برجام توافقی است که در روز سهشنبه 14 ژوئیه 2015 به امضای ایران، اتحادیه اروپا و گروه 1+5 رسید و آن موقع تصور میشد که با به امضا رسیدن این توافق مناقشه بر سر برنامه هستهای ایران پس از حدود 12 سال به راهحل مسالمتآمیزی رسیده و به همین جهت امیدهایی از گشایشهای بعد از برجام به وجود آمد اما زمان زیادی لازم نبود تا عیار آن تصور و امیدهایش مشخص شود. در واقع، برجام در این زمان کوتاهمدت از عمرش حکم بیماری را دارد که روی تخت و با دستگاه و دوا و دارو به حیات خود ادامه میدهد و دستکم آمریکا به عنوان یکی از طرفهای این توافق اجازه نمیدهد تا این بیمار سلامت خود را به دست بیاورد و از روی تخت بیماری بلند شود.
باید به یاد داشت که برخلاف تأیید و حمایتهای اوباما و جان کری، وزیر خارجه اسبق امریکا، از برجام، این دولت آمریکا بود که از طریق خزانهداری خود اجازه نمیداد تا بانکها بتوانند با ایران معامله با دلار انجام بدهند و همین نیز شاهرگ اصلی حیات برجام را بسته و آن را علیل کرده بود.
این حال زار و نزار برجام با آمدن دونالد ترامپ به کاخ سفید بدتر شد، چرا که او از روز اول شمشیر را از رو بسته بود و در این حدود 500 روز از حضورش در کاخ سفید چنان برجام را به تب و لرز انداخته بود که حتی نزدیکترین متحدان اروپاییاش را هم به تقلا انداخته بود تا او را به حفظ برجام ترغیب کنند.
در هر صورت، ترامپ با امضای فرمان اجرایی در ماه جاری آمریکا را از حلقه برجام خارج کرد و باید دید که پس از این کار او وضعیت به چه صورت پیش میرود. وضعیت در ظاهر امر چنین است که تمام دیگر طرفهای برجام میخواهند سر قول و قرارشان بمانند چنان که واکنشهای رسمی چین، روسیه، اتحادیه اروپا، آلمان، بریتانیا و فرانسه به کار ترامپ دلالت بر این موضوع دارد. به نظر میرسد که آنها میخواهند به ایران اطمینان بدهند که جای نگرانی نیست و آنها با وجود خروج ترامپ از برجام پای این توافق ایستادهاند اما باید گفت که این اطمینان دادنها به خصوص از سوی اروپاییها چه معنایی دارد و چه تضمینی بر ایستادگی آنها مقابل امریکا هست.
نه تنها پیوندهای تجاری آلمان با ایران با تصمیم ترامپ در معرض خطر قرار دارد بلکه با اعمال مجدد تحریم ها به نظر می رسد که پیش بینی های آلمان درباره آینده با سیاست نادرست آمریکا در خاورمیانه غلط از آب در خواهد آمد. در لیبی، وزیر امور خارجه وقت، هیلاری کلینتون، در طول بهار عربی در سال 2011 با متقاعد کردن قطر و پیوستن این کشور به ائتلاف ضد قذافی، به جای تماشای اوضاع به عنوان کشور امیرنشین سرشار از نفت، توانست در حدود 400 میلیون دلار برای شورشیان فراهم کند. نتیجه این کار، ایجاد دولتی شکست خورده و هجوم صدها هزار پناهنده ناامید به آلمان و سایر بخش های اتحادیه اروپا بود.
