عملیات کورتاژ، دستور بختیار برای شلیک مستقیم به مردم، تغییر ساعت حکومت نظامی، فریاد الله اکبر مردم در پشت بام ها، راه اندازی جنگ روانی میان ارتشیان، از جمله اتفاقات مهمی است که در آخرین ساعات عمر رژیم شاه سر زد و صادق طباطبایی به روایت آنها پرداخته است.

به گزارش خبرنگار جی پلاس، مرحوم صادق طباطبایی از همراهان و نزدیکان امام خمینی در نوفل لوشاتو و از کسانی که در روزهایی که منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شد، از نزدیک شاهد وقایع بود، در خاطرات خود به آخرین ساعات عمر رژیم شاه اشاره و اینگونه نقل کرده است:

 

وقتی‌ ساعت‌ دو بعد از ظهر روز 21 بهمن‌ از اخبار شنیدیم‌ که‌ فرمانداری‌ نظامی، ساعت‌ ‌‎ ‎‌حکومت‌ نظامی‌ را به‌ ساعت‌ 4 بعد از ظهر جلو آورده‌ است، امکان‌ توطئه‌ از سوی‌ رژیم‌ ‌‎ ‎‌علیه‌ انقلاب‌ در ذهن‌ همه‌ ما تقویت‌ شد. واکنش بختیار نسبت‌ به‌ موضعگیری های امام‌ از ‌‎ ‎‌آن‌ رو بود که‌ او از مراحل‌ بعدی‌ طرح نظامیان برای مقابله با انقلاب اطمینان‌ داشت. ‌‎ ‎‌هنگامی‌ که‌ امام‌ اعلام‌ کردند که‌ اعلامیه‌ حکومت‌ نظامی‌ خدعه‌ و نیرنگ‌ است، بعضی ها ‌‎ ‎‌نگران‌ بودند. من‌ البته‌ تعجب‌ می‌ کردم‌ از آنها، چرا که‌ صرف نظر از بمباران‌ هوائی‌ اگر ‌‎ ‎‌همه نیروهای‌ ارتش‌ به‌ خیابان ها می‌آمدند به‌ اندازه‌ نصف‌ جمعیت‌ در چهار پنج خیابان‌ ‌‎ ‎‌تهران‌ هم‌ نمی‌شدند. البته‌ امام‌ هم‌ که‌ این‌ تصمیم‌ سرنوشت‌ساز را گرفتند و احتمال‌ هم‌ ‌‎ ‎‌دارد که‌ در این‌ زمینه‌ مشورت‌ هم‌ کرده‌ باشند من‌ یادم نمی‌ آید یا نشنیده‌ ام‌ که‌ کسی‌ ‌‎ ‎‌مخالفت‌ کرده‌ باشد. ممکن‌ است‌ برخی‌ تصور کنند که‌ این‌ تصمیم‌ امام‌ اشراقی‌ بوده‌‎[1]‎‌، ‌‎‌ گذشته‌ از ویژگی های‌ ممتاز امام، به‌ نظر من‌ این‌ تصمیم‌ از روی‌ تعقل‌ و منطق‌ سیاسی‌ ‌‎ ‎‌بود و شجاعت‌ در تصمیم‌گیری، چرا که‌ در آن‌ مقطع‌ احتمال‌ توطئه‌ به‌ ذهن‌ خیلی‌ ها ‌‎ ‎‌می‌رسید و اطلاعیه‌ و دستور حکومت نظامی، موید و مقدمه‌ این‌ توطئه بود.‌

 

