پایگاه خبری جماران، سجاد انتظاری: کسانی که طرفدار ادامه جنگ تحمیلی بودند، سعی داشته و دارند که بگویند پذیرش قطعنامه 598 کار درستی نبود و امام از پذیرش این قطعنامه پشیمان شد. اما بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران مسائل نظامی و سیاسی با نگاه به مسائل آن روز کشور و موقعیتی که عدم پذیرش قطعنامه 598 از لحاظ بین المللی برای ایران به وجود می آورد، تأکید دارند که پذیرش این قطعنامه، عملی معقول و منطقی بود.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران با اشاره به شرایط کشور در ماه های پایانی دفاع مقدس و دستاوردهای قطعنامه 598 برای ایران، تأکید کرد: ارزیابی ای که از اقدامات امام قبل و بعد از انقلاب داریم بیانگر این است که امام به یک مصلحت کامل در ارتباط با آینده مردم، نظام و جنگ رسیده بودند و منطقی ترین و معقول ترین تصمیمی که در آن زمان باید می گرفتند را گرفتند و شجاعانه هم مسئولیت آن را پذیرفتند.
مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با غلامرضا ظریفیان را در ادامه می خوانید:
نظر شما در خصوص نقل قول هایی که مدعی هستند امام از پذیرش قطعنامه 598 پشیمان شدند، چیست؟
آنچه از ایشان نقل می شود باید متکی بر یک استناد روشن باشد. البته من این بیان را پیش از این هم در فضای مجازی دیده ام. اینکه چقدر دقیق و درست است را نمی دانم. به هر حال کسانی که این را شنیده اند باید آن را مستند کنند. حاج سید احمد آقا، که نزدیک ترین فرد به امام بوده، در جمع ما نیستند که بتوان از ایشان سؤال کرد. می توان از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) پرسید که آیا این بیان مستند شده و یا از جمله چیزهایی است که از حضرت امام نقل قول می شود.
اما چون خیلی متر روشنی برای بهترین کارها نداریم، هرکسی می تواند بگوید این بهترین کار نبوده است. در واقع عرصه سیاست خارجی عرصه بده بستان و برد – بردها و توازن ها است و عرصه دستیابی به کمال ها نیست. ولی به نظر می رسد آنچه که به عنوان قطعنامه 598 پذیرفته شده منطقی ترین و معقول ترین تصمیمی بوده که در آن زمان انجام گرفته است. ولی به هر حال اینکه ما فرصت های بهتری هم پیش از آن برای دستیابی به یک تفاهم بین المللی داشتیم، همیشه می تواند یک موضوع باز باشد؛ و صاحب نظران در مورد آن بحث کنند. ولی شجاعتی که همه ما از امام سراغ داریم همواره با دوراندیشی و نگاه به مصالح جامعه همراه بود و به نظر می رسد پذیرش قطعنامه معقول ترین کاری بوده که در آن زمان می شد کرد.
ما فرصت های بسیاری را با تقدیم بالغ بر 200 هزار شهید والامقام به دست آورده بودیم و نهایتا موفق شده بودیم که نگذاریم حتی یک سانتی متر هم از این مملکت کاسته شود و بر اثر این پایمردی ها در یک قطعنامه بین المللی تکلیف متجاوز روشن شود. اما با توجه به روند آنچه که در نظام بین الملل داشت رخ می داد و مردم هم داشتند از حوادثی همچون زدن هواپیمای مسافربری و استفاده بی مهابای رژیم بعث عراق از سلاح شیمیایی، به نظر می رسد نهایتا ابر قدرت ها هم تصمیم گرفته بودند که این جنگ برنده ای نداشته باشد. چون تصور می کردند که اگر در این زمینه کوتاه بیایند این ایران است که نهایتا نقش برنده نهایی را خواهد داشت.
امام حتی حاضر نشد کسی مثل آیت الله هاشمی رفسنجانی که همواره در این بزنگاه ها حاضر بود مسئولیت سخت این امور را بر عهده بگیرد، مسئولیت بپذیرند و خود امام مسئولیت این کار بزرگ را پذیرفتند. ارزیابی ای که از اقدامات امام قبل و بعد از انقلاب داریم بیانگر این است که امام به یک مصلحت کامل در ارتباط با آینده مردم، نظام و جنگ رسیده بودند و منطقی ترین و معقول ترین تصمیمی که در آن زمان باید می گرفتند را گرفتند و شجاعانه هم مسئولیت آن را پذیرفتند.
