریسون» توسط عباس تبریزیان، فردی که به «استاد طب اسلامی» شهرت دارد در یکی دو روز گذشته با واکنش های فراوانی رو به رو شد. وی در اقدامی کتاب هاریسون که از قدیمیترین منابع پزشکی در حوزه طبّ داخلی است و دانشجویان پزشکی سراسر دنیا از آن به عنوان مرجع استفاده میکنند را به آتش می کشد تا به صورت نمادین پایان دوره طب مدرن را اعلام کند. برخی اقدام وی را به اقدامات عصر جاهلیت و برخی آن را داعشی خواندند و از وزارت بهداشت گرفته تا حوزه علمیه به این مقوله واکنش نشان دادند.
البته پیش از این کم و بیش روایت هایی در ارتباط با کتاب سوزی در تاریخ خود شنیده ایم. یکی از آنها آتش زدن کتابخانه استخر به دست اسکندر مقدونی است و دیگری کتابسوزی اعراب در حمله به ایران. البته درباره کتابسوزی اعراب نظرات متفاوت است. عبدالحسین زرین کوب آن را تایید می کند اما در سوی دیگر مرحوم شهید مطهری معتقد است هیچ گونه کتابسوزی در این دوران اتفاق نیفتاده است. هر یک از طرفین نیز طرفداران پر و پاقرصی دارند.
دوره ای دیگر که از آن به دوران کتابسوزی یاد می شود دوران حمله مغول هاست. در دوران اخیر نیز احمد کسروی، جمعیتی به نام «باهماد آزادگان» به راه انداخت و آنجا جشن کتابسوزان می گرفت. از کسروی نقل شده است که گفته: «من آشکارا می گویم بسیاری از کتابهائی که نزد دیگران ارجمند است ما بآتش میندازیم! اینک کتابها روی میز چیده شده در میان آنها گلستان و سعدی بوستان سعدی، دیوان حافظ، و مفاتیحالجنان و مانند اینهاست و همه آنها درخور آتش است». البته در این میان یک مورخ می گوید کسروی دست به چنین کاری نزده است.
در ادامه نظر یک جامعه شناس و یک مورخ را از نظر می گذرانید.
کتابسوزی اخیر از جنس دیگری است
رحیم محمّدی، مدیر «گروه جامعهشناسی ایران» در انجمن جامعهشناسی ایران در گفتوگو با جماران گفت: کتابسوزی آقای تبریزیان نسبت به کتابسوزی هایی که در تاریخ ایران اتفاق افتاده است، از جنس دیگری است.
این جامعهشناس گفت: هر چند عدهای (مخصوصاً مرحوم مطهری) به شدت معتقد است که عرب های مسلمان کتابسوزی نکردهاند. همچنین در دوره معاصر ما کتابسوزی احمد کسروی را داریم که او کتابهای اهل صوفیه و باطنیه را میسوزاند. کسروی می گفت کتابها و افکارِ صوفیه و باطنیه مردم ایران را درویش مسلک، بدبخت و عقب مانده کردهاند و او آنها را «اباطیل» میخواند و گاهی دیوان مولوی و سایر شعراء و عرفا را هم میسوزاند.
محمدی ادامه داد: اخیرا صورت جدیدتری از کتابسوزی هم اتفاق افتاد که کتابسوز خود را منسوب به طب قدیم و سینایی می داند و پزشکی مدرن را نوعی بدعت و گمراهی برای حفظ بدن و سلامتی می داند. البته گاهی هم پیروان طب سنتی می گویند؛ پزشکی مدرن یک دستاورد صهیونیستی است. چه کتابسوزی هایی که توسط عربها، چه کتاب سوزی که توسط احمد کسروی و چه کتابسوزی که توسط این روحانی مثلا طبیب رخ داده، بخشی از داستان کتابسوزی در کشور ما هستند. البته در بعضی تواریخ گفته شده است که قوم مغول نیز قرآن ها و کتاب ها را می سوزاندند یا زیر دست و پا می انداختند.