عملیات کورتاژ ، اجرای کودتا عقیم می ماند

‌‌ظاهراً به شورای انقلاب، تصمیم‌ ژنرال های‌ ارتش‌ برای‌ اجرای‌ کودتای موسوم‌ به ‌‎ ‎‌«عملیات‌ کورتاژ» یا به‌ روایتی‌ دیگر «عملیات‌ نجات» که‌ توسط ژنرال‌ هایزر و ‌‎ ‎‌فرماندهان‌ نیروهای‌ هوایی‌ و زمینی‌ ارتش‌ تنظیم‌ و تهیه گردیده بود، ابلاغ شده‌ بود. ‌‎ ‎‌گرچه‌ اجرای‌ این‌ طرح، غیرعقلانی‌ و غیرمحتمل و مآلاً ناموفق‌ به‌ نظر می‌ رسید ولی‌ ‌‎ ‎‌شرط‌ عقل‌ اتخاذ تدابیر لازم‌ را ضروری می‌ ساخت. علاوه بر افزایش‌ تدابیر حفاظتی‌ از ‌‎ ‎‌محل‌ اقامت‌ امام‌ و جان ایشان،‌ به‌ ماها نیز گفته‌ شد؛ امشب (‌21 بهمن‌‌) و فردا شب‌ را ‌‎ ‎‌در محل های دیگر (‌غیر از مکان هایی‌ که‌ شب های قبل‌ استقرار داشتیم) به‌ سر بریم.‌

 

‌‌در همین رابطه بخوانید:

روایت صادق طباطبایی از آنچه که پس از بیعت همافران با امام گذشت

روایت صادق طباطبایی از بیعت مردم با دولت مهندس بازرگان، توصیه امام به انتخاب فروهر و چگونگی ساخت شعار "بازرگان دولت نو مبارک"

 

وقایع جالب این ساعات و اقدامات دولت بختیار و ستاد ارتش را از زبان تیمسار ‌‎ ‎‌قره‌باغی ( اعترافات ژنرال، صفحات 317 به بعد‌) مرور می‌کنیم‌:‌

‌‌

فرمانداری نظامی ساعات منع عبور و مرور را در شهر ساعت 5 / 4 بعد از ظهر اعلام ‌‎‎‌کرد و بلافاصله پس از پخش اعلامیه از رادیو، [امام] خمینی اعلام داشت که توطئه‌ای ‌‎ ‎‌در کار است و مردم نه فقط نباید دستور فرمانداری نظامی را مراعات کنند، بلکه باید ‌‎ ‎‌به خیابان‌ ها ریخته و تظاهرات را گسترش دهند. همزمان با گسترش تظاهرات در ‌‎ ‎‌شهر... بسیاری از کلا‌نتری‌ ها بدون مقاومتی تسلیم شدند. یک ستون تانک مرکب از سی‌ ‌‎ ‎‌دستگاه تانک نیز که به سرپرستی سرلشکر ریاحی، فرمانده لشکر گارد برای کمک به ‌‎ ‎‌نیروهای گارد در مرکز آموزش هوائی دوشان‌تپه حرکت کرده بود، در بین راه متوقف ‌‎ ‎‌شد. تعدادی از این تانک‌ ها به تصرف مردم درآمد و تعدادی را هم آتش زدند و عده‌ ای ‌‎ ‎‌از افسران و فرماندهان این واحد، از جمله خود سرلشکر ریاحی کشته شدند.‌

 

دستور تیر به وسیله بختیار برای کشتار مردم

‌‌در آخرین جلسه شورای امنیت ملّی که عصر روز یکشنبه 21 بهمن در حضور ‌‎ ‎‌بختیار تشکیل شد، بختیار برای اولین و آخرین بار به فرمانداری نظامی تهران دستور ‌‎ ‎‌داد که برای اجرای مقررات حکومت نظامی و متفرق ساختن مردم به اسلحه متوسل ‌‎ ‎‌شوند و به سپهبد مقدم رئیس ساواک (منحله) هم دستور داد طرحی را که برای ‎‌دستگیری عده‌ای از رهبران مخالفان تهیه شده بود به موقع اجرا گذارد، ولی دیگر برای ‌‎ ‎‌اجرای این دستورات خیلی دیر شده بود؛ نه فرمانداری نظامی در آن شرایط قادر به ‌‎ ‎‌متفرق ساختن مردم بود و نه رئیس ساواک منحل شده نیروئی برای اجرای طرح ‌‎ ‎‌دستگیری رهبران مخالف در اختیار داشت.‌

 

