پایگاه خبری جماران، سجاد انتظاری: اولین مدیرعامل سازمان اقتصاد اسلامی ایران خود را از مریدان شهید نواب صفوی می داند و به دلیل عضویت در حزب مؤتلفه اسلامی خاطرات فراوانی از روزهای آغاز نهضت در اوایل دهه 40 دارد. اما نقش او در راه اندازی صندوق های قرض الحسنه و «سازمان اقتصاد اسلامی» از او فردی کم نظیر ساخته؛ که خدمات فراوانی به رفع فقر و مشکلات معیشتی طبقات ضعیف جامعه داشته است. او و همراهانش برای ادامه راه صندوق های قرض الحسنه به یک تفاوت دیدگاه با دولت موقت می رسند و حل این موضوع را از امام خمینی(س) طلب می کنند.
ماجرا از این قرار است که، حدود یک ماه پس از پذیره نویسی «بانک اسلامی» و زمانی که مؤسسین این بانک در حال انجام تشریفات مقدماتی برای تأسیس اولین بانک اسلامی ایران بودند، دولت موقت بانک ها را ملی اعلام کرد. این اقدام فرصتی بود برای آنهایی که در کمین نشسته بودند تا از پی ریزی بانکی با موازین اسلامی جلوگیری کنند. اما حضرت امام با بینش عالمانه خود، بانک اسلامی را از مصوبه دولت موقت استثناء قرار داده و فرمودند «بانک اسلامی ملی نمی شود». این بیان که به منزله فتوای امام امّت بود، 26 خرداد ماه سال 58 در جرائد از جمله روزنامه اطلاعات شماره 26/3/15880 – 58 و کیهان شماره 10732 منتشر و از صدای ایران نیز پخش شد.
در چهلمین سالگرد صدور این پیام امام خمینی(س) که برابر شده است با جنگ تحمیلی اقتصادی آمریکا علیه مردم ایران، در حمایت از تأسیس بانک اسلامی و در ادامه مباحث صحیفه خوانی در جماران برای بازخوانی نامه ای که مؤسسین این بانک به حضرت امام نوشته بودند به سراغ اولین مدیرعامل سازمان اقتصاد اسلامی ایران رفتیم؛ تا در زمینه مرور این نامه خاطرات او را بگیریم و نظراتش در مورد مسائل فعلی معیشیت مردم را نیز جویا شویم.
مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با سید علی اصغر رخ صفت را در ادامه می خوانید:
امام خمینی(س) یک کلید واژه دارد که همیشه تأکید داشته «همه با هم» برای برون رفت از مشکلات تلاش کنند. در دوران مبارزات انقلاب این با هم بودن چقدر به ما کمک کرد؟
اینها همه هنر امام بود. از امام پرسیدند با چه نیرویی می خواهید جلوی شاه بایستید؟ فرمود سربازان من در گهواره هستند. جبهه ها را همین جوانان اداره کردند.
در مقطع فعلی چه مانعی باعث شده که ما نتوانیم آن فضا را تکرار کنیم؟
نفاق باعث شده است. بعضی از مسئولین نفاق دارند؛ می گویند فلان کار را انجام می دهیم ولی دروغ می گویند. یعنی با مردم شفاف نیستند. من به عنوان یک نفر از آحاد این ملت می گویم الآن همه امکانات در اختیار ما هست و بهترین نیروهای جوان را هم در این کشور داریم.
مرکز هسته ای ما را آمریکایی ها یا اروپایی ها اداره کردند؟! ما خودمان اداره کردیم. این موشک ها را آمریکا و استکبار جهانی برای ما درست می کند؟! در دوران پهلوی همه چیزهای ما را خارجی ها می ساختند؛ مثلا سد لتیان را آلمانی ها ساختند. زمان رضا شاه راه آهن ما را ایرانی ها درست کردند؟!