صحرانشینان علیه شهرنشینان
وی با بیان اینکه ایران همیشه و در همه ادوار تاریخ از همسایههای حاشیهای و صحرانشین خود به شکلهای مختلف مورد هجوم واقع میشد، گفت: در عهد باستان «تورانیان» یا قوم افراسیاب، به تعبیر فردوسی صحرانورد و کوچ نشین بودند؛ اما ایرانیان اغلب دهقان و اهل شهر و شارستان بودند و تمدنی شهری ساخته بودند. صحرانشینان به ایران حمله می کردند تا ایران را غارت کنند و دارایی ها را به یغما و غنیمت ببرند. گاهی هم اگر حکومت مرکزی ایران ضعیف بود. این مهاجمان کل ایران را می گرفتند و تمدن ایرانی که نسبت به زمانه خودش در یک مرحله تاریخی پیشرفتهتر قرار داشت، به عقب میکشیدند که مورخان ما نام آن را «سیر قهقهرایی» گذاشتهاند.
مهاجمان فکر میکردند کتاب کالای زایدی است
وی افزود: برخی مورخین در مورد حمله عرب هم چنین نگاهی دارند و میخواهند بگویند؛ عربهای مسلمان هم از نظر تاریخی و زندگی اجتماعی صحرانورد بودند و نظامات حاکم بر زندگی عربها نظامات قبیلهای و صحرانشینی بود. بنابراین وقتی اعراب به ایران حمله کردند، ایران را به سمت نظامات شبانی و قبیلهای به عقب کشاندند. هر وقت مهاجمانی که از نظر تکامل تاریخی پایینتر بودند و به ایران حمله میکردند، کتاب، کتابخانه و مدرسه را می سوزاندند و اهل علم را میکشتند. دلیلش این بود که درکی از کتاب و کتابخانه و علم نداشتند. آنها فکر می کردند کتاب چیز زایدی است که نه به درد غنیمت بردن می خورد و نه یک ابزار اساسی در زندگی است.
فکر میکردند کتاب به درد روشن کردن شب تاریک یا گرم کردن زمستان سرد میخورد
این استاد جامعهشناسی افزود: غالباً همه مهاجمان کتاب، کاغذها و چرمها و نوشته هایی که روی تختهها بود را در بخاری می انداختند که خود را گرم کنند یا آنکه شب را با آتش زدن آنها روشن میکردند. اصولاً این کارشان به خاطر دشمنی هم نبود، بلکه کتاب را نمی فهمیدند و فکر می کردند که هر وسیله ای در زندگی به دردی می خورد و کتاب هم به درد روشن کردن شب تاریک یا گرم کردن زمستان سرد می خورد.
سوزاندن کتاب پزشکی، مرحله دیگری از دعوای سنت و مدرنیته است
این جامعهشناس ادامه داد: در مورد اقدام آقای تبریزیان فکر می کنم دعوا بر سنت و مدرنیته است. همانطور که از نام «طب سنتی» پیداست، به ستیز با «پزشکی مدرن» آمده است. آقای تبریزیان به عنوان طبیب دوران سنت، هستی و جهان و انسان و سلامتی را از مجرایی می بیند و می فهمد که در جهانبینی قدیم و نظام تفکر سنتی معنا دارد. او فهمی از بدن، سلامتی و زندگی در جهانبینی و تفکر مدرن ندارد و روشهای درمانی مدرن را مساوی با بیماری تلقی می کند و سلامت و درمان انسان را تنها در روشها و بینشهای قدیم جستجو میکند.
محمدی گفت: ما در دوره کنونی همانطور که در عرصه سیاست کشمکش نظم سیاسی سنتی با نظم سیاسی مدرن را داریم، و همانطور که در حوزه فرهنگ کشمکش ارزشهای فرهنگی سنتی را در مقابل ارزش های فرهنگی جدید را داریم، در پزشکی و طبابت هم کشمکش شیوههای درمانی و شیوههای سلامت سنتی را در مقابل شیوههای درمانی و سلامت مدرن را داریم. مثلا اگر توجه کنید؛ در رویکرد آقای مصباح یزدی به ولایت فقیه همه چیز بر مبنای منطقِ «دانش قُدمایی» و سنتی است که در آن دموکراسی و آزادی فردی و تحزّب معنایی ندارد. پس چنانچه در حوزه سیاست، شیوههای استدلال سنتی و منطق سنتی به کمک طرفداران سنت میآید، در طبابت هم شیوههای درمان سنتی به کمک طبیب سنتی میآید.
