در این مطلب آمده است: در خبرها، نکته ی بسیار ناامید کنندهای آمده بود مبنی بر آن که: «دستگاههای اجرایی طبق ضوابط مالی ناظر بر تهیه و تدوین لایحه ی بودجهی سال 98، موظف شدند ضریب ریالی افزایش حقوق را به طور متوسط 20 درصد لحاظ کنند!»
در مورد این خبر دستوری نخست باید گفت که پیش از اعلام چنین خبری باید به شرایط روحی و روانی جامعه آن هم جامعهای که در عین بیتقصیری در تنگناهای شدید اقتصادی است، توجه روانشناسانه و جامعهشناختی داشت و اقدامی نکرد که نمکی بر زخمهای کهنه و نوش باشد و آن را از کار و زندگی بیزار کند و چنین تلقی نماید که در دست مسئولان بیدرد گرفتار است.
دوم اینکه برای هر کاری مقدمات اقناعی لازم است و هیچ پسندیده نیست که شوک مضاعفی بر مردم عارض شود. به خصوص مردمی که از طبقات متوسط جامعه و بسیار تاثیرگذار و انقلاب نگه دارند و بازوی فکری و علمی دولت به شمار میآیند. قشر عظیمی که آزردن آنان هیچ به صلاح حکومت و حاکمیت نیست و نخستین بازتاب و واکنش آنها هم همانا اختلال ارادی و غیرارادی در امور اجرایی و دیوانی است و منتج به عارضهای میشود که نتیجهاش ناراضیتراشی است.
و سوم، باید پرسید که مبنای این افزایش و چنین تصمیمی چیست؟ آیا بر مبنای تورم محاسبه شده است ؟ آیا 20 درصد افزایش سال گذشته، کمتر از تورم بوده است یا بیشتر از آن؟ اگر افزایش بیش از تورم بوده است، برای افزایش 20 درصدی امسال چه پاسخی دارید در حالیکه میزان تورم در مواردی باور نکردنی است و با تصمیم امسال هیچ تناسبی ندارد. در اینجا باید گفت که بیاعتنایی و ندانمکاری و بدتر از آن سرگرانی نسبت به مردم، حدود یک سوم جمعیت کشور را با آن همه مواهب الهی و سرمایههای با قابلیت انسانی به زیر خط فقر کشانده است .
به عنوان نمونه، بیمارداری میگفت: بیمارم را به بیمارستان بردم، در مقابل تعلل عوامل درمانی اعتراض کردم، جواب آمد که با این حقوق، انگیزهای نیست! واقعیتی که مشت نمونهی خروار است و از پیامد آن به جد باید ترسید. اینها اعتراضات ساکن اما بسیار محسوس است.
باید گفت که نظر حقوقبگیران، مستمری بگیرها و بازنشستگان، بسیار گویا و روشن است و نیازی هم به مغزهای پیچیده نیست. میگویند به قیاس بودجهی سال گذشته با دلار 3500 تومانی و حتی کمتر از آن، افزایش 20 درصدی لحاظ شده است اما اکنون قیمت دلار چهار برابر شده است و دلارهای نفتی به بالای چهارده هزار تومان رسیده، این افزایش جهت سال 98 چه توجیهی دارد؟
مقایسه کنید نه زندگی بلند پایه و دون پایه را بلکه یک چهارم شدن سرمایهها و بضاعت مردم و بیارزش شدن پول ملی! میخواهید بدانید از ایرانیهای کربلایی اربعین بپرسید که چه شده است و پولشان چه وجهی در عراق داشته است. تنظیمکنندگان لایحهی بودجهی 98 جواب بدهند که این شرایط و این وضع چقدر میتواند ادامه داشته باشد؟ جواب بدهند که آنها صبر انقلابی دارند یا این مردم درمانده اما اهل معرفت و وفا ؟
مقایسه کنید که با دلار 3500 تومان، آن حقوقبگیر دون پایهای که یک میلیون و هفتصد و پنجاه هزار تومان حقوق میگرفته، میتوانسته پانصد دلار بخرد اما امروز آن 500 دلار به 125 دلار تنزل پیدا کرده.
با این حساب نگارنده یقین دارد که دولت برشاخه نشسته و بن میبرد و باید پرسید با چنین وضع اسفناکی، امر و تصریح رهبری انقلاب، جذب نخبگان چگونه امکانپذیر خواهد بود و چگونه میتوان از فرار مغزها که بزرگترین سرمایههای انسانی و زبدگان علمی و فکری ما هستند، جلوگیری کرد؟ و چطور ممکن است در محیطی نگهشان داریم که مستمری ماهانهی آنان فقط ده روزشان را کفایت میکند و سخن آخر، خطاب به مجلس است که در بررسی و تصویب لایحهی تقدیمی دولت نگذارند تعادل زندگی چند میلیون دریافتکنندهی حقوق ماهانه به هم بخورد چون این بیتعادلی به امور دیگر هم بیشک سرایت خواهد کرد و نتایج ناگواری را سبب خواهد شد که مرضی هیچ کس نیست.