به شکلی قابل توجه، کلینتون همین سیاست را سوریه پیش گرفت و با ایجاد اتحادی میان عربستان سعودی، قطر و سایر کشورهای حوزه خلیج فارس آنها را تامین مالی برای هجوم داعش به سوریه تشویق کرد. نتیجه این ماجرا کشته شدن تعداد زیادی انسان بی گناه، پناهندگان بیشتر و گسترش گروه تروریستی داعش بود که دامنه کارهایش را به پاریس، بروکسل، نیس، منجستر، بارسلونا و برلین گسترش داد. اگر همه اینها برای اینکه آلمان را علیه واشنگتن بشوراند کافی نیست باید به مخالفت آمریکا با خط لوله گاز طبیعی نورد استریم 2 اشاره کرد. پروژه ای روسی ـ آلمانی تحت مدیریت گرهارد شرودر، صدراعظم سابق. به این ماجرا، موافقتنامه آب و هوایی پاریس را هم اضافه کنید که ترامپ کشورش را از آن خارج کرد.
حالا تصمیم ترامپ برای خروج از برجام، توافق هسته ای ایران، به طور رسمی اعلام شده است. مساله ای بسیار مهم که اوضاع را بدتر کرده است. ابتدا، اسرائیل از این حرکت استفاده کرد تا حمله ای بزرگ به سوریه را ترتیب بدهد تا این حمله آشوب و بحران را در خاورمیانه بیشتر و بیشتر کند. ریچارد گرنل، سفیر آمریکا نظر واقعی ترامپ در این رابطه را این طور توییت کرد: «همانطور که ترامپ گفته است تحریم های آمریکا بخش های حیاتی اقتصاد ایران را هدف خواهد گرفت. شرکت های آلمانی که با ایران تجارت می کنند باید هر چه سریع تر فعالیت های خود را متوقف کنند.»
اما این تنها آلمان نیست که این مشکلات را تحمل می کند. روسیه هم دچار مشکل است. آنها در حمایت از رئیس جمهور سوریه، بشار اسد با ایران متحد هستند اما به نوعی سعی دارند تا رابطه خوب خود با اسرائیل را هم حفظ کنند. به همین دلیل بود که پوتین بنیامین نتانیاهو را به عنوان مهمان شخصی خود به مسکو دعوت کرد. اما این روند نمی تواند ادامه پیدا کند. به ویژه پس از اینکه اسرائیل دخالت های خود را بیشتر می کند و شورشیان القاعده بیشتر و بیشتر با همکاری مشترک روسیه و سوریه شکست می خورند. هرچقدر این کشمکش عمیق تر شود حفظ موقیعت کنونی برای پوتین سخت تر خواهد شد.
6026/7339
**گروه ایرنا مقاله
از: محمدرضا یوسف نژاد خبرنگار خبرگزاری ایرنا سمنان
انتشاردهنده: جانعلی فتحی
باید به یاد داشت که برخلاف تأیید و حمایتهای اوباما و جان کری، وزیر خارجه اسبق امریکا، از برجام، این دولت آمریکا بود که از طریق خزانهداری خود اجازه نمیداد تا بانکها بتوانند با ایران معامله با دلار انجام بدهند و همین نیز شاهرگ اصلی حیات برجام را بسته و آن را علیل کرده بود.
این حال زار و نزار برجام با آمدن دونالد ترامپ به کاخ سفید بدتر شد، چرا که او از روز اول شمشیر را از رو بسته بود و در این حدود 500 روز از حضورش در کاخ سفید چنان برجام را به تب و لرز انداخته بود که حتی نزدیکترین متحدان اروپاییاش را هم به تقلا انداخته بود تا او را به حفظ برجام ترغیب کنند.
در هر صورت، ترامپ با امضای فرمان اجرایی در ماه جاری آمریکا را از حلقه برجام خارج کرد و باید دید که پس از این کار او وضعیت به چه صورت پیش میرود. وضعیت در ظاهر امر چنین است که تمام دیگر طرفهای برجام میخواهند سر قول و قرارشان بمانند چنان که واکنشهای رسمی چین، روسیه، اتحادیه اروپا، آلمان، بریتانیا و فرانسه به کار ترامپ دلالت بر این موضوع دارد. به نظر میرسد که آنها میخواهند به ایران اطمینان بدهند که جای نگرانی نیست و آنها با وجود خروج ترامپ از برجام پای این توافق ایستادهاند اما باید گفت که این اطمینان دادنها به خصوص از سوی اروپاییها چه معنایی دارد و چه تضمینی بر ایستادگی آنها مقابل امریکا هست.
