گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

زندگانی و سلوک مبارزاتی مرحوم شیخ مصطفی رهنما در گفت‌وگو با محمد جمال رهنما

موضوع فلسطین به‌عنوان محوری‎ترین بحران جهان اسلام و منطقه خاورمیانه از زمان بروز مورد توجه ایشان بود. از آنجا که ایشان همواره در حال رصد کردن اتفاقات در این حوزه بود، طبیعتاً همراه با اوج‎گیری این بحران، جایگاه آن نیز در حوزة فعالیت‎های ایشان افزایش یافت تا رفته رفته به اصلی‎ترین فعالیت ایشان تبدیل شد.

به گزارش جماران، آقای محمد جمال رهنما فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین شیخ مصطفی رهنما، در گفت و گو با نشریه«حریم امام» ضمن توصیف شخصیت پدر، فعالیتهای سیاسی و اهتمام ایشان در مسئله فلسطین را مورد توجه قرار داد.

مصادف با پنجمین سالگرد فقدان حجتالاسلام و المسلمین شیخ مصطفی رهنما، پدر مرحوم جنابعالی هستیم. در ابتد بهطور کلی به معرفی این شخصیت جلیل و مبارز بپردازید و همچنین بفرمایید که شما چندمین فرزند ایشان هستید؟

مرحوم پدر زندگی یگانه و منحصربه‌فردی داشت و من فرزند بزرگ ایشان از نزدیک شاهد و متأثر از این زندگی با فراز و نشیب و شادی‎ها و محنت‎ها بودم. اگر چه ایشان در سن 44 سالگی ازدواج کرد و من شاهد نیمة دوم عمر ایشان بودم، اما از آنجا که با تیم جمع‎آوری خاطرات ایشان در دفتر ادبیات شفاهی سازمان تبلیغات اسلامی و مرکز اسناد انقلاب اسلامی که هر کدام جداگانه خاطرات پدر را جمع‎آوری و منتشر کردند، همکاری داشتم و خودم شخصاً این گفت‎وگوها را ضبط کردم و در جریان جزئیات آن سال‎ها نیز قرار گرفتم و در جستجوی عمیق این خاطرات، با ایشان هم‌سفر می‎شدم.

این کار باعث شد تا احوالات و احساسات ایشان از بازگویی و یادآوری خاطرات نیز بر من عیان شود و چه بسیار که شاهد احوالات شاد و غمگین و تأثیر برانگیز ایشان در جریان این پروژه بودم. پروژه جمع‎آوری خاطرات پدر حدود دو سال طول کشید و بالغ بر 700 ساعت خاطره جمع‎آوری و تدوین شد که حاصل آن دو کتاب مجزا و مفصل است.

حاصل ازدواج ایشان پنج فرزند بود که شامل بنده، دو برادر و دو خواهر دیگرم هستند.

از آنجا که ایشان پس از سال‎ها رنج و تحمل حبس‎ها و تبعیدهای طولانی در سن 45 سالگی صاحب فرزند (من) شده بود، دریای بیکرانی از جمعیت و توجه ایشان نصیبم شد و الفتی ویژه بین ما برقرار بود. به‎طوری که محبت و توجه ایشان به بنده کاملاً مشهود و زبانزد بود. البته این لطف و محبت بی‎دریغ ایشان شامل همة فرزندان ایشان می‎شد؛ اما بنده به‌عنوان فرزند اول بهرة زودتر و بیشتر و دست اول‎تری از آن بردم.

مهمترین ویژگیهای فردی و اخلاقی ایشان را ذکر کنید.

در ابعاد گوناگون زندگی ایشان ویژگی‎های متعددی را می‎توان نام برد که هر کدام برجستگی‎های خاص خود را دارند.