‌‌مسلسل‌سازی تسلیحات ارتش، از نیمه شب 21 بهمن ماه مورد حمله افراد مسلح ‌‎ ‎‌قرار گرفت و صبح روز بعد به تصرف مردم درآمد. قره‌باغی در خاطرات خود (همان) ‌‎ ‎‌می‌ نویسد‌: تلا‌ش او در تمام شب برای اینکه نیروی کمکی برای مدافعان مسلسل‌سازی ‌‎ ‎‌بفرستد، به نتیجه‌ ای نرسید و در تمام شب فرمانده هوانیروز و معاون او را پیدا نکرد.‌

‌‌

در محل‌ استقرار امام، پیام های‌ ایشان‌ پخش می‌ شد. گروهی‌ از کارکنان رادیو ‌‎ ‎‌تلویزیون، یک‌ شبکه‌ مدار بسته‌ تلویزیونی‌ در آن‌ منطقه‌ برپا کرده بودند و فرامین‌ امام‌ ‌‎ ‎‌هم‌ از روی‌ موج‌‌‎ FM‎‌پخش‌ می‌ شد و هم‌ دهان‌ به‌ دهان می‌ گشت‌ و جمعیتی‌ که‌ در ‌‎ ‎‌سرتاسر شهر حضور داشتند پیام‌ را دریافت می‌ کردند. درایت رهبری‌ و اقیانوس حضور ‌‎ ‎‌مردم‌ عامل‌ اصلی‌ شکست توطئه‌ و پیروزی‌ انقلاب‌ بود.‌

‌‎‎‌در آن‌ روز تمامی‌ محلات‌ و خیابان ها سنگربندی‌ شده بود، مردم‌ از همه امکانات‌ ‌‎ ‎‌موجود برای‌ یاری‌ رساندن‌ به‌ یکدیگر استفاده می‌ کردند. خود شاهد بودم‌ که‌ خاک‌ ‌‎ ‎‌باغچه‌ ها را در گونی‌ می‌ ریختند و در کوچه‌ و خیابان‌ سنگر درست‌ می‌ کردند.‌

 

‌‌فکر می‌ کنم‌ در روز 21 بهمن‌ تا ساعت‌ 5 / 3 ـ 4 خدمت‌ امام‌ بودیم. بعد من‌ آقای‌‎ ‎‌حبیبی‌ را رساندم‌ منزل برادرش‌ در خیابان‌ ادیب‌ و رفتم‌ منزل‌ خاله‌ ام‌ در نظام‌ آباد نزدیک‌ ‌‎ ‎‌میدان‌ امام حسین(ع) فعلی. شب‌ قبل‌ هم‌ همانجا بودم. در آن‌ زمان خاله‌ ام به خاطر تولّد ‌‎ ‎‌دومین‌ فرزند ما ـ عدنان ـ در آلمان بودند. همسایه روبرویی آنها یک‌ اطاقی‌ را در طبقه‌ ‌‎ ‎‌فوقانی‌ نزدیک‌ پشت‌ بام‌ آماده کرده‌ بود که‌ من به‌ آنجا بروم. با برادرم‌ عبدالحسین‌ ‌‎ ‎‌مشغول‌ صحبت‌ بودیم‌ تا هوا تاریک‌ شد. او اصرار کرد که‌ به‌ منزل‌ روبرو برویم. در ‌‎ ‎‌همین‌ اثنا صدای گلوله و رگبار در کوچه شنیده‌ شد. خواهر خانمم‌ رفت‌ و از یک ‌‎ ‎‌پنجره کوچک نگاه‌ کرد و گفت مامورین شهربانی‌ تقریباً هر 10 متر به‌ 10 متر ‌‎ ‎‌ایستاده‌ اند. لذا امکان‌ رفتن‌ به‌ خانه‌ امن‌ روبرو دیگر وجود نداشت. بستگان من خیلی‌ ‌‎ ‎‌نگران‌ و رنگ‌ پریده‌ بودند. اما من‌ اطمینان‌خاطر عجیبی‌ داشتم، صدای شلیک‌ گلوله‌ در ‌‎ ‎‌شهر بیشتر و بیشتر می‌ شد. می‌خواستم‌ از آقای حبیبی خبری بگیرم‌ ولی‌ تلفن‌ منزل‌ قطع‌ شده‌ بود. شاید اشکال‌ منطقه‌ ای بود، بعد که اشکال‌ برطرف شد تماسی گرفتم‌ و به‌ ‌‎ ‎‌ایشان‌ گفتم‌ مگر بنا نبود که‌ امشب‌ منزل‌ نباشید؟ او هم‌ همین‌ حرف‌ را به‌ من‌ زد!‌