اگر امام شجاعانه ترین و منطقی ترین تصمیم را گرفتند، به نظر شما دلیل غم و اندوه امام و حتی قطع ملاقات ها در آن مقطع چه بود؟
در ارتباط با زندگی جاری انسان هم همین طور است که مثلا گاهی اوقات شما مجبور می شوید که برای یک عزیز دست به جراحی بزنید. ولی آن کار منطقی ترین، معقول ترین و بهترین کاری است که در آن زمان می توان انجام داد.
به هر حال ما هشت سال دفاع داشتیم و جوانان بسیار زیادی را از دست دادیم که بسیاری از آنها می توانستند امروز به عنوان یک سرمایه بزرگ جامعه ما در سازندگی و انتقال هویت ملی و دینی به نسل جوان امروز نقش داشته باشند؛ همچنین خسارت های سنگینی که ایران خورده بود. نهایتا اینکه اگر ما در دوره هایی می توانستیم انسجام بیشتری در مدیریت کشور و همچنین سطح نظامی ایجاد کنیم، طبیعتا این حادثه می توانست نتایج بهتری داشته باشد. ولی با توجه به شرایطی که آن زمان بود و عزمی که ایجاد شده بود برای اینکه به هر قیمتی با همین دستاوردها برخورد شود، به نظر می رسد که ما معقول ترین و مصلحت آمیزانه ترین اقدام را در آن زمان انجام دادیم.
ولی اینکه آیا آنچه در این هشت سال اتفاق افتاد می توانست شرایط بهتری را برای جامعه ما رقم بزند؟ و یا آیا امکان داشت زودتر از این هم با یک هماهنگی کامل این اتفاق رخ دهد؟ این امر مختص نیروهای سیاسی نیست و بلکه همه کسانی که در جنگ نقش داشتند و خدمت کردند. حتما نیروهای نظامی، سپاه و بسیج نقش زیادی در موفقیت ها داشتند. طبیعی است که زحمت برخی از نیروها عریان تر و هزینه های آنها سنگین تر بود. اما به نظر می رسد که می شد از فرصت های بهتری استفاده کرد و بهتر از این نتیجه می گرفتیم. ولی نهایتا متجاوز تعیین شد و مشخص شد که صرفا هم تجاوز یک کشور نبوده و یک سانتی متر هم از کشور ما کم نشد. اینها دستاوردهای بزرگی بود. در عین حال که خود جنگ یک مرکز بزرگ کادرسازی و تجربه نیروهای انقلابی شد. اما طبیعی است که با این همه رشادت و سرمایه گذاری افسوس بخوریم که شرایط بهتر و مناسب تری برای کشور حاصل نشد.
نظر برخی از کارشناسان روابط بین الملل این است که قطعنامه 598 صدام و کشور عراق را به عنوان آغازگر جنگ شناخته و متجاوز را مشخص نکرده است. نظر شما در این خصوص چیست؟
ادبیات دیپلماتیک یک ادبیات حقوقی و بسیار پیچیده است. شاید می شد از ادبیات بهتری هم در این قطعنامه استفاده کرد. ولی باید انتظاراتمان را متناسب با تجربیاتمان کنیم. جامعه ای که تازه انقلاب کرده و تا آمده به خودش بیاید درگیر جنگ شده، مگر ما چقدر تجربه گفت و گوی حرفه ای نظام بین المللی داشتیم؟ در زمان شاه هم چنین نیروهای حرفه ای یا نبودند و یا بسیار قلیل بودند که عمدتا به سال های قبل از 1330 بر می گردند. مثل قوام الدوله و وثوق الدوله که فارغ از اختلافاتی که در مورد آنها هست توانایی هایی داشتند. ولی در جاهایی هم توانستند وارد گفت و گوهای سنگین شوند و توفیقاتی را هم در عرصه بین المللی ثبت کنند.