با عمل جلوی دشمن ایستاده ایم
الآن نه با حرف، بلکه با عمل جلوی دشمن ایستاده ایم. در طول هشت سال دفاع مقدس موشک های صدام مدام روی سر مردم فرود می آمد. من خودم یک بار که می خواستم وضو بگیرم از بالای سر من صدای موشک آمد و 200 متر جلوتر از من موشک ها به زمین خورد. همسایه های ما را قتل عام کرد و اگر کمی نزدیک تر بود ما را هم می کشت.
مقام معظم رهبری 20 فروردین ماه سال 97 دیداری با مسئولین داشتند و فرمودند «رفتارهای تحسین برانگیز» دهه شصت باید احیا شوند. به نظر شما چرا پس از گذشت 30 سال ایشان این موضوع را مورد تأکید قرار دادند که ما باید آن رفتارها را احیا کنیم؟
البته بخشی از این سخنان مربوط به مسئولین می شود و در بخش دیگر نیز مردم مسئولیت دارند. فکر می کنم رهبری برای اینکه مردم از فشارهای موجود سرخورده نشوند و برای تشویق مردم این سخنان را به زبان می آورند.
روایتی از احترام امام به رأی مردم
در زمان حضرت امام ما خدمت ایشان رفتیم و گفتیم به بنی صدر مشکوک هستیم. یکی از رفقای ما پیش امام گریه کرد که ما از دین و نوامیس مردم در وحشت هستیم؛ که اینها در معرض خطر هستند. حضرت امام فرمود من هر وقت تشخیص دادم که عزلش کنم، گوشه حیاط حبسش می کنم. حضرت امام می گفت من باید به 11 میلیون رأی مردم احترام بگذارم.
جنایت های بنی صدر برای همه روشن بود
من هم می خواستم همین را بگویم که شاید دلیل آن برخورد امام احترام به رأی مردم بوده است.
همین بود؛ و الا جنایت های بنی صدر برای همه روشن بود.
اگر با هم باشیم می توانیم در برابر همه استکبار جهانی بایستیم
اگر الآن همه نیروهای انقلاب، با هر طیف فکری و سلیقه، دست به دست هم دهند چقدر می تواند به حل مشکلات کشور ما کمک کند؟
اگر همه ما با هم باشیم، آمریکا که سهل است، می توانیم در برابر همه استکبار جهانی بایستیم. نمونه آن هشت سال دفاع مقدس است. در زمان جنگ مگر همه استکبار جهانی مقابل ما نبود؟! مگر تنها صدام مقابل ما بود؟! آمریکا، روسیه و اروپا همه به صدام کمک می کردند. آنها همه با هم بودند و ما هم «همه با هم» شدیم. یعنی برکت انفاس قدسی امام و قدرت و نفوذ کلام ایشان همه مردم را با هم جمع کرد. در مقابل استکبار جهانی با دست خالی ایستادیم.
همبستگی، وفاق و وحدت ملت جلوی صدام ایستاد
در شرایطی که حتی سیم خاردار هم نداشتیم و به ما نمی فروختند، یک وجب از خاکمان را هم دست دشمن ندادیم. روزی که صدام جنگ را شروع کرد گفت هفته دیگر تهران هستم. همبستگی، وفاق و وحدت ملت جلوی او ایستاد. الآن هم اگر «همه با هم» باشیم می توانیم کشاورزی و کسب و کار را رونق دهیم و چرخ تولید را راه بیاندازیم.
امام فرمود کار متفرقه به نتیجه نمی رسد
به نظر شما نظرات امام در آن دوران چقدر به همدلی و همصدایی مردم منجر می شد؟
فعالیت سیاسی من از مؤتلفه شروع شد. ما سه گروه شیعیان، پل سیمانی ها و اصفهانی ها بودیم و گروه گروه کار می کردیم. آقای عسکراولادی در گروه شیعیان بود. گروه پل سیمان هم آقای غیوری و اطرافیانش مثل حاج حسن پوربختیار بودند. گروه اصفهانی ها هم افرادی مثل میرفندرسکی و میرمحمد صادقی بودند. حدود سال 40 حضرت امام رأس این گروه ها را به قم دعوت کردند و فرمودند کار متفرقه به نتیجه نمی رسد؛ شما باید گروه های مردمی را جذب و فعالیت خودتان را شروع کنید.
