بیدار که شدم دیدم سماور سر جایش نیست، بله درست حدس زده بودم، آقا آن را برده بود.

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: خدمتکار منزل آقا[1] می گفت: تابستان بود و روزهای گرم نجف، ظرف ها را که شستم، خواب عصرگاهی مرا گرفت. آقا هم عادت داشتند در سرداب می خوابیدند.

بعد از مدتی بیدار شدم تا چای را آماده کنم که دیدم سماور نیست، اول نگران شدم ولی بعد حدس زدم شاید آقا آن را برداشته است. خدمت ایشان که رسیدم، لبخندی زدند و گفتند: من چای خورده ام، بیا اینها را ضبط کن.

بعضی از وقت ها بود که آقا بدون اینکه از کسی بخواهند خودشان سماور را آماده می کردند.[2]

 
  1. امام خمینی (س).
  1. برگرفته از کتاب برداشت هایی از سیره امام خمینی، جلد اول.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.