همین الآن هم مگر ما چقدر نیروی جدی در عرصه گفت و گوی حرفه ای نظام بین الملل تربیت کرده ایم؟ نیروی شجاع و خوش فکر داریم. ولی به هر حال اینها تجارب بسیار حرفه ای که در زمان و با آموزش های زیاد پرورش داده باشیم خیلی کم داریم. به هر حال من فکر می کنم که باید انتظاراتمان را با ظرفیت ها و بضاعت هایمان هماهنگ کنیم. طبیعی است که ظرفیت نظام و انقلاب زیاد بوده، ولی در خود برجام ما می بینیم تعداد کسانی که اهل گفت و گوهای جدی و دقیق در عرصه نظام بین الملل باشند در دستگاه سیاست خارجی ما خیلی زیاد نیست و به تعداد انگشتان دست است. بنابر این باید انتظاراتمان را با ظرفیت های بالقوه خود متناسب کنیم.
نظر این کارشناسان این است که اگر ما می توانستیم در آن مقطع دیپلماسی فعال تری داشته باشیم و می توانستیم به صورت فعال تر در روند تدوین قطعنامه 598 تأثیرگذار باشیم، دستاوردهای بهتر و بیشتری داشتیم. چقدر آن را قبول دارید؟
این حرف فی نفسه حرف دور از واقعیتی نیست. ولی این «اگر می توانستیم» در همه عرصه ها صدق می کند. در عرصه های اقتصاد، انسجام، تولیدات فرهنگی و سایر موارد همین طور بوده است. بنابر این من فکر می کنم باید گذشته را محوری برای استفاده از آینده قرار داد تا اینکه به سراغ مچ گیری ها و به گردن دیگران انداختن مسائل برویم. باید همه ابعاد نظامی، سیاست خارجی، سیاست عمومی و استراتژی های جنگ را بدون مسائل سیاسی و متهم کردن این و آن، در پژوهشگاه های دفاع، جنگ و سیاست خارجی مورد گفت و گو قرار داد و بدون جهتگیری سیاسی حتی به خود عملیات ها نگاه نقادانه داشت.
بضاعت ما در قطعنامه 598 همین بود. با نگاه جهت گیرانه هیچ وقت نمی توانیم به یک ارزیابی درست و بهره گیری دقیق از دستاوردها برای آینده برسیم. من فکر می کنم باید یک مقدار نوع نگاه را عوض کرد. وقتی نوع نگاه را عوض کنیم و به سمت نگاه به استفاده بهتر از ظرفیت ها برویم. همه ما در قوت ها و نگاه بخشی به جنگ نقش داشته ایم. باید منصفانه به مسأله نگاه کنیم وقتی منصفانه نگاه کنیم ممکن است به این نتیجه برسیم که مثلا در یک موقعیت زمانی بهتر بود سیاست خارجی بهتر عمل می کرد و در یک موقعیت زمانی بهتر بود دستگاه نظامی منسجم تر عمل می کرد. بعد هم اینها را برای آینده ای که در پیش داریم استفاده کنیم.
اگر بخواهیم گذشته را با نگاه علمی تاریخی بررسی کنیم، علم تاریخ به ما می گوید که باید به شکل سیستمی و روشمند گذشته را برای درک حال و آینده بفهمیم. به نظر من باید کمی این عرصه ها را از نگاه صرفا سیاسی خارج کنیم. آن موقع اگر نقص و اشتباهی هم بوده در فضای علمی راحت تر و بهتر مسأله را درک کرد.
به عنوان جمع بندی برای ما بفرمایید که تحلیلتان از تصمیم امام برای پذیرش قطعنامه چند روز بعد از تکرار شعار «جنگ، جنگ، تا رفع فتنه از عالم» چیست؟
به نظر من باید به متن آن سخنرانی برگردیم. به نظر من اگر به متن سخنرانی و زمانی که امام این را فرمودند برگردیم، نوع نگاه ما کمی متفاوت از برداشت شکلی و ظاهری خواهد بود. چون امام به مناسبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور توجه دقیق داشتند و حتی در سخت ترین شرایط جنگ ما می بینیم امام در بحث هایی که با مسئولین کشور داشتند، پیش از اینکه از دریچه مسائل سیاسی بحث را آغاز کند، از دریچه مسائل اعتقادی بحث را شروع می کرد. یعنی احساس می کرد که مسأله اعتقادات و اخلاق سپهری است که باید بر همه اینها سایه بیفکند و به مقداری که از این بحث فاصله بگیریم در عرصه سیاست و تدبیر امور هم دچار مشکل می شویم.