یعنی به نظر من ذهن امام خمینی(س) این بود که باید از دسته های مذهبی که به بازار می آمدند بهره برداری کرد. بعد از راهنمایی حضرت امام این دسته ها با هم جلسه گرفتند و به این نتیجه رسیدند که با رؤسای هیأت های مذهبی جلسه داشته باشند و آنها را جذب کنند. بعد یواش یواش این گروه ها تبدیل به هیأت های مؤتلفه اسلامی شدند. سال به سال شعارها فرق کرد و دیگر به جای اینکه فقط از عطش و اسارت بخوانند، شعارهای انقلابی می دادند؛ و مبارزه در هیأت های مذهبی شروع شد.
اگر خاطره ای از رفع مشکل معیشت، فقرزدایی و حل دیگر مشکلات مردم در اوایل پیروزی انقلاب و دوران دفاع مقدس دارید،لطفا برای ما تعریف کنید.
یکی از کارهای ما تأسیس صندوق های قرض الحسنه است.
قصه شروع به کار صندوق های قرض الحسنه در ایران
تا جایی که من می دانم شما یکی از مؤسسین صندوق های قرض الحسنه هستید. این صندوق های قرض الحسنه از کجا شروع به کار کردند؟
گداهای حرفه ای شب های شنبه به مسجد لرزاده می آمدند و جز توزیع تریاک و فساد هیچ کار دیگری نداشتند. وقتی از مسجد بیرون می آمدند دستشان پر پول بود و به کسانی که به آنها پول داده بودند فحش و بد و بیراه می گفتند که چرا کم به ما پول داده اند. آقای گلزاده غفوری به ما گفت اسلام صدقه را برای ریشه کردن فقر آورده ولی ما صدقه را منشأ فقر و بیچارگی کرده ایم. مثلا یکی از حرف های ایشان این بود که اگر بتوانیم فطریه های تهران را جمع کنیم می توانیم چند کارخانه احداث کنیم و چند نفر را بر سر کار ببریم و چرخ اقتصاد مملکت را راه بیاندازیم.
ما را تشویق کردند که یواش یواش به پیرمردها گفتیم ما می خواهیم سه صندوق در شبستان مردانه و زنانه و حیاط مسجد بگذاریم؛ گفتیم هرکس می خواهد صدقه بدهد داخل این صندوق ها بیاندازد. آن موقع کمیته امداد و امثال آن نبود و حرف هایی که ما می زدیم نو ظهور بود. به همین دلیل پیرمردها با ما مخالف بودند.
این پول ها یواش یواش زیاد شد و اولین کاری که با آن کردیم این بود که با داروخانه اول خیابان خراسان قرارداد بستیم که نسخه هایی را که ما امضا می کنیم دارو بدهند و ما پولش را بدهیم. اکثر همان کسانی که مخالفت می کردند نسخه های نوکر و کلفت های خود را آنجا می فرستادند و ما مهر می زدیم و آنجا می رفتند و اول هفته هم می رفتیم حسابمان را صاف می کردیم.
یواش یواش به جایی رسیدیم که برای مردم خانه می خریدیم و قسطی پولش را از آنها می گرفتیم.
چه زمانی این ایده از مسجد لرزاده به جاهای دیگر کشیده شد؟
در یکی از جلساتی که در مسجد لرزاده داشتیم من گفتم که می شود ما هم مثل بانک ها دفترچه پس انداز درست کنیم و مردم پول های خود را اینجا بگذارند؟ این پیشنهاد را با حاج میزا علی آقای فلسفی در میان گذاشتم و گفت من با این کارهای شما موافق هستم. روایتی هم از قول امام صادق(ع) نقل کرد که «هرکس قرض الحسنه بدهد 18 برابر خداوند به او پاداش می دهد.» این روایت را هم پشت دفترچه ها نوشتیم و تأسیس اولین صندوق قرض الحسنه ایران به نام «صندوق قرض الحسنه جاوید» را اعلام کردیم.
