در این مطلب آمدهراست : تاریخ را برای حسرت یا شادمانی نمیخوانند چون بسیاری از پیروزیها و شکستها هم در نهایت چندان پیروزی و شکست هم نبودهاند. تاریخ را برای عبرت میخوانند تا آن تجربههای تلخ را تکرار نکنند و گذشتهی خوب را هم درسی برای آینده نگه دارند.
آنچه در آن هشت سال برای کشور ما پیش آمد از مثبت و منفی آن مهم است که ما در قبال آن چه کردیم. آیا عبرت آموختهایم که دیگر تکرار نکنیم یا نه؟ وگرنه همان عوارض، همان هزینهها به رنگ دیگر و با چهرههای دیگری تکرار خواهند شد. مهم این است که مواظب آن بار دوم و تکرارش باشیم. باز هم نکته مهم در اینجا آن است که آن هشت سال، آن بیترمزی، آن کار غیرعالمانه، آن خانهنشین کردن نخبگان، آن به حاشیه راندن سرمایههای انسانی، آن هیاهوی در باطن بحرانزا، آن آمارها و ارقام آن چنانی را حامی هستیم و میخواهیم تکرار شود یا نه؟ تاریخ را برای همین میخوانیم.
در مقالهای در روزهایی نه چندان دور از این قلم برآمد که اشتباه در اقتصاد؛ یعنی، گدایی ملت؛ و اشتباه در سیاست یعنی جنایت و خیانت در حق ملت، هر چند که اگر سهوی بوده باشد، نتیجه یکی است. حال میپرسیم که آیا این عارضه را برخی در جامعهی ما بر مردم عارض کردهاند یا نه؟ هر چند که در بهترین تحلیل خوشبین هستیم که نه آن برخی در جامعهی ما بودهاند و نه این ضایعهی جبرانناپذیر به وقوع پیوسته. چنانچه بدبین هستیم و واقعیتها را به گونهی دیگر و با چشمی به غیر از چشم دیدهی فروبستگان، سکوت بر لب میبینیم باید تغییر رویه دهیم. مورد قبول عنایت اینجاست که باید مورد مداقه قرار گیرد وگرنه در یک تحلیل کلی احمدینژاد، همان است که بود « ولاتبدیل لخلق الله » با همان صراحت بیان، با همان بیملاحظگی، با همان تهمت زدنها و با همان هزینه آفرینیها، با همان تلقی و استنباطهای غیرمتعارف وگرنه، نههالهی نوری بود و هست، نه معجزهی هزارهی سومی در کار است، نه نبوغی، نه اخلاص و ارادتی، نه مراعات بزرگ و کوچک و هنجار و عرف و منطقی و آن یک عالم آدم بردن به نیویورک هم در آخرین سفر، مبرهن ساخت که ساده زیستی یعنی چه و آن همه بردنها و خوردنها را هم دست پاکیها...
مشکل، بلکه معضل، دید و نگرش و باور و زودباوری عدهای بود که وی را جهت تامین منافع خویش، آن چنان میآراستند و به دیگران، فیل جلوه میدادند و القا میکردند که آن ذهن و آن اندیشه برای خدمت به انقلاب و امام است یعنی به مردم این چنین باوراندند و حال چه کسی میتواند از یاد ببرد که حامیانش در صدا و سیمای این مملکت و پیش چشم و گوش مردم حیرت زده، چه گفتند و چه کردند و آن انتساب قداستها چه بود!
جالبترین اظهار نظر هم، جادوزدگی احمدینژاد است که تحت سیطرهی جادوگری قهار به نام مشایی هنوز نتوانسته خود را نجات دهد ! عین آن فرهنگی که از دیرباز در دربارها پرورده میشد و به میان مردم میآمد که شاه خوب است اما وزیرش در خطاست. عین آن تعبیری که اکنون نیز در جامعهی ما تسری دارد که فلان وزیر خیلی خوب است اما دور و بریهای او نا اهلاند.
اما در این میانه هیچ کس نمیگوید ما در آن هزینه آفرینیها چقدر مقصر بودهایم باز هم مطلقگراییهاست : آن روز احمدی نژاد، مطلق خوب و مطلوب و بینظیر بود و امروز، مطلق بد ! براستی که در این دیار ما و در این مطلق پنداریها، یک نفر نگفت، من هم بیتقصیر نیستم! حال میدانید چارهی کار و پرهیز از این خلقالساعگی کجاست؟ باور به عرصههایی که میتوانند انسانها را و قابلیت آنها را طی زمان و با عملکردها بشناساند و فقر فکری و سیاسی را به غنای فرهنگی و سیاسی تبدیل کند. مثل خیلی از کشورهای توسعه یافته که مسئولان اجراییاش از دل احزاب ریشهدار با مرام نامه و اساسنامهی منطقی و عقلانی بیرون میآیند و این حزب است که بر احزاب دیگر به سبب برنامهها و طرحها و مشکل گشاییهایش، برگزیده میشود و پاسخگوی مردم نیز هست. نه فرد که در گرفتن رای، این طرفی است اما وقتی مرکبش از پل مراد گذشت، آن طرفی میشود. این است که کمیت قافلهی کشور ما تا به حشر لنگ است.
و کلام آخر آن است که آن تمایل شاهینهای ترازوی عدالت به یک طرف و آن نوسان بارز تریبونها و رسانهی ملی علیالخصوص در مطلقگرایی اگر اصلاح نشود، باز هم به پس میرویم! مگر آنکه تاریخ را برای عبرت بخوانیم.
6026/7342
برای آگاهی از تازهترین اخبار و رویدادها در استان سمنان به نشانی IRNASEMNAN@ کانال اخبار ایرنا سمنان مراجعه کنید.
آنچه در آن هشت سال برای کشور ما پیش آمد از مثبت و منفی آن مهم است که ما در قبال آن چه کردیم. آیا عبرت آموختهایم که دیگر تکرار نکنیم یا نه؟ وگرنه همان عوارض، همان هزینهها به رنگ دیگر و با چهرههای دیگری تکرار خواهند شد. مهم این است که مواظب آن بار دوم و تکرارش باشیم. باز هم نکته مهم در اینجا آن است که آن هشت سال، آن بیترمزی، آن کار غیرعالمانه، آن خانهنشین کردن نخبگان، آن به حاشیه راندن سرمایههای انسانی، آن هیاهوی در باطن بحرانزا، آن آمارها و ارقام آن چنانی را حامی هستیم و میخواهیم تکرار شود یا نه؟ تاریخ را برای همین میخوانیم.
در مقالهای در روزهایی نه چندان دور از این قلم برآمد که اشتباه در اقتصاد؛ یعنی، گدایی ملت؛ و اشتباه در سیاست یعنی جنایت و خیانت در حق ملت، هر چند که اگر سهوی بوده باشد، نتیجه یکی است. حال میپرسیم که آیا این عارضه را برخی در جامعهی ما بر مردم عارض کردهاند یا نه؟ هر چند که در بهترین تحلیل خوشبین هستیم که نه آن برخی در جامعهی ما بودهاند و نه این ضایعهی جبرانناپذیر به وقوع پیوسته. چنانچه بدبین هستیم و واقعیتها را به گونهی دیگر و با چشمی به غیر از چشم دیدهی فروبستگان، سکوت بر لب میبینیم باید تغییر رویه دهیم. مورد قبول عنایت اینجاست که باید مورد مداقه قرار گیرد وگرنه در یک تحلیل کلی احمدینژاد، همان است که بود « ولاتبدیل لخلق الله » با همان صراحت بیان، با همان بیملاحظگی، با همان تهمت زدنها و با همان هزینه آفرینیها، با همان تلقی و استنباطهای غیرمتعارف وگرنه، نههالهی نوری بود و هست، نه معجزهی هزارهی سومی در کار است، نه نبوغی، نه اخلاص و ارادتی، نه مراعات بزرگ و کوچک و هنجار و عرف و منطقی و آن یک عالم آدم بردن به نیویورک هم در آخرین سفر، مبرهن ساخت که ساده زیستی یعنی چه و آن همه بردنها و خوردنها را هم دست پاکیها...
مشکل، بلکه معضل، دید و نگرش و باور و زودباوری عدهای بود که وی را جهت تامین منافع خویش، آن چنان میآراستند و به دیگران، فیل جلوه میدادند و القا میکردند که آن ذهن و آن اندیشه برای خدمت به انقلاب و امام است یعنی به مردم این چنین باوراندند و حال چه کسی میتواند از یاد ببرد که حامیانش در صدا و سیمای این مملکت و پیش چشم و گوش مردم حیرت زده، چه گفتند و چه کردند و آن انتساب قداستها چه بود!
جالبترین اظهار نظر هم، جادوزدگی احمدینژاد است که تحت سیطرهی جادوگری قهار به نام مشایی هنوز نتوانسته خود را نجات دهد ! عین آن فرهنگی که از دیرباز در دربارها پرورده میشد و به میان مردم میآمد که شاه خوب است اما وزیرش در خطاست. عین آن تعبیری که اکنون نیز در جامعهی ما تسری دارد که فلان وزیر خیلی خوب است اما دور و بریهای او نا اهلاند.
اما در این میانه هیچ کس نمیگوید ما در آن هزینه آفرینیها چقدر مقصر بودهایم باز هم مطلقگراییهاست : آن روز احمدی نژاد، مطلق خوب و مطلوب و بینظیر بود و امروز، مطلق بد ! براستی که در این دیار ما و در این مطلق پنداریها، یک نفر نگفت، من هم بیتقصیر نیستم! حال میدانید چارهی کار و پرهیز از این خلقالساعگی کجاست؟ باور به عرصههایی که میتوانند انسانها را و قابلیت آنها را طی زمان و با عملکردها بشناساند و فقر فکری و سیاسی را به غنای فرهنگی و سیاسی تبدیل کند. مثل خیلی از کشورهای توسعه یافته که مسئولان اجراییاش از دل احزاب ریشهدار با مرام نامه و اساسنامهی منطقی و عقلانی بیرون میآیند و این حزب است که بر احزاب دیگر به سبب برنامهها و طرحها و مشکل گشاییهایش، برگزیده میشود و پاسخگوی مردم نیز هست. نه فرد که در گرفتن رای، این طرفی است اما وقتی مرکبش از پل مراد گذشت، آن طرفی میشود. این است که کمیت قافلهی کشور ما تا به حشر لنگ است.
و کلام آخر آن است که آن تمایل شاهینهای ترازوی عدالت به یک طرف و آن نوسان بارز تریبونها و رسانهی ملی علیالخصوص در مطلقگرایی اگر اصلاح نشود، باز هم به پس میرویم! مگر آنکه تاریخ را برای عبرت بخوانیم.
6026/7342
برای آگاهی از تازهترین اخبار و رویدادها در استان سمنان به نشانی IRNASEMNAN@ کانال اخبار ایرنا سمنان مراجعه کنید.
کپی شد