طبیب سنّتی وقتی نمیتواند تنافض ذاتی طب سنتی و مدرن را حل کند به ستیز با آن برمیخیزد
این جامعهشناس ادامه داد: طبیب سنتی به درستی تعارض ذاتی و اصلاح ناشدنی بین طب سنتی و پزشکی مدرن را می بیند و وقتی نمی تواند این تناقض را به صورت عقلانی درک کند و حل نماید، مجبور می شود به نفی پزشکی مدرن برخیزد. وجه دیگر این رویّه کسانی هستند که پزشکی مدرن را سیاسی و ایدئولوژیک میکنند و میگویند پزشکی مدرن یک چیز صهیونیستی است که برای از بین بردن طب اسلامی به میدان آمده است. من این نوع استدلال را کم و بیش در نزد برخی طرفداران طب سنتی شنیده و خواندهام که میگویند پزشکی مدرن آمده تا بدن و روان انسان را بیمار کند و جهان را به عرصهگاه صهیونیسم تبدیل کند.
چطور از ثمرات و خود علم مهندسی جدید استفاده میکنید، اما با پزشکی مدرن میجنگید؟
وی سوزاندن کتاب پزشکی را از موضع سنت خواند و کتاب سوزی احمد کسروی را از موضع مدرن دانست و گفت: باید در اینجا یک پرسش اساسی پرسید که؛ دانش و علم مدرن چیست؟ و چه تفاوتی با دانش سنتی دارد؟ ما امروز میتوانیم از همین طرفداران فرهنگ و دانش سنتی بپرسیم، چطور شما مهندسی مدرن را قبول می کنید و با آن پل، هواپیما، موشک، برج و چیزهای دیگر میسازید و با افتخار از آنها استفاده میکنید، اما وقتی نوبت به پزشکی مدرن و علوم اجتماعی و اقتصاد می رسد با اینها می ستیزید؟ این نشان می دهد که علم مدرن منبع یکسری تحولات اساسی در جامعه ایران است و همواره دوستیها و دشمنیها را بر انگیخته است و هنوز جامعه ما نتوانسته یک موضع روشن و قابل اتکا در مقابل دانش و علم مدرن اتخاذ کند.
در ایران همواره با دستاوردهای جهان و علم مدرن دشمنی شده است
این جامعهشناس با بیان اینکه در ایران با همه دستاوردهای جهان و علم مدرن پله پله دشمنی شده است، گفت: مثلا در تاریخ خوانده ایم که وقتی یک روز پارچه بافته شده به ایران آمد، مومنان و پیروان دانشهای سنتی گفتند؛ با پارچه بافته شده به وسیله ماشین نمی شود نماز خواند و عبادت کرد. یا وقتی رادیو به این کشور آمد با آن جنگیدند و گفتند که در داخل آن جن حرف می زند. با دوچرخه و تلویزیون و حتی گوجه فرنگی دشمنی کردند. مومنان مدتها به مساجد بلندگو راه نمیدادند و میگفتند معنا ندارد که شیخ بالای منبر حرف بزند و صد متر آن سوتر از یک دستگاه صدای او در بیاید. اینجا بین کلام گوینده و شنونده شیطان نفوذ می کند.
