در این مطلب آمده است: ترور ریشه در تاریخ دارد و سابقه آن را باید در لابهلای مقاطع مختلف تاریخ جستجو نمود، از آغاز بشریت به همراه انسان بوده است.
با وجود پیشرفت، تمدن انسان و گرایش او به امنیت و ثبات و علیرغم اعمال قوانینی برای زندگی سعادتمند، اما خشونت به عنوان یک ویژگی شاخص در تاریخ تنش بشریت مطرح بوده است. خشونت، وطن، دین، زمان و تابعیت نمیشناسد همچنان که شکل و ماهیت خاصی ندارد.
تروریسم از ریشههای کهنی برخوردار است که هرگز نمیتوان آن را به هویت یا فرهنگی خاصی نسبت داد.تروریسم که امروزه به پستترین نحو از آن یاد میشود، در طول تاریخ وتا پیش از آنکه فرو ریزد وچهره منفی به خود بگیرد و چارهای جز رها شدن از آن باقی نماند، برای افرادی بسیار یک اقدام مثبت به شمار میرفت.
حادثه تروریستی اهواز توسط گروه تروریستی الاحوازیون که باعث به شهادت رسیدن و مجروح شدن جمعی از هموطنان عزیز اهوازی در مراسم رژه هفته دفاع مقدس انجامید از این نمونههاست. هر چند که وقوع این حادثه تصادفی نیست و کار یک گروه تروریستی نمیباشد و از یک پیچیدگی خاصی برخوردار است، اما انتظار این بود که با هوشیاری بیشتری این اقدام خرابکارانه بیشتر تدبیر میگردید، تا از غافلگیری در این حادثه جلوگیری میگردید.
آنچه که ما امروزه با آن مواجه هستیم نه تروریسم به عنوان یک پدیده غیرقابل حل بلکه خطر ناشی از استفاده از این پدیده شوم برای تحقق اهداف سیاسی است. جالب است بدانیم در راس این جنبشها کسانی قرار دارند که خود کمتر تحت تاثیر بعد ایدیولوژی آن قرار میگیرند و از تنگ نظری حاکم بر این جنبشها آزادند اما هرگز از سوء استفاده از افراد نادان و هدایت آنان با توجه به الزامات تنش گستردهتر جهان برای گسترش نفوذ از یکسو و برخورداری از منابع طبیعی ودیگر محرکههای رویکردهای راهبردی از دیگر سو،خودداری نمیکنند.
اما با این حال این مساله ما را از بازبینی این پدیده، راهحلها و تلاش برای واکسینه شدن در مقابل ابتلا به آن بازنمیدارد، به ویژه اینکه اگر به این نکته توجه کنیم که جهل و نادانی در جامعه ما آن را به یک آزمایشگاهی برای آزمایش این پدیده کهن درآورده و چنین شرایطی بهترین بستر برای رشد تروریسم به شمار میرود.
اگر تروریسم را در سادهترین مفهوم آن نوعی خشونت نامشروع با کاربرد سیاسی و تلاشی برای اعمال کنترل هرچه بیشتر از طریق اشاعه آشوب بدانیم در این صورت در مییابیم که بهترین شیوه برای نمود این گرایش خصمانه نهفته در انسان، استفاده از بهانه جهانی شدن برای جبران شکست و کمبود و بروز خشونتهای رفتاری با تکیه بر آگاهیهای تاریخی ساختگی و احساسات طایفهگرانه مبتنی بر تهی کردن دین، خواهد بود،که بخشی از آن را گروهک تروریستی اخیر الاحوازیون در حادثه تروریستی اخیر اهواز به دنبال آن بود.
افزایش بیکاری، نابرابری در تقسیم ثروتها، به حاشیه راندن انسان و درهم شکستن او در سایه رژیمهای دیکتاتوری، آرزوهای اجتماعی را به آرزوهای فردی بدل کرد و انسان را در رویارویی با مشکلات روزافزون خود تنها گذاشت، مسالهای که او را ناچار کرد تا برای آسایش روحی خود به دنبال راه حلی در ایدیولوژیهای باشد که مخالف این واقعیتها هستند، ایدیولوژیهایی که با رویکردی تعصبآمیز و تاثیرپذیری از رسانههای هدفمند و یکی شمردن عام و خاص، دین و سیاست و تاریخ به ویرانی آنها مشروعیت ببخشند. روانشناسان معتقدند در سایه احساس کمبود، اندیشه و تفکر از کار بازمیایستد و فرد با انگیزهای بسیار شدید تابع دستورات گروه وطایفه خود علیه دیگر گروهها میشود و فرد را شرور، مبهم و خودبزرگبین مینماید. اعتقادات بسته بر همین پایه شکل میگیرد و تعصب، ریشه آن را زنده نگه میدارد.
پرواضح است که بهترین محافل برای شکلگیری این افراط، محافلی با فرهنگی ابتدایی و افرادی منفعل، به دور از تامل، تدبیر و افراطی در اعمال خشونت است.
به هر حال همانطور که در پیام مقام معظم رهبری در پی این حمله تروریستی اشاره گردیده، انتظار میرود که نیروهای امنیتی و اطلاعاتی با جدیت جنایتکاران و عاملین این فاجعه را شناسایی کنند، تا از وقوع این حادثه در آینده جلوگیری شود.