فریاد الله اکبر مردم بر پشت بام ها

ساعتهای‌ 2ـ 5 / ‌‌1 نیمه‌ شب‌ بود که‌ روی‌ پشت‌ بام‌ همسایه‌‌ ها صدای‌ الله‌اکبر بلند شد. ‌‎ ‎‌همین‌طور این‌ شعار که‌: برادر بپا خیز همافرت‌ کشته‌ شد. روز بعد گفته‌ شد در زیرگذر ‌‎ ‎‌میدان‌ امام‌ حسین(ع) فعلی، ظاهراً مردم‌ مقدار زیادی سنگ‌ و شن‌ ریخته‌ بودند تا سطح‌ ‌‎ ‎‌خیابان‌ بالا آمده‌ و مانع‌ عبور خودروهای سنگین‌ ارتش‌ شود، به‌ طوری‌ که‌ یک‌ تانک‌ که‌ ‌‎ ‎‌آمده‌ بود از آنجا عبور بکند به‌ سقف‌ گیر کرده‌ و راه‌ عبور به‌ کلی‌ مسدود شده‌ بود و ‌‎ ‎‌همانجا یکی‌ از فرماندهان‌ نیروی‌ زمینی‌ ارتش‌ کشته‌ شده‌ بود. به‌ هر حال‌ با فرمان‌ لغو ‌‎ ‎‌حکومت‌ نظامی‌ از سوی‌ امام، مردم‌ شب‌ را تا صبح‌ در خیابان ها بودند و روز بعد به‌ ‌‎ ‎‌پادگان ها هجوم‌ بردند.‌

‌‎بعداً مشخص‌ شد که‌ در آن‌ روز طرح‌ کودتا علیه‌ انقلاب‌ سازماندهی‌ شده‌ بود‌[2]‎‌ اینکه‌ ‌‎ ‎‌اطلاعاتی‌ از چگونگی‌ این‌ طرح‌ به‌ امام‌ رسیده‌ بود یا نه، من‌ تردید دارم، زیرا این‌ طرح‌ ‌‎ ‎‌فوق‌العاده‌ سرّی‌ بود گرچه‌ احتمال‌ آن‌ داده‌ می‌ شد و امام‌ با درایت‌ و بینش‌ صحیح‌ خود ‌‎ ‎‌این‌ طرح‌ را ناکام‌ گذاشتند.‌

 

‌‌

بهترین اقدام برای جلوگیری از اجرای کودتا علیه‌ انقلاب‌ حضور مردم‌ در صحنه‌ ‌‎ ‎‌بود، زیرا تیم های‌ عملیاتی‌ هنگامی‌ می‌ توانستند افراد مو‌ثر در انقلاب را دستگیر کنند که‌ ‌‎ ‎‌اطراف‌ منزل‌ خلوت‌ باشد، اما وقتی‌ کوچه‌ و خیابان‌ پر از جمعیت‌ بود و مردم‌ سنگر ‌‎ ‎‌درست‌ کرده‌ بودند، اجرای‌ عملیات‌ غیر ممکن می‌ شد. دیگر اینکه‌ بدنه‌ ارتش‌ دیگر ‌‎ ‎‌حاضر نبودند مردم‌ را به‌ گلوله‌ ببندند و سران‌ ارتش‌ به‌ لحاظ‌ بی‌ اعتمادی‌ نسبت‌ به‌ ‌‎ ‎‌همدیگر نتوانستند هماهنگ‌ عمل‌ کنند. جنگ‌ روانی‌ که‌ امام‌ در برابر ارتش‌ به‌ کار بردند ‌‎ ‎‌و آزاد کردن‌ درجه‌ داران‌ و افسران‌ از قید قسم‌ آنان‌ به‌ قرآن‌ برای‌ ابراز وفاداری‌ و صیانت‌ ‌‎ ‎‌از نظام‌ شاهنشاهی‌ و آن‌ دیدار همافران‌ در روز 19 بهمن‌ و بیعت‌ با رهبری‌ انقلاب، ‌‎ ‎‌فرماندهان‌ ارتش‌ را به‌ استیصال‌ کشاند.‌

