در این مطلب آمده است : خلاف اصول سیاست و مبانی اقتصاد عمل کردن ترامپ، امور اجتماعی و نظم جهانی و نیز روند معقول اقتصادی را از مدار متعارف خود خارج کرده و چالشی فراگیر برای اروپا و آسیا و به زبان صریح ‌تر، حتی متحدان سنتی خود ایجاد کرده است آن چنان که صاحب نظران، این تحولات نامعقول را در دراز مدت به سود آمریکا هم نمی‌دانند.
در کنار این چالش‌ها و در‌هم ‌ریختگی‌ ها، متاسفانه آسیب دیدگی‌ های ما بیش از دیگران است چون قبل از آن که مشکلات بیرونی ناشی از خروج آمریکا از معاهده‌ بین المللی « برجام » ما را از مسیرمان منحرف کند، فضاهای درونی به ما آسیب رسانده و این آسیب در این زمان، بیش از هر وقت دیگری مردم را نسبت به دولت مردان، بی‌ اعتماد کرده است. لذا چنین می‌پندارند که به نظر آنها هیچ اعتنایی نمی‌شود و نقدهاشان کارساز نیست و انگار نه انگار که وضع اضطراری و بحران ‌زایی بر جامعه‌ی ما عارض شده است.
مدیران، همان مدیران زمان عادی‌اند؛ با فساد. احتکار و گران ‌فروشی و غارتگران ارز و طلای مملکت هیچ برخوردی نمی‌شود و موضوع چیست و سرنخ به کجا می‌رسد که حتی از اعلام نام آنها ابا دارند و کار به جایی رسیده است که امثال توکلی که خود در چنین برآیندی بی‌تاثیر نبوده است، فریاد بر می‌آورد که اگر مبارزه نکنیم، فساد، نظام را ساقط خواهد کرد، شعارگونه‌ای روشنفکرانه که دیگر عوام هم خریدارش نیستند چون شعار بی‌نشانی است و اگر بدبینانه تلقی نشود، همین شعارهاست که فساد را ریشه ‌دارتر کرده است و عامیانه ‌تر آن که تیر در تاریکی است. آن روز که اهل معرفت دین و سیاست و حکمت فریاد برآوردند و سخن شریف امام صادق (ع) را گوشزد کردند «سپردن امور به ناوارد و خائن، هر دو یکی است» چه کسانی نادیده گرفتند. کسانی که امروز در شکل و شمایل منتقد روشنفکر، ظاهر شده‌اند. افراد و همراهانی که در خانه نشینی مدیران صالح و صادق و خدوم یا موثر بودند و یا سکوتی بدتر از تاثیر داشتند و هنوز هم از آن تفکر با وجود بداهت و روشنی نبریده‌اند و امروز، جامعه‌ی ما آبستن حوادث ناگواری است و معلوم نیست که چرا حاکمیت و حکومت، طرح آنی و آتی ندارد؟ چرا دولت مدیران ساکن و بی‌ ابتکار را با کسانی که قدرت مدیریت در دوران خاص و نزدیک به بحران دارند جابه جا نمی ‌کند؟
امروز در هر محفلی و حتی در متن هر همایشی، نگرانی از فرداست، فردای دارای ابهام. اینکه فردا چه خواهد شد؟ اوضاع اقتصادی افسارگسیخته و تورم دقیقه‌ای امان همه را بریده است. سران قوا اگر نشستی دارند، اگر تدبیری اتخاذ کرده‌اند باید نمود آن تدبیر، عینی باشد. مردم ایران، دوبار بیش از دو سوم سرمایه‌های زندگی و اندوخته‌ های آینده‌ی خود را از دست داده‌اند. یک بار در دولت بی‌ترمز و غیرعالمانه‌ی دهم و بار دیگر در سکوت و سکون و بی‌اعتنایی و امروز و فردا کردن‌های دولت دوازدهم و اضافه کنید نیش آزار و نمک بر زخم مردم با تورم خنده دار و غیر مسئولانه‌ی تک رقمی! در حالی که در واقعیت بازار، تورم بالا صد درصدی هم کم نیست.
موضوع ارز و سکه را مورد مداقه قرار بدهید تا دستگیرتان شود که تورم چند رقمی است و چقدر به پرتگاه نزدیک شده‌ایم!
هشدار واقعی این است که مردم به هیچ وجه آن زمینه‌ی روحی و صبر را ندارند و نمی‌ توانند تمکین کنند که برای سومین بار از سرمایه‌های ناچیز آنها فقط یک سوم و کمتر از آن بماند چون ارتجاع این فنر دیگر گنجایش فشردن ندارد. از طرفی، علاج واقعه، قبل از وقوع قابل پیشگیری و منطقی است. در این شرایط اگر اهل نقد، حتی اهل اعتراض، خواسته‌ ای دارند باید شنید و نظر منطقی آنها را پاسخ قانع‌کننده داد.
نکته آنجاست که مردم اگر نقد دارند و اگر اعتراضی می‌ کنند، به سبب آن است که هنوز تردید نکرده‌اند که نظام می‌ تواند، مشکلات شان را حل کند اما اگر به جایی رسیدند که اعتراض‌ ها بر زبان نیامد و هر نقدی و امایی به سکوت دچار شد یا دچارش کردند، آن روز، روز ترس است و خطر، از آن نمونه که آسیب آن نه تنها به حاکمیت و حکومت که به ایران خواهد رسید. ایرانی که شاید فردایش مثل امروز نباشد و خدا کند که چنین مباد.
6026/
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.