نه تنها پیوندهای تجاری آلمان با ایران با تصمیم ترامپ در معرض خطر قرار دارد بلکه با اعمال مجدد تحریم ها به نظر می رسد که پیش بینی های آلمان درباره آینده با سیاست نادرست آمریکا در خاورمیانه غلط از آب در خواهد آمد. در لیبی، وزیر امور خارجه وقت، هیلاری کلینتون، در طول بهار عربی در سال 2011 با متقاعد کردن قطر و پیوستن این کشور به ائتلاف ضد قذافی، به جای تماشای اوضاع به عنوان کشور امیرنشین سرشار از نفت، توانست در حدود 400 میلیون دلار برای شورشیان فراهم کند. نتیجه این کار، ایجاد دولتی شکست خورده و هجوم صدها هزار پناهنده ناامید به آلمان و سایر بخش های اتحادیه اروپا بود.
به شکلی قابل توجه، کلینتون همین سیاست را سوریه پیش گرفت و با ایجاد اتحادی میان عربستان سعودی، قطر و سایر کشورهای حوزه خلیج فارس آنها را تامین مالی برای هجوم داعش به سوریه تشویق کرد. نتیجه این ماجرا کشته شدن تعداد زیادی انسان بی گناه، پناهندگان بیشتر و گسترش گروه تروریستی داعش بود که دامنه کارهایش را به پاریس، بروکسل، نیس، منجستر، بارسلونا و برلین گسترش داد. اگر همه اینها برای اینکه آلمان را علیه واشنگتن بشوراند کافی نیست باید به مخالفت آمریکا با خط لوله گاز طبیعی نورد استریم 2 اشاره کرد. پروژه ای روسی ـ آلمانی تحت مدیریت گرهارد شرودر، صدراعظم سابق. به این ماجرا، موافقتنامه آب و هوایی پاریس را هم اضافه کنید که ترامپ کشورش را از آن خارج کرد.
حالا تصمیم ترامپ برای خروج از برجام، توافق هسته ای ایران، به طور رسمی اعلام شده است. مساله ای بسیار مهم که اوضاع را بدتر کرده است. ابتدا، اسرائیل از این حرکت استفاده کرد تا حمله ای بزرگ به سوریه را ترتیب بدهد تا این حمله آشوب و بحران را در خاورمیانه بیشتر و بیشتر کند. ریچارد گرنل، سفیر آمریکا نظر واقعی ترامپ در این رابطه را این طور توییت کرد: «همانطور که ترامپ گفته است تحریم های آمریکا بخش های حیاتی اقتصاد ایران را هدف خواهد گرفت. شرکت های آلمانی که با ایران تجارت می کنند باید هر چه سریع تر فعالیت های خود را متوقف کنند.»
اما این تنها آلمان نیست که این مشکلات را تحمل می کند. روسیه هم دچار مشکل است. آنها در حمایت از رئیس جمهور سوریه، بشار اسد با ایران متحد هستند اما به نوعی سعی دارند تا رابطه خوب خود با اسرائیل را هم حفظ کنند. به همین دلیل بود که پوتین بنیامین نتانیاهو را به عنوان مهمان شخصی خود به مسکو دعوت کرد. اما این روند نمی تواند ادامه پیدا کند. به ویژه پس از اینکه اسرائیل دخالت های خود را بیشتر می کند و شورشیان القاعده بیشتر و بیشتر با همکاری مشترک روسیه و سوریه شکست می خورند. هرچقدر این کشمکش عمیق تر شود حفظ موقیعت کنونی برای پوتین سخت تر خواهد شد.
6026/7339
**گروه ایرنا مقاله
از: محمدرضا یوسف نژاد خبرنگار خبرگزاری ایرنا سمنان
انتشاردهنده: جانعلی فتحی
کپی شد