در بُعد عاطفی ایشان بسیار رقیق‌القلب و احساساتی بودند؛ به‎طوری که با دیدن، شنیدن یا بروز رفتارهایی که منجر بر غلیان احساسات در افراد عادی نمی‎شد، ایشان به شدت متأثر می‎شد و به نظرم می‎رسد که همین روحیه منجر به حساسیت ویژه ایشان نسبت به امور اجتماعی و انسانی و به‎خصوص جامعة مسلمان گردید. خود ایشان در خاطراتشان نقل می‎کرد که در سنین نوجوانی دغدغه‎اش، وضعیت نابسامان جوامع انسانی و به‎خصوص مسلمانان جهان شده است. البته ایشان در این زمینه در نوجوانی بسیار تحت تأثیر دایی مرحوم خود، حجت‎الاسلام واحدی بود و اطلاعات و حساسیت‎های ایشان در محضر دایی‎اش تقویت و بروز پیدا می‎کرد.

به‎طوری که در سن 22 سالگی برای تأسیس مجله‎ای به نام «حیات مسلمین» اقدام کرد که به دلیل صغر سن، دایی ایشان به‌عنوان مدیرمسئول معرفی شد و این نشریه تا سال‎ها (حدود 70 شماره) منتشر می‎شد. این نشریه به بیان اخبار، ارائة تحلیل و گزارش و مقالاتی در زمینة زندگانی جوامع مسلمان می‎پرداخت و گستردة نشر داخلی و خارجی داشت و سبب بسیاری از حبس‎ها و تبعیدهای ایشان در آیندة زندگی‎‎اش نیز مطالب همین مجله بود.

از نظر بُعد مالی و زندگی شخصی، به طرز حیرت‎آوری پارسایی و زهد به خرج می‎داد و همیشه تلاش می‎کرد سطح زندگی خود را در حد قشر ضعیف جامعه نگه بدارد و با اینکه همیشه به لحاظ موقعیت خانوادگی، اجتماعی و سیاسی قادر بر زندگی بالاتر از حد متوسط و حتی مرفه بود، به عمد و برای جدا نشدن از قشر فرودست جامعه، سطح زندگی خود را پایین‎تر از حد متوسط و در سختی و عسرت می‎گذراند و آنچه را که به سبب موقعیت‎های شغلی و اجتماعی به دست می‎آورد در راه همین هدف هزینه می‎کرد.

ما خانوادة ایشان شاهد بودیم که همیشه بخش بزرگی از اموال و درآمد خود را با سخاوت و ایثار در جهت فعالیت‎های فرهنگی، اجتماعی و محرومیت‎زدایی در داخل و خارج از کشور هزینه می‎کرد. من از حدود پنج سالگی شاهد فعالیت‎های مرحوم پدرم در زمان مبارزات استقلال الجزایر، جمع‎آوری کمک، مداوای مجروحین در بیمارستان‎های ایران و... به همراه بزرگانی همچون آیت‎الله طالقانی، آیت‎الله سعیدی و دوستان دیگر ایشان بودم که از امکانات ارتباطات آن‎ها برای همین منظور استفاده می‎کرد.

به لحاظ اعتقادی، پایبندی و استمرار ایشان در دنبال کردن اهداف و باورهایش به معنی واقعی کلمه بی‎نظیر بود و تا آخرین روزهای عمرش هیچ‎گاه در پیگیری و مداوم در راه عقیده ذره‎ای سستی به خرج نداد و حقیقتاً در این زمینه جزو نوادر زمان خود بود. به‎طوری که من بارها شاهد بودم که از سوی مبارزان و دوستان خود با تعجب و تحسین در این زمینه یاد می‎شد و این در حالی بود که خود آن افراد اسطوره‎هایی از مبارزه در راه عقیده و ایمان بودند.

زندگی مرحوم پدر حول یک محور حرکت می‎کرد: مبارزه قلمی و فکری و عملی برای آگاهی بخشیدن به جوامع مسلمان و برای اتحاد و همبستگی پیرامون دیدگاه‎های رهایی‌بخش اسلام و آزادی‎خواهی برای رهایی از جهل، ستم و فقر. این دیدگاه در زمان‎های مختلف و به حسب شرایط اجتماعی در هر زمان و قسمتی برجسته‎تر بود؛ اما هیچ‎گاه نه توقعی در این مسیر ایجاد شد و نه تردیدی. اگرچه در زمان‎هایی نیز ایشان در حبس و تبعید بودند که عملاً بروز بیرونی این فعالیت‎ها کمتر می‎شد.

ایشان حتی در روزهای پایانی عمر در دهة هشتم، زندگی را با همان شور و حرارت جوانی پیگیر و مطالبه‎گری دنبال می‎کرد.

ایشان تحصیلات علوم دینی خود را نزد کدام یک از بزرگان آموخته بود؟

ایشان در کرمانشاه از محضر شیخ هادی جلیلی و آیت‎الله عزیزی و در قم از محضر آقا سید حسین وزرا، سید محمد حجت کوه‎کمره‎ای و آیت‎الله محمدتقی خوانساری و در کربلا و نجف از محضر آقا سید محمود شاهرودی، سید یحیی یزدی مستفیض شد که شرح مفصل این دوره‎ها در کتاب خاطرات ایشان آمده است.

چرا مسئلة فلسطین و مبارزه با رژیم اسرائیل اینقدر برای مرحوم پدرتان اهمیت داشت؛ بهطوری که مبارزة خود را حول همین قضیه متمرکز کرده بود؟

موضوع فلسطین به‌عنوان محوری‎ترین بحران جهان اسلام و منطقه خاورمیانه از زمان بروز مورد توجه ایشان بود. از آنجا که ایشان همواره در حال رصد کردن اتفاقات در این حوزه بود، طبیعتاً همراه با اوج‎گیری این بحران، جایگاه آن نیز در حوزة فعالیت‎های ایشان افزایش یافت تا رفته رفته به اصلی‎ترین فعالیت ایشان تبدیل شد.

ذکر این نکته ضروری است که موضوع فلسطین در نیم‌قرن گذشته موضوعی بود که مورد توجه همة آزادی‎خواهان و مبارزان جهان در همة جای دنیا بود و هیچ کشور و مردمی از این موضوع خارج نبودند؛ به‎طوری که پرداختن به این رسوایی بزرگ جهانی از سوی همة مردم آگاه و متعهد جهان یک موضوع بدیهی بود. متأسفانه با توجه به وقایعی که ذکر آن در حوصله و موقعیت کنونی امکان‎پذیر نیست، بخش‎های مهمی از این کردار نیک جهانی جایگاه واقعی خود را از دست داد. خاطرم هست در اولین سالگرد فوت پدر، آقای شیخ‌الاسلام، معاون وقت وزیر امور خارجه در مراسم یادبود ایشان گفت: «شیخ رهنما در زمانی سنگ فلسطین را بر سینه می‎زد که این کارها زندان و تنبیه و شکنجه به همراه داشت. حالا که پرداختن به مسئلة فلسطین می‎تواند باعث خوش‌نامی و حتی مواهب اجتماعی گردد، نمی‎توان شرایط را با آن زمان مقایسه کرد.» همچنین آیت‎الله هاشمی رفسنجانی در خطبه‎های نماز جمعه تهران با اشاره به معرفی ایشان برای ترجمة کتاب قضیة فلسطین، سبب ورودش به این عرصه از مبارزات را بیان کرد. ایشان در همان سخنرانی از مرحوم پدر به‌عنوان پیشوای مبارزان نسل خود نام برد.

در جریان مبارزات انقلابی ایران با کدام گروههای سیاسی داخلی همفکر و همدل بود؟

مرحوم شیخ مصطفی رهنما در همفکری، همکاری و مباحثه با گروه‎های مختلف سیاسی، اولین نکته‎ای را که در نظر داشت، اعتقاد به مبارزه برای تغییر اساسی وضع موجود (انقلاب) بود. به همین روی طیف همکاری و همفکری ایشان بسیار بسیط، فراگیر و گسترده بود. ایشان در صدها مقاله و اعلامیه‎ای که قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نوشته و منتشر کرد، همواره در مقاطع گوناگون به حمایت و همکاری با نهضت حضرت امام می‎پرداخت.

ایشان آیا با حضرت امام دیداری داشت؟ اگر در این باره خاطرهای هست، بیان کنید.