بالاخره کنشگران دنیای سنت خود را به تیغ جراحی پزشکان مدرن میسپارند
محمدی ادامه داد: این مشکل بعدها به ویدئو و ماهواره و اینترنت هم رسید و حالا به علوم انسانی رسیده است. اینان همواره با مظاهر و دستاوردهای دنیای مدرن سیتز کرده اند و مرحله به مرحله این ستیزها را پشت سر گذاشتهاند و به مراحل بعدی آمده اند. پیروان دانشهای سنتی با اینکه علوم مهندسی را قبول کرده اند، اما یک مقدار در پزشکی مانده اند که خیلی هم مهم به نظر نمی رسد، چرا که بخش اعظم کنشگران دنیای سنت از آن عبور کردهاند و معمولاً خودشان را به تیغ جراحان و مصرف داروهای مدرن میسپارند. اما به طور فراگیر دعوای پیروان دانشهای سنتی با علوم انسانی مدرن مثل علوم اجتماعی و فلسفه مدرن در جریان است. به هرحال این مراحل هم پله پله طی می شود و گویا چارهای جز این نیست که دانش ها و علوم مدرن و دستاوردهای آنها در جامعه ما جای خود را پیدا میکنند. چنانکه دیگر دستاوردها و مظاهر جای خود را پیدا کرده اند.
بهشتی سرشت: آموزه های اسلام اجازه نمی دهد که مسلمین کتابسوزی کرده باشند
محسن بهشتی سرشت مدیر گروه تاریخ پژوهشکده امام خمینی(ره) اما چندان اتفاق افتادن کتابسوزی در تاریخ ایران را قبول ندارد. بهشتی سرشت در گفت و گو با خبرنگار جماران درباره این ادعا که با حمله اعراب به ایران کتابسوزی رخ داده است گفت: می دانید که مرحوم آیت الله مطهری در این باره بحث مفصلی دارد و سندهای تاریخی هم می گوید به این صورت که غربی ها عنوان کرده اند کتابسوزی رخ نداده است. ممکن است در جایی یک اتفاق کوچکی رخ داده باشد. اما اسلام ذاتا به علم و کتابت تاکید دارد. قرآن به قلم سوگند می خورد. اساسا آموزه های اسلام اجازه نمی دهد که مسلمین به طور گسترده و تاریخی کتابسوزی کرده باشند.
وی در ارتباط با ادوار دیگری که درباره آنها گفته می شود کتابسوزی صورت گرفته است نیز می گوید: در حمله اسکندر الواحی که در تخت جمشید سوزانده شده کشف شده است. این الواح بیشتر حسابداری و مالی بوده و مربوط به کارهایی است که در تخت جمشید صورت می گرفته، اما من، با این عنوان کتابسوزی که کتاب را بسوزانند برخورد نکرده ام.
مغولان در کتابت خدمت کرده اند
بهشتی سرشت همچنین در ارتباط با کتاب سوزی در دوران مغول گفت: تاریخ نگاری یکی از تحولاتی است که در زمان حاکمیت مغول ها در ایران رخ داده است. بسیاری از کتابهای تاریخ میانه ما مربوط به همین زمانی است که مغولان حاکم بودند که البته دیگر مسلمان شده بودند. جامع التواریخ، زبدة التواریخ و تاریخ جهان گشا همه مربوط به دوران حاکمیت مغولان است. عطاملک اصلا منشی هلاکوخان بود. خود هلاکوخان مسلمان نبود اما فرزندان و جانشینانش مسلمان شدند. در دوره مغولان کتابهای خیلی نفیسی منتشر شده است.
وی با اشاره به اینکه گوهرشاد خاتون عروس تیمور که مسجد گوهرشاد مشهد را بنا کرده است گفت: این بنای عظیم زینت تمدن اسلامی شده است. مغولان اتفاقا در زمان حاکمیت مغول خدماتی در کتابت داشته اند. من جایی ندیده ام که مغولان کتابسوزی کرده باشند. هلاکو وقتی بغداد را فتح می کرد در کنارش خواجه نصیر طوسی بود. من پایان نامه ام درباره خواجه نصیر طوسی است. گفته می شود که نزدیک به 800 هزار جلد کتاب در کتابخانه بغداد وجود داشته است. البته ممکن است در این آمار اغراق شده باشد، اما در تمدن 500 ساله عباسیان کتاب های زیادی جمع شده بود. این کتاب ها به واسطه خواجه نصیر به مراغه منتقل شد. در واقع از دسترس و خطر دور شد و در مراغه حفظ شد. خواجه نصیر دانشگاه معظمی ساخت که رصدخانه او در آنجا مشهور است.