کار من فرش بود. در تیمچه رحیمیه یک نفر به نام آقای ترسایی انبار داشت. سخنران ما حاج تقی خاموشی بود. آقای خاموشی به من گفت این انبار را بگیریم و دومین صندوق را آنجا تأسیس کنیم. این ترسایی 70 خانه در همدان درست کرده بود و می خواست با دست فرح به فقرا بدهد. چون آدم فعالی بودم به من علاقه داشت. با آقای خاموشی به دفتر او رفتیم و گفتم آمده ایم انبار شما را برای صندوق قرض الحسنه بگیریم. به شوخی یا جدی ما را از دفترش بیرون کرد. او را دعوت کردیم که کارهای ما را ببیند. یک روز به دفتر ما آمد و ساعت پنج بعد از ظهر تا هشت شب فقط نگاه می کرد؛ ساعت هشت شب هم رفت. دو سه روز بعد من را صدا کرد و کلید انبار را به من داد. 20 نفر از کسبه بازار فرش و جاهای دیگر به عنوان هیأت امنا تعیین کردیم و صندوق دوم را راه انداختیم.
بعد از آن صندوق های «کوثر»، «نیکان» و صندوق های دیگر تأسیس شد و به شهرستان ها کشید و سراسر ایران پر از صندوق های قرض الحسنه شد.
این صندوق کوثر با مؤسسه مالی و اعتباری کوثر فعلی ارتباطی ندارد؟
نه؛ این صندوق ما صندوق قرض الحسنه است و هنوز هم هست و هیچ ارتباطی با آن ندارد.
در صحیفه امام خمینی(س) یک مورد نام شما آورده شده که به همراه چند نفر دیگر در مورد صندوق های قرض الحسنه از حضرت امام کسب نظر کرده اید. ماجرای این نامه را به خاطر دارید؟
همه همّ و غمّ ما این بود که یک بانک اسلامی راه اندازی کنیم. اندوخته جاوید و پس انداز جاوید تقریبا با هم شریک شدیم و در روز تولد حضرت زهرا(س) پذیره نویسی بانک اسلامی را اعلام کردیم. آقای بازرگان گفت ما بانک ها را ملی اعلام کرده ایم و هیچ بانکی نمی تواند تأسیس شود و همه پول های شما بلوکه شده است. ما به شهید مطهری متوسل شدیم که وقتی از امام برای ما بگیرد. اعضای هیأت مدیره دو صندوق به ملاقات امام در قم رفتیم. حضرت امام با اشاره دست به ما گفتند کارتان را بکنید؛ شما مستثنی هستید. وقتی می خواستیم از پیش ایشان برویم گفت با دولت هم تفاهم کنید. مهندس سحابی پدر به ما گفت چیزی شبیه «سازمان اقتصاد اسلامی» راه اندازی کنید و همان کارها را هم انجام دهید؛ ولی عنوان بانک روی آن نگذارید. هیأت مدیره جلسه گرفتیم و دیدیم چاره ای جز این نداریم. با بازرگان هم به تفاهم رسیدیم که این پول ها به نام «سازمان اقتصاد اسلامی» شود. حوالی میدان فردوسی یک ساختمان خریدیم و این سازمان شروع به کار کرد.
خدمات فراوانی در جریان جنگ ما به نظام دادیم. یکی از کارهای ما این بود که زمانی که باطری ماشین پیدا نمی شد، ما باطری وارد کردیم. وقتی که لاستیک پیدا نمی شد و ماشین ها به بنادر نمی رفتند، اعلام کردیم که هرکس یک بار از بنادر بیاورد یک لاستیک به قیمت تمام شده به او می دهیم. یواش یواش هیأت مدیره سازمان اقتصاد اسلامی شکل گرفت و اولین مدیرعامل آن هم سید علی اصغر رخ صفت بود. اکثر صندوق هایی که در سراسر کشور فعال بودند را تحت پوشش این سازمان آوردیم. صندوق های روستاها را تشویق می کردیم.