ایشان در اولین سال پیروزی انقلاب پس از سفر به جنوب لبنان و مرزهای فلسطین اشغالی در دیدار با امام سعی در گسترش پیوند این مبارزات داشت و در ذهن امام همیشه به‌عنوان اصلی‎ترین فرد این عرصه شاخص بود. خاطرم هست که برای اجرای خطبة عقد خواهرم خدمت حضرت امام رسیدیم. پس از جاری شدن خطبه عقد که همگی در حال خارج شدن از حیاط منزل امام بودیم، مرحوم حاج احمد آقا پدر را به کناری برد و وجه مختصری برای هدیه از سوی امام به پدر داد. پدر در حال خروج بود که امام ایشان را صدا کردند و با خنده فرمودند: «شیخ این پول را برای دخترت داده‎ام. نبری آن را خرج فلسطین کنی!» پدر لبخندی زد و خارج شد. منظورم از بیان این خاطره این بود که حضرت امام می‎دانستند این احتمال وجود دارد که حتی این قبیل پول‎ها نیز سر از سرفصل‎های هزینه‎های فلسطین دربیاورد و واقعاً نیز همین‌گونه بود و ایشان همیشه بخشی از درآمدها و دارایی‎های شخصی را متعلق به این حوزه‎ها می‎دانست.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی چه مسئولیتهایی را در ایران بر عهده داشت؟

پس از پیروزی انقلاب ایشان در نهادهای اولیه ساماندهی به امور کشور و انقلاب مشغول به کار شد. بر همین اساس و به دلیل آشنایی با کرج و شهریار و اطراف آن به‌عنوان نماینده دادستان و حاکم شرع این مناطق مشغول فعالیت شد؛ اما پس از مدت کوتاهی (حدود دو سال) مشخص شد که کارهای اجرایی به دلیل ماهیت ذاتی خود عملاً فرصت کار فکری و فرهنگی را از ایشان گرفته‎ است. به همین دلیل و برخی دلایل دیگر، ایشان رفته رفته از کار اجرایی فاصله گرفت و باز هم به کار نشر، چاپ روزنامه و مجله و اعلامیه و اموری از این قبیل پرداخت. اگرچه همواره در این حوزه‎ها در جلسات مشورتی و عمومی شرکت داشت و حتی گاهی برای تذکر و یادآوری و اصلاح برخی امور شخصاً به مقام مسئول یا رده‎های بالاتر مراجعه می‎کرد و بدون تعارف نصایح دوستانه و کارشناسانه ارائه می‎کرد و در این زمینه ضمن رعایت موازین دوستانه و همدلی، هیچ‎گونه تعارف و ملاحظه‎ای نداشت.

فعالیت فرهنگی و رسانهای خود را از چه سالی آغاز کرد و مشخصاً در این زمینه چه آثاری از خود بر جای گذاشت؟