چرا مغولان باید خودسوزی کنند
مدیر گروه تاریخ پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی افزود: اتفاقا در تواریخ آمده است که مغولان به کتابها اهمیت می دادند. مثلا به واسطه خواجه نصیر به دانشمندانی که از ترس مغولها از برابر آن ها فرار کرده بودند نامه زدند و خواجه نصیر همه آنها را به دانشگاه مراغه جمع کرد و به آنها مستمری می داد. همه این ها در جامع التواریخ رشیدالدین فضلالله آمده است. به همین خاطر تمدن اسلامی و تمدن ایرانی مانده است. اگر می خواستند کتابسوزی تاریخی شود این تمدن به اینجا نمی رسید. حکومت ها معمولا دنبال حفظ کتابها بودند، این خلاف سیاست های حکومتی بود که بخواهند کتابسوزی کنند و از خود یادگارهای منفی و وحشیانه به جا بگذارند، باید برای اینکه نقاط منفی را دید سیاست های دیگر را بررسی کرد.
عجیب است که کسروی واقعا کتابسوزی کرده باشد
وی در ارتباط با کتابسوزی که به احمد کسروی نسبت داده می شود نیز گفت: من در این مورد هم مطالعه کردم. اینکه او واقعا به صورت نمادین کتاب را می سوزانده نرسیدم. اما کسروی در مقطعی این احساس را داشته که مسلمین و به خصوص ایرانی ها به خرافات می پردازند و در حالی که ژاپنی ها در آزمایشگاه ها مشغول مطالعه و پژوهش هستند مردم ما در قهوه خانه ها سرگرم شاهنامه خوانی و حافظ خوانی هستند. متاسفانه او با شیعه هم به صورت منفی برخورد کرد ومفاتیح الجنان را کتابی می دانست که در آن مطالب خرافاتی وجود دارد. کسروی آتش سوزی این ها را اعلام کرده بود اما من به اینکه او واقعا دست به کتابسوزی زده بود نرسیدم.
امام تاریخ کسروی را منصفانه می دانست
وی با بیان اینکه اگر کسروی واقعا این کتابها را آتش زده باشد خیلی عجیب است، افزود: چون کسروی خودش آخوند و طلبه بود و در زمان خودش دانشمند بوده است. امام خمینی هم از تاریخ نگاری او تعریف می کند. امام از کتاب تاریخ مشروطه او تعریف کرده و به عنوان یک مورخ منصف او را می شناسد و می گوید وقتی او راجع به علما و روحانیت حرف زده انصاف به خرج داده است.
بهشتی سرشت افزود: سرانجام کسروی به این رسید که این کتابها، انحرافی هستند که در این مورد می توانست نقد کند. اما سوزاندن کار غلط و قبیحی است و من تعجب می کنم اگر کسروی دست به این کار زده باشد. مخالفت کسروی با این کتابها این بود که او می گفت به جای اینکه جوان ها و فرهنگ ایرانی به توسعه علمی بپردازد و فرهنگ را بالا ببرد مذهبی ها به مفاتیح و دیگران هم به قهوه خانه ها و شاهنامه و حافظ خوانی می پردازند.
تبریزیان یک موی کسروی هم نیست
مدیر گروه تاریخ پژوهشکده امام خمینی درباره فردی که اخیرا کتابسوزی کرده گفت: من او را دارای فهمی اندک می دانم که برای خودش دکان باز کرده است. من شنیده ام که برخی پزشکان روز هم طب سنتی را رد می کنند اما اغلب آنها چنین نگاهی ندارند. می دانید که ما دانشکده طب سنتی داریم. یعنی در آنجا پژوهش صورت می گیرد. اینکه هرکدام بخواهند دیگری را رد کنند کار غلطی است.
او افزود: او برای آنکه همه را متوجه دکان خود و طب سنتی کند دست به این کار زده است، وگرنه حتی یک موی احمد کسروی نیست. احمد کسروی دانشمندی بود که صدها عنوان کتاب دارد. درست است که متاسفانه او در دهه آخر عمرش وارد حوزه های دینی و به خصوص تشیع شد و با شیعه گری کار خود را خراب کرد.