کمک گرفتن شهید رجایی از سازمان اقتصاد اسلامی
وقتی آقای رجایی رئیس جمهور شد، یک روز به من زنگ زد و گفت با شما یک کار فوری دارم. من مدیرعامل یک سازمان بودم ولی با موتور وسپا رفت و آمد می کردم و به راننده نیاز نداشتم. من پیش آقای رجایی رفتم و گفت الآن شب عید است و ما آرد نداریم؛ اگر قنادها برای شیرینی پزی شروع کنند ما از پس آنها بر نمی آییم. فردای آن روز با مشاور اقتصادی خود به دفتر آقای رجایی رفتیم. آقای علیزاده به آقای رجایی گفت هرچقدر می خواهید به من مجوز بدهید و من برای شما وارد می کنم. بعد از گرفتن مجوز 50 هزار تن به فرانسه و 50 هزار تن به ترکیه سفارش دادیم. هنوز 10 روز هم نگذشته بود که آردهای ترکیه آماده حمل شد و 10 تریلی آرد از مرز بازرگان به ایران آمد. از نخست وزیری به من زنگ زدند که آقای رجایی با شما کار دارد. با موتور به آنجا رفتم؛ آقای رجایی گفت از این نظر اشباع شده ایم. ما هم بقیه سفارش ها را کنسل کردیم.
یک جلسه دیگر هم آقای رجایی ما را دعوت کرد و با همین مشاور اقتصادی به دفتر ایشان رفتیم. ایشان گفت الآن برگ درخت های توت درآمده و نیاز به پیله ابریشم داریم. مشاور من گفت یک هفته دیگر هرچه پیله بخواهید برای شما وارد می کنم. پیله ها را هم وارد کردیم و به شمال فرستادند. این دو خاطره را از کارهایی که سازمان اقتصاد اسلامی به کمک صندوق های قرض الحسنه سراسر ایران در زمان شهید رجایی انجام داده داشتیم. اینها نتیجه کار مبارزاتی ما و تشویق های حضرت امام بود.
شما اشاره داشتید که تأسیس این سازمان زمان مهندس بازرگان بوده است. ولی نامه امام که من به آن اشاره کردم متعلق به سال 66 است. به نظر می رسد این دو با هم متفاوت هستند.
از زمان مبارزات پیش از پیروزی انقلاب با آقای خامنه ای رفیق بودیم و ایشان برای سخنرانی به بازار می آمد. اما فکر می کنم این نامه مربوط به اختلاف ما با نخست وزیر می شد. میرحسین موسوی مقداری ماشین آلات کشاورزی وارد کرده بود و ما آنها را از دولت خریدیم و به کشاورزان روستایی دادیم. در سازمان اقتصاد اسلامی قسمتی به نام «واحد هماهنگی» داشتیم. هر چهارشنبه جلسه تشکیل می دادیم و 10 پاترول خریده بودیم و بازرسان ما به سراسر ایران سرکشی می کردند و گزارش می دادند که چه کارهایی باید انجام شود.
کم کم میرحسین موسوی دید که ما تبدیل به یک قدرت شده ایم. برای اینکه شاخ ما را بشکند یک شب 30 صندوق را در شهریار بست. ما هیأت مدیره را تشکیل دادیم و گفتیم اگر موفق شود تمام صندوق های سراسر ایران را می بندد؛ ما باید آنها را حمایت کنیم. با مقاومت ما 30 صندوق باز شد. البته این حاشیه های همین طور ادامه داشت تا اینکه سال 95 این موضوع به مجلس رفت و با مصوبه مجلس این سازمان رسما به کار خود ادامه داد و الآن هم صندوق های قرض الحسنه زیر نظر آن هستند؛ خود سازمان هم با بانک مرکزی در ارتباط است.
