در مقدمه کتاب «او بود و من نبودم» آمده است: داستان  هایی که بر ساخته خیال نیستند؛ روایتی خاص از یک رویداد یا گزیده ای خاص از دوران یک زندگی در پیرامون ما هستند؛ به خصوص زندگی آدم هایی که بنا به نوع شخصیتشان شرط «باشندگی» آنان بودن در جاده زندگی باشد، و شرط ماندنشان همزیستی دشواروار با دیگر ساکنین زیست بومشان.

لطف داستان  های این مجموعه وجود زیست بوم ها و شخصیت های خاص آن است با دوره ها و رویدادهایی خاص با رویارویی  و همرویی های خاص در فرهنگی متعلق به سرزمینی دور اما آشنا.

این کتاب شامل هفت داستان کوتاه با نام های «خواب زمستانی»، «آخرین ایستگاه»، «داغول»، «حلیمه»، «قاطر چموش»، «دریچه» و «بها» است.

بخشی از داستان «دریچه» از کتاب

بوی رنگ  فضای خانه را پر کرده بود. آن قدر سفید بود که مانند برف چشم ها را می زد. دیروز کارگرها اسباب و اثاثیه را به خانه  آوردند. همه وسایل وسط هال ریخته شده بود. خانه اش  به تر و تمیزی  راه پله ها و ورودی بود. بنگاه دار می گفت : «از وقتی این ساختمان ساخته شد، شما سومین مستاجر این خانه هستید»

من به رضا اصرار کردم یک خانه حیاط دار، فقط یک خانه حیاط دار  . من از برج و آپارتمان خسته شده بودم. برای من فرقی نمی کرد کجا؟ فقط دلم یک همسایه خوب و صمیمی می خواست. از آن دست همسایه هایی که نفس بکشی شمارشش را داشته باشد. دلم برای سرک کشیدن و حال و احوال کردن گاه و بیگاه یک همسایه تنگ شده بود. دلم برای چادر رنگی و دمپایی تنگ شده بود. از خیلی وقت ها پیش، از وقتی که زیر چادر مادرم پنهان می‌شدم که دختر همسایه دلش آب شود زیر چادر مادرم دنیایی دارم که او زیر چادر مادرش ندارد.

درباره نویسنده

طیبه شاهب متولد ۱۳۶۳ از داستان نویسان جوان استان سمنان است.                                                      

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.