در این مطلب آمده است: شاید حدود دو دهه‌ی قبل، سیمای رسانه‌ی ملی، سریال نبرد سفیدپوست‌های مهاجم را در حمله به سرخ‌پوستان بومی آمریکا نشان می‌داد که در یکی از صحنه‌ها، رئیس سرخ‌پوست‌ها در حال اسارت خطاب به افسر سفیدپوست نیروی نظامی می‌گفت، به چه انگیزه‌ای با ما می‌جنگید و به چه جرمی ما را می‌کشید؟ آن فرمانده‌ی پیروز به رئیس سرخ پوستان می‌گفت: شما جرم ناآگاهی خود را می‌پردازید! و حال، آن جمله‌ی قابل تامل در این زمان، «نقد حال ماست» و حقیقتش آن است که ما هم داریم جریمه‌ی ناآگاهی خودمان را به معاندان و دشمنان خود می‌پردازیم و آنها هدیه‌ی دانایی خود را به خانه می‌برند و این با نهایت تاسف در همه‌ی زمینه‌هاست! در سیاست، در علم، در صنعت، در کشاورزی، در تجارت، در اجرا در هر چه که ما با آن سروکار داریم. البته این تعبیرها و این عبارات ممکن است که خوشایند ما نباشد اما موضوع این یادداشت، یک واقعیت محتوم است. حتی خواص فکری در تلقی نظری هم این جرم ناآگاهی را باید بپذیرند و از خود بپرسند که چرا نتوانسته‌اند راهکاری پیدا کنند تا فرهنگ نظری را به فرهنگ عملی تبدیل کنند. علت بیکارگی عقل و حیرانی تعقل همین جاست به همین دلیل در عرصه‌ی فرهنگ خود آن همه در خیال و تصوف یدطولانی داریم و در شعر که عرصه‌ی اغراق و مبالغه و غلو تا بیکرانگی امتداد دارد، حضوری روشن؟ اما در پرداختن به عقل، رفتارمان قابل تامل است. آنها که هدیه ی دانایی متعلق به آنهاست، برای مشکلات خود اندیشیده‌اند، موانع را از پیش پا برداشته‌اند و پشتوانه‌ی اسکناس آنها، کار است و کار و تولید است و تولید و با استفاده از همه‌ی توان‌مندی‌ها و قبلیت‌ها به قول «توماس مور» این مردم «چه بسا جنگلی را از جایی برمی‌کنند و در جای دیگر می‌کارند. این کار را برای باروری نمی‌کنند، بلکه برای ترابری می‌کنند، برای ان که هیزمشان به دریاها و رودخانه‌ها و یا شهرشان نزدیک‌تر باشد و...» اینها مردمان موفق و آگاه عرصه‌ی کنونی‌اند، هر چند هم اگر خوشایند ما نباشد.
و ما را ببینید که در این محاصره‌ی اقتصادی در محاصره‌ی مثلث شوم آمریکا، اسرائیل و رژیم سعودی و امارات، درست در راستای خواست آنان عمل می کنیم. اینها که نیازی به سلاح در مقابل ما ندارند، چون ضعف‌ها و به خودپرداختن‌های ما آنگاه است که یک تن با پولی که معلوم نیست از چه راهی به دست آورده است، 38 هزار سکه ی آزادی، پیش خرید می‌کند، آنهایی که با اتومبیل‌های آن چنانی یک شبه هزاران میلیارد را به جیب می‌زنند و با روابط ناسالم اقتصادی سرمایه‌های مردم را به یک چندم تقلیل می‌دهند و... آن گاه ما و همه ی دولتمداران فقط می شنوند و هیچ اقدامی نمی‌کنند، هم انفعال این گروه و هم تکاثر ثروت آن گروه همه در راستای دیپلماسی ترامپ است. یعنی، بردی بدون صرف هیچ هزینه‌ای، بدون هیچ آسیبی، بدون کوچک‌ترین عوارضی! آیا آنان که ثروت ملی و سرمایه‌ی ملی و دلارهایی را که به پشتوانه‌ی امروز و فردای جامعه در این وانفسا از ایران خارج می‌کنند و به جای سرمایه‌گذاری در کشور و ایجاد شغل و فرصت‌های شغلی، سرمایه‌ی خود را به کشورهای همسایه منتقل می‌سازند و نیز سرمایه‌های قابل انسانی و نخبه‌های مبرز علمی را از ایران می‌تارانند و بدون هیچ عوض و دریافت هیچ صناری، آنان را وارد عرصه‌ی علم و اجرا و مدیریت دشمنان ما می‌کنند، غیر از ناآگاهی است؟
آیا «کنز» کردن طلا و بالا بردن سرسام آور قیمت مسکن و تحمیل اجاره‌ها برمستاجران تنگدست و بی‌بضاعت از سرآگاهی است؟ آیا آنان که باید در چنین صورتی از ابراز قانون و منع قانونی جهت حفظ کیان نظام و کشور اعمال قدرت قانونی کنند، لام تا کام حرف نمی زنند، و اقدامی نمی‌کنند، آیا از سر آگاهی است؟
اینجا است که کشور عزیز ما در این شرایط به دور از همه‌ی وابستگی‌ها و گرایش‌ها و نسبت‌ها، نخست به کار فرهنگی مستمر، مدون و خستگی‌ناپذیر نیازمند است و دوم به قاطعیت بی چون و چرای قانونی در مقابل ناآگاهانی که به سبب ناآگاهی از شرایط حال و آینده‌ی کشور، فقط به خود و منافع خود نه مصالح حاد کشور فکر می‌کنند، چنین کسانی نباید در اقتصاد و نیز فرهنگ نجیبانه‌ی ایران، هیچ حضوری داشته باشند. این قاطعیت عین حکمت و منطق است و گرنه بدون هیچ تعارفی در عرصه‌ی تاریخ، نقشی نخواهیم داشت.
6026/7339
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.