ایشان از سال 1320 تا 1392 به‌عنوان نویسنده، روزنامه‎نگار، مترجم، مؤلف، مدیرمسئول و سردبیر نشریات متعددی مشغول به کار بود. معروف‎ترین نشریه شخص ایشان مجلة حیات مسلمین بود. مجموعه مقالات ایشان در طول این همه سال فعالیت بالغ بر هزاران عنوان است که برای شرح و تفصیل آن باید به کتاب خاطرات ایشان رجوع کرد؛ اما در طی سال‎های 1320 تا 1330 به حسب میزان آزادی مطبوعات، در روزنامه‎های آن زمان، مانند پیام امروز، فردوس و... همکاری داشت. سپس حدود 15 سال در روزنامة کیهان مشغول به کار شد که ذکر جزئیات آن در این مختصر نمی‎آید. به نظرم نکتة مرتبط با این بحث دربارة ایشان این باشد که با توجه بر فضای اجتماعی، فرهنگی و عمومی زمان حیات ایشان، پرداختن به کار رسانه و به‎خصوص روزنامه توسط یک روحانی و روحانی‎زاده کار شجاعانه و خلاف عادت مألوف زمانه بود. ایشان با استقلال رأی ثبات‎قدم در تمامی عرصه‎هایی که فکر می‎کردند لازم است وارد شوند، ورود پیدا می‎کرد و این حوزه‎ها معمولاً حوزه‎های غریب و در اغلب موارد برای زندگی شخصی ایشان دردسرساز بود. برای مثال حضور یک روحانی با لباس روحانیت در سینماهای دهة 30، 40 و 50 به تنهایی یک چالش بود. اگرچه ایشان در همین راستا به سراغ فیلم‎های مطرح زمانه می‎رفت و آن‎ها را از دیدگاه اسلام شرح و نقد می‎کرد. یا در مباحث علمی روز از دیدگاه اسلام اظهارنظر می‎کرد. یا با مراجعه به دفاتر سازمان‎های بین‎المللی، احزاب، رسانه‎ها و سفارتخانه‎ها سعی در تأثیرگذاری در روند امور داشت. من به جرئت می‎توانم بگویم فهم ایشان از موضوع رسانه و تأثیر شگرفی که می‎تواند این پدیده در جهان امروز بگذارد، بیسار عمیق بود. چیزی که ما امروز به خوبی شاهد آن هستیم که رسانه به مفهوم عام چگونه شکل و محتوای جهان امروز را به کلی تغییر داده است. به جرئت می‎توان گفت مرحوم پدر به تنهایی یک رسانه فراگیر و چند بُعدی بود.

هزاران صفحه اسناد ساواک دربارة ایشان به تفصیل به این فعالیت‎ها پرداختند و خوشبختانه مأموران سازمان شرح مفصلی از این فعالیت‎ها ثبت و ضبط کردند.

مهمترین هدف و آرمان ایشان در زندگی چه بود؟

برجسته‎ترین هدف ایشان در زندگی تلاش برای ارتقای سطح آگاهی و دانش جوامع بشری و به‎خصوص مسلمانان جهان بود. اگر چه در حد بضاعت خود در این زمینه مؤثر بود، اما سرپای وجود ایشان در طول زندگی شور و اشتیاق و رسیدن به این هدف بود تا حدی که می‎توان گفت ایشان به شکلی غیرمتعارف زندگی شخصی خود را هم برای نیل به این هدف در درجة دوم اهمیت قرار داد و این موضوع به‎خصوص در شرایط کنونی که هنوز هم مردم و کشور به ایثار و فداکاری نیاز دارند، می‎تواند الگوی خوبی برای کسانی که مایل به انجام این‎گونه امور هستند، باشد.

در پایان اگر نکتة خاصی دربارة مرحوم شیخ مصطفی رهنما و زندگی ایشان باقیمانده و ضرورت دارد که بیان بشود، آن را بهعنوان حُسن ختام گفتوگو بیان بفرمایید.

ایشان علی‎رغم بیش از هفتاد سال زندگی در تهران، تا سال‎های آخر عمر همواره در منازلی کوچک و حتی پایین‎تر از حد معمول اجاره‎نشین بود. من در اوایل جوانی آپارتمان کوچک (40 متری) در خیابان کارگر جنوبی خریداری کردم. وقتی این خبر را به ایشان دادم، عصبانی شد. به من گفت: «خجالت نمی‎کشی؟ دنبال این کارها می‎روی؟ آن هم در حالی که این همه فعالیت اجتماعی مهم بر زمین مانده و دور برت هست؟» من نمی‎دانستم چه پاسخی بدهم. از یک طرف اجاره خانه‎ای که بیش از نصف حقوق ماهانه من در روزنامه جهان اسلام را به خود اختصاص می‎داد و از یک طرف این عتاب پدر!

البته میزان پایبندی ایشان به این گونه مسائل کم‎نظیر بود و همیشه باور داشت و به این باور خود عامل بود که روحانیت باید در حد پایین‎تر از قشر متوسط جامعه زندگی کند تا بتواند حرف مردم محروم را درک کند. من باور دارم که ایشان آگاهانه زندگی دردمندانه‎ و همراه با سختی را انتخاب کرده بود تا هیچ‌گاه از مسیر اهداف و باورهای خودش دور نیفتد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.