 

‌‌در یکی‌ از جلسات‌ شبانه‌ با امام، آقای‌ دکتر حبیبی‌ مساله‌ پایبندی‌ اعضای متعهد ‌‎ ‎‌ارتش‌ را به‌ قسم‌ قرآن‌ که‌ برای‌ صیانت‌ و حفظ‌ نظام‌ شاهنشاهی‌ خورده‌ بودند مطرح‌ ‌‎ ‎‌کرد. امام‌ نظرشان‌ این‌ بود که‌ پایبندی‌ به‌ این‌ قسم‌ هیچ گونه‌ وجه‌ شرعی‌ ندارد. قرار شد ‌‎ ‎‌متنی‌ را امام‌ برای‌ رهایی‌ ارتشیان‌ از قسم‌ یاد شده‌ بنویسند تا اعلام‌ گردد. متن‌ پاسخ‌ امام‌ به‌ استفتاء جمعی‌ از ارتشیان‌ و نیروهای‌ نظامی‌ و انتظامی‌ در همان‌ روز 22 بهمن‌ 1357 منتشر شد که‌ به شرح‌ زیر بود:‌

 

"‌‌بسمه‌ تعالی‌

‌‌قسم‌ برای‌ حفظ‌ قدرت‌ طاغوتی‌ صحیح‌ نیست‌ و مخالفت‌ با آن‌ واجب‌ است، و کسانی‌ که‌ این‌ نحو قسم‌ خورده‌ اند باید برخلاف‌ آن‌ عمل‌ کنند.‌

‌‌والسلام‌ علیکم‌ و رحمة‌الله و برکاته‌

‌‌13 ربیع‌ الاول‌ 99‌

‌‌روح‌ الله الموسوی‌ الخمینی‌‎[2]"‎

 

۱‌‎. در بعضی اقوال گفته شده که بعد از اعلام به جلو انداختن ساعت حکومت نظامی و مخالفت کثیری از افراد و  یاران امام با نظر ایشان مبنی بر شکستن مقررات حکومت نظامی، نماینده ای از طرف امام زمان(عج) با ایشان  دیدار می کند و ضمن دلداری به ایشان، حمایت صد در صد امام معصوم(عج) را اعلام می دارد! و بر همین  اساس است که گفته می شود فرمان امام به مردم که به حکومت نظامی اعتنا نکنند، مبتنی بر پیام امام زمان(عج)  بوده است. البته هیچ یک از حاضران و حتی شخص حاج سیداحمد خمینی چنین نماینده ای را مشاهده  نکردند. بعدها ادعا شده است که همان نماینده امام زمان(عج) با عده ای از آقایان روحانیون دیدار کرده و این  مطلب را به آنان اعلام کرده است. همچنین گفته شده که مرحوم طالقانی طی تماسی تلفنی نگرانی خود را از  خونریزی و کشتار وسیع که در پی اجرای فرمان امام رخ خواهد داد، ابراز داشته بود. من چنین تماسی را به  خاطر ندارم و حتی وقوع آن را بسیار غیرمحتمل می دانم. حتی ذکر شده است که امام در پاسخ اظهار نگرانی  مرحوم طالقانی مبنای تصمیم خود را حکم لازم الاجرای امام زمان(عج) دانسته اند. اصلاً زمانی برای گفتگو یا  پیام تلفنی آیت الله طالقانی با امام وجود نداشت. افرادی نیز مدعی شده اند صدای بلند گفتگوی امام از اطاق  مجاور را می شنیدند که می گفتند: «آخر خود شما به من حکم کردید که قیام کنم».

۲. صحیفه امام؛ ج ۶

 

برشی از کتاب خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی؛ ج ۳، ص ۲۳۱-۲۳۵؛ ناشر: چاپ و نشر عروج؛ چاپ سوم (1392).

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
4 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.