7339/6103
در مورد این خبر دستوری نخست باید گفت که پیش از اعلام چنین خبری باید به شرایط روحی و روانی جامعه آن هم جامعهای که در عین بیتقصیری در تنگناهای شدید اقتصادی است، توجه روانشناسانه و جامعهشناختی داشت و اقدامی نکرد که نمکی بر زخمهای کهنه و نوش باشد و آن را از کار و زندگی بیزار کند و چنین تلقی نماید که در دست مسئولان بیدرد گرفتار است.
دوم اینکه برای هر کاری مقدمات اقناعی لازم است و هیچ پسندیده نیست که شوک مضاعفی بر مردم عارض شود. به خصوص مردمی که از طبقات متوسط جامعه و بسیار تاثیرگذار و انقلاب نگه دارند و بازوی فکری و علمی دولت به شمار میآیند. قشر عظیمی که آزردن آنان هیچ به صلاح حکومت و حاکمیت نیست و نخستین بازتاب و واکنش آنها هم همانا اختلال ارادی و غیرارادی در امور اجرایی و دیوانی است و منتج به عارضهای میشود که نتیجهاش ناراضیتراشی است.
و سوم، باید پرسید که مبنای این افزایش و چنین تصمیمی چیست؟ آیا بر مبنای تورم محاسبه شده است ؟ آیا 20 درصد افزایش سال گذشته، کمتر از تورم بوده است یا بیشتر از آن؟ اگر افزایش بیش از تورم بوده است، برای افزایش 20 درصدی امسال چه پاسخی دارید در حالیکه میزان تورم در مواردی باور نکردنی است و با تصمیم امسال هیچ تناسبی ندارد. در اینجا باید گفت که بیاعتنایی و ندانمکاری و بدتر از آن سرگرانی نسبت به مردم، حدود یک سوم جمعیت کشور را با آن همه مواهب الهی و سرمایههای با قابلیت انسانی به زیر خط فقر کشانده است .
به عنوان نمونه، بیمارداری میگفت: بیمارم را به بیمارستان بردم، در مقابل تعلل عوامل درمانی اعتراض کردم، جواب آمد که با این حقوق، انگیزهای نیست! واقعیتی که مشت نمونهی خروار است و از پیامد آن به جد باید ترسید. اینها اعتراضات ساکن اما بسیار محسوس است.
باید گفت که نظر حقوقبگیران، مستمری بگیرها و بازنشستگان، بسیار گویا و روشن است و نیازی هم به مغزهای پیچیده نیست. میگویند به قیاس بودجهی سال گذشته با دلار 3500 تومانی و حتی کمتر از آن، افزایش 20 درصدی لحاظ شده است اما اکنون قیمت دلار چهار برابر شده است و دلارهای نفتی به بالای چهارده هزار تومان رسیده، این افزایش جهت سال 98 چه توجیهی دارد؟
مقایسه کنید نه زندگی بلند پایه و دون پایه را بلکه یک چهارم شدن سرمایهها و بضاعت مردم و بیارزش شدن پول ملی! میخواهید بدانید از ایرانیهای کربلایی اربعین بپرسید که چه شده است و پولشان چه وجهی در عراق داشته است. تنظیمکنندگان لایحهی بودجهی 98 جواب بدهند که این شرایط و این وضع چقدر میتواند ادامه داشته باشد؟ جواب بدهند که آنها صبر انقلابی دارند یا این مردم درمانده اما اهل معرفت و وفا ؟
مقایسه کنید که با دلار 3500 تومان، آن حقوقبگیر دون پایهای که یک میلیون و هفتصد و پنجاه هزار تومان حقوق میگرفته، میتوانسته پانصد دلار بخرد اما امروز آن 500 دلار به 125 دلار تنزل پیدا کرده.
با این حساب نگارنده یقین دارد که دولت برشاخه نشسته و بن میبرد و باید پرسید با چنین وضع اسفناکی، امر و تصریح رهبری انقلاب، جذب نخبگان چگونه امکانپذیر خواهد بود و چگونه میتوان از فرار مغزها که بزرگترین سرمایههای انسانی و زبدگان علمی و فکری ما هستند، جلوگیری کرد؟ و چطور ممکن است در محیطی نگهشان داریم که مستمری ماهانهی آنان فقط ده روزشان را کفایت میکند و سخن آخر، خطاب به مجلس است که در بررسی و تصویب لایحهی تقدیمی دولت نگذارند تعادل زندگی چند میلیون دریافتکنندهی حقوق ماهانه به هم بخورد چون این بیتعادلی به امور دیگر هم بیشک سرایت خواهد کرد و نتایج ناگواری را سبب خواهد شد که مرضی هیچ کس نیست.
7339/6103
کپی شد