7339/7408
با وجود پیشرفت، تمدن انسان و گرایش او به امنیت و ثبات و علیرغم اعمال قوانینی برای زندگی سعادتمند، اما خشونت به عنوان یک ویژگی شاخص در تاریخ تنش بشریت مطرح بوده است. خشونت، وطن، دین، زمان و تابعیت نمیشناسد همچنان که شکل و ماهیت خاصی ندارد.
تروریسم از ریشههای کهنی برخوردار است که هرگز نمیتوان آن را به هویت یا فرهنگی خاصی نسبت داد.تروریسم که امروزه به پستترین نحو از آن یاد میشود، در طول تاریخ وتا پیش از آنکه فرو ریزد وچهره منفی به خود بگیرد و چارهای جز رها شدن از آن باقی نماند، برای افرادی بسیار یک اقدام مثبت به شمار میرفت.
حادثه تروریستی اهواز توسط گروه تروریستی الاحوازیون که باعث به شهادت رسیدن و مجروح شدن جمعی از هموطنان عزیز اهوازی در مراسم رژه هفته دفاع مقدس انجامید از این نمونههاست. هر چند که وقوع این حادثه تصادفی نیست و کار یک گروه تروریستی نمیباشد و از یک پیچیدگی خاصی برخوردار است، اما انتظار این بود که با هوشیاری بیشتری این اقدام خرابکارانه بیشتر تدبیر میگردید، تا از غافلگیری در این حادثه جلوگیری میگردید.
آنچه که ما امروزه با آن مواجه هستیم نه تروریسم به عنوان یک پدیده غیرقابل حل بلکه خطر ناشی از استفاده از این پدیده شوم برای تحقق اهداف سیاسی است. جالب است بدانیم در راس این جنبشها کسانی قرار دارند که خود کمتر تحت تاثیر بعد ایدیولوژی آن قرار میگیرند و از تنگ نظری حاکم بر این جنبشها آزادند اما هرگز از سوء استفاده از افراد نادان و هدایت آنان با توجه به الزامات تنش گستردهتر جهان برای گسترش نفوذ از یکسو و برخورداری از منابع طبیعی ودیگر محرکههای رویکردهای راهبردی از دیگر سو،خودداری نمیکنند.
اما با این حال این مساله ما را از بازبینی این پدیده، راهحلها و تلاش برای واکسینه شدن در مقابل ابتلا به آن بازنمیدارد، به ویژه اینکه اگر به این نکته توجه کنیم که جهل و نادانی در جامعه ما آن را به یک آزمایشگاهی برای آزمایش این پدیده کهن درآورده و چنین شرایطی بهترین بستر برای رشد تروریسم به شمار میرود.
اگر تروریسم را در سادهترین مفهوم آن نوعی خشونت نامشروع با کاربرد سیاسی و تلاشی برای اعمال کنترل هرچه بیشتر از طریق اشاعه آشوب بدانیم در این صورت در مییابیم که بهترین شیوه برای نمود این گرایش خصمانه نهفته در انسان، استفاده از بهانه جهانی شدن برای جبران شکست و کمبود و بروز خشونتهای رفتاری با تکیه بر آگاهیهای تاریخی ساختگی و احساسات طایفهگرانه مبتنی بر تهی کردن دین، خواهد بود،که بخشی از آن را گروهک تروریستی اخیر الاحوازیون در حادثه تروریستی اخیر اهواز به دنبال آن بود.
افزایش بیکاری، نابرابری در تقسیم ثروتها، به حاشیه راندن انسان و درهم شکستن او در سایه رژیمهای دیکتاتوری، آرزوهای اجتماعی را به آرزوهای فردی بدل کرد و انسان را در رویارویی با مشکلات روزافزون خود تنها گذاشت، مسالهای که او را ناچار کرد تا برای آسایش روحی خود به دنبال راه حلی در ایدیولوژیهای باشد که مخالف این واقعیتها هستند، ایدیولوژیهایی که با رویکردی تعصبآمیز و تاثیرپذیری از رسانههای هدفمند و یکی شمردن عام و خاص، دین و سیاست و تاریخ به ویرانی آنها مشروعیت ببخشند. روانشناسان معتقدند در سایه احساس کمبود، اندیشه و تفکر از کار بازمیایستد و فرد با انگیزهای بسیار شدید تابع دستورات گروه وطایفه خود علیه دیگر گروهها میشود و فرد را شرور، مبهم و خودبزرگبین مینماید. اعتقادات بسته بر همین پایه شکل میگیرد و تعصب، ریشه آن را زنده نگه میدارد.
پرواضح است که بهترین محافل برای شکلگیری این افراط، محافلی با فرهنگی ابتدایی و افرادی منفعل، به دور از تامل، تدبیر و افراطی در اعمال خشونت است.
به هر حال همانطور که در پیام مقام معظم رهبری در پی این حمله تروریستی اشاره گردیده، انتظار میرود که نیروهای امنیتی و اطلاعاتی با جدیت جنایتکاران و عاملین این فاجعه را شناسایی کنند، تا از وقوع این حادثه در آینده جلوگیری شود.
7339/7408
کپی شد