حاج احمد آقا چه گفت که اشک امام را در آورد؟
من و آقا تنها بودیم که از ایشان خواستم تا برای تسکین دردهای من دعا کنند، اما آقا به محض شنیدن این حرف من، اشکشان جاری شد و مرا از بیانش پشیمان کردند.
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: رابطه پدر و پسری که جای خود دارد اما نگاه حاج احمد آقا[1] بیش از اینها بود و امام را مراد خود می دانست و همه تلاشش این بود که خاطر او را مکدر نکند.
یکی از شب های اسفند ماه سال 73 بود و هنوز حاج احمد آقا در سلامت بود که دکتر صدر[2] در یک مهمانی خانوادگی با او دیدار می کند و کمی با هم گفت و گو می کنند. آن شب حاج احمد از خاطره ای مربوط به زمان حیات امام می گوید که باعث جاری شدن اشک امام می شود.
او می گوید: بیماری های مختلف بسیار آزارم می داد و گاهی تحمل درد برایم بسیار سخت و دشوار می شد. یک روز که خدمت آقا بودم و کسی به غیر از من و ایشان نبود، گفتم: اگر جمعی از اولیای خدا بر روی زمین باشند قطعا یکی از آنها شمایی و من از شما درخواست دارم که برایم دعا کنید تا کمی از این دردها رهایی پیدا کنم و تسکین.
به محض خارج شدن این کلمات از دهان من، اشک های آقا جاری شد و من بسیار پشیمان و ناراحت که با این درخواست باعث ناراحتی امام شده بودم.[3] [4]
- مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینی که در شامگاه بیست و پنجم اسفند ماه سال 73 بعد از گذشت پنج روز تلاش تیم پزشکی بر اثر نارسایی قلبی و مغزی از دنیا رفت.
- دکتر سید محمد صدر از بستگان بانو فاطمه طباطبایی، همسر مرحوم سید احمد خمینی.
- برگرفته از خاطره نقل شده از دکتر صدر از زبان حاج احمد آقا در کتاب یادگار سپیده.
4. او با وجود اینکه سال های میانی حیات خود را می گذراند اما از بیماری های مختلفی مانند کمردرد و پادرد رنج می برد و می گفت اگر دردی در خانواده هست حتما من آن را دارم.
دیدگاه تان را بنویسید