دولت آقای روحانی مردم را باور ندارد
طرز تفکری که شما در تأسیس این سازمان داشتید، در مقطع فعلی چقدر می تواند به رفع فقر و مشکلات معیشتی مردم کمک کند؟
ریشه کارهایی که من برای شما توضیح دادم در اصلِ انقلاب است. یعنی انقلاب افرادی مثل ما را پرورانده است. ریشه آن حس همنوع دوستی و کمک به مردم از انقلاب است. اگر همین الآن هم کار را دست مردم بدهد و با مردم همکاری کند کشور رونق پیدا می کند؛ در غیر این صورت مشکلات حل نمی شود. دولت مردم را باور ندارد؛ اگر مردم را باور داشت کار را دست خود مردم می داد. مردم، همان طور که جنگ را اداره کردند، کشور را اداره می کنند و احتیاجی هم به دولت ندارند. ولی متأسفانه الآن دولت تمام کارهای اقتصادی را در دست خودش گرفته است. ما یک اصطلاح داریم که می گوید «دولت تاجر خوبی نیست». باید کار مردم دست مردم باشد. کار دست دولت بودن جز خسارت هیچ ثمری ندارد. اصل 44 باید به طور کامل اجرا شود.
صندوق های قرض الحسنه سوپاپ دولت شده اند
به نظر شما، به عنوان کسی که عمری را در کار قرض الحسنه بوده اید، اگر بانک های ما به سمت قرض الحسنه بروند چقدر از مشکلات آنها و مشکلاتی که سودهای بانکی برای مردم به وجود می آورد را کم می کند؟
الآن بانک های ما فقط به فکر بهره هستند. البته باید توجه داشته باشیم که قرض الحسنه بخشی از کار است. صندوق های قرض الحسنه با خدماتی که ارائه می دهند سوپاپ دولت شده اند. اما آنها یک یا دو درصد مشکلات مردم را می توانند راه بیاندازند؛ ولی دولت بودجه دارد. دولت باید برای حل مشکلات تدبیر کند.
دولت و ملت باید دستشان را به هم بدهند و این تریلی را راه بیاندازند
شما از طرفی می گویید باید مردمی باشد و از طرف دیگر هم می گویید آنها دو درصد از کار را می توانند درست کنند. 98 درصد باقیمانده مشکلات چه می شود؟
مگر صندوق های قرض الحسنه می توانند اقتصاد مملکت را احیا کنند؟! دولت و ملت باید دستشان را به هم بدهند و «همه با هم» امام خمینی را اجرا کنند و این تریلی را راه بیاندازند؛ نه صندوق های قرض الحسنه به تنهایی می توانند به مردم خدمت کنند و نه دولت به تنهایی می تواند کار کند. یعنی دولت به تنهایی نمی تواند بار مردم را بردارد و باید از ملت کمک بگیرد.
وقتی تجارت، تولید و صادرات ما رونق داشته باشد، چه ترسی از ترامپ و تحریم داریم؟!
ان شاء الله خداوند به مسئولین همتی دهد که باور کنند خودشان به تنهایی نمی توانند کار کنند و باید ملت را به کمک بگیرند و در کارهایشان سهیم کنند. باید ملت فعالیت و دولت ارشاد کند تا کار راه بیفتد. اگر دولت بخواهد تجارت کند حاصلش همین مشکلاتی است که شاهد هستید. وقتی تجارت، تولید و صادرات ما رونق داشته باشد، چه ترسی از ترامپ و تحریم داریم؟!
صحیفه خوانی در جماران/ صحیفه امام را با جماران در اینجا دنبال کنید:
آیت الله هاشمی رفسنجانی: راه حل نخست فهم مصلحت از منظر امام خمینی مراجعه به نظر اکثریت بود
تشخیص موضوع با فقیه نیست، رأی عرف متبع است/ امام هرگز نمایندگان مجلس را به رساله خویش محدود نکرد
اکرمی: فاصله آموزش و پرورش کنونی با آموزش و پرورش مورد نظر امام خمینی خیلی زیاد است
زندان های امروز غیر شرعی و انفرادی شکنجه است/ امام مخالف اعدام مفسد فی الارض بود
مأموریت عسگراولادی به غفوری فرد درباره هاشمی/ امام با سلاح کشتار جمعی مخالف بود
غفوری فرد: آب و برق مستضعفان در دوران امام رایگان بود
علی اکبر محتشمی پور: تنها کسی که مخالف ادامه جنگ بود، امام بودند