خبرگزاریها و مطبوعات انگلیسی زبان را غالباً آقای یزدی خودش حضور داشت و چنانچه مصاحبه با مطبوعات آلمان بود، من شرکت میکردم یا اگر با خبرنگاران عربی و خاورمیانه بود، آقای دعایی کمک میکرد.
جی پلاس: هجوم خبرگزاریها و خبرنگاران رادیو تلویزیونها و مطبوعات سراسر دنیا به نوفل لوشاتو باعث شد که محدودیتی که دولت فرانسه برای امام ایجاد کرده بود در مدت کوتاهی از بین برود. البته در شکسته شدن این حریم عوامل دیگری نیز دخیل و موثر بودند از جمله اولین مصاحبه امام با روزنامه فیگارو که آقای قطبزاده ترتیب آن را داد.
به هر حال سابقاً اگر امام در نجف بیانیهای منتشر میکردند، باید ترجمه میکردیم و میرفتیم و این روزنامه و آن روزنامه را میدیدیم و خواهش میکردیم آن را چاپ کنند. اما در نوفل لوشاتو خبرنگاران خودشان میدویدند به دنبال اینکه خبر و مطلب بگیرند، به طوری که بعد از مدتی احساس شد باید سر و سامانی به مصاحبههای امام داده بشود. یادم میآید این موضوع را یک شب در جمعی با حضور آقایان حبیبی، یزدی، موسوی خوئینیها، مرحوم لاهوتی و سیداحمد آقا مطرح کردیم و قرار شد یک کمیته سه چهار نفری تشکیل بشود. احمد آقا بلافاصله این کمیته را درست کرد که خودش و آقایان یزدی و خوئینیها و حبیبی[1] آن را اداره میکردند و البته متناسب با حوزه اقامت و فعالیتهای سیاسی، افراد دیگری هم مساعدت میکردند. خبرگزاریها و مطبوعات انگلیسی زبان را غالباً آقای یزدی خودش حضور داشت و چنانچه مصاحبه با مطبوعات آلمان بود، من شرکت میکردم یا اگر با خبرنگاران عربی و خاورمیانه بود، آقای دعایی کمک میکرد. گاهی ما فهرستی داشتیم شامل دویست نفر خبرنگار، همه هم معتبر که درخواست ملاقات برای مصاحبه با امام کرده و در نوبت قرار گرفته بودند.
نحوه کار به این شکل تنظیم شد که خبرنگاران سوالات خودشان را ابتدا تحویل میدادند، این سوالات بررسی میشد و خدمت امام داده میشد. امام که پاسخ میدادند آنگاه وقت دیدار و مصاحبه تعیین میشد و خبرنگار میآمد و چند دقیقهای خدمت امام میرسید و چنانچه لازم بود امام توضیح بیشتری میدادند و اگر سوال دیگری بود مجدداً طرح میشد، دوستان ترجمه میکردند و امام هم پاسخ میدادند.
گاهی هم مصاحبههای تلویزیونی صورت میگرفت که البته با یک سازماندهی قبلی بود. شبکههای تلویزیونی آلمان مسئولیتش برعهده من بود. گهگاه به آنها میگفتیم که بیایید و ترتیب یک مصاحبه را میدادیم. البته باز هم سوالات از قبل آماده و بررسی میشد و امام پاسخهای لازم را میدادند. گرفتن سوالات از قبل این حُسن را داشت که اولاً وقت امام با ترجمه سوالات خبرنگار و ترجمه پاسخ برای او گرفته نمیشد، ثانیاً از یک مقطعی به بعد سوالات تکراری بود و امام پاسخ آنها را قبلاً داده بودند. این بود که این گروه پاسخهای قبلی را آماده میکردند، در عین حال همان را هم به اطلاع امام میرساندند، چه بسا مواردی پیش آمد که امام معتقد بودند این پاسخ کهنه است و نکته جدیدی به مطلب قبلی اضافه میکردند. مثلاً کنگره ضد آپارتاید در مورد مسائل آفریقای جنوبی تشکیل شده بود و در آن بر تمایلات افکار عمومی جهان علیه آن تاکید شده بود. در همین ارتباط امام قبلاً عدم ارتباط سیاسی با آفریقای جنوبی را به دلیل سیاست نژادپرستانه رژیم حاکم بر آن کشور اعلام کرده بودند. بعد از این کنگره امام در تحریک بیشتر و روشنگری افزونتر نسبت به این مساله هم در دو سخنرانی خود در همان ایام و هم در چند مصاحبه با طول و تفصیل بیشتری عنوان کردند. نمونه دیگر برگزاری کنگره سراسری کنفدراسیون دانشجویان و محصلین ایرانی خارج از کشور بود که در قطعنامه پایانی خود پیامی برای امام فرستاده بودند. جالب است که در متن پیام و ادبیات آن کمترین اشارهای به مبانی اسلامی مبارزات ملت ایران نشده بود. در همین ارتباط خبرنگاری سوالاتی از امام مطرح کرده بود، امام در پاسخ نکتهای بر مطالب قبلی خود پیرامون نقش روشنگرانه دانشجویان ایرانی خارج از کشور به جنبههای عقیدتی و ایدئولوژیک مبارزات مردم ایران افزودند و ضمن برشماری قسمتهایی از تاریخ سیاسی ایران، اهمیت مقطع فعلی را که منطبق بر آرمانهای فطری ملت بود مورد تاکید قرار دادند. یا مساله دیگر زمانی که پلیس شاه دست به کشتار دانشجویان در زمان نخستوزیری بختیار زده بود موضع امام علیه او شدیدتر شد.
بخش مهمی از سوالات خبرنگاران بویژه خبرگزاریهای مهم در مورد مواضع رژیم جدید پس از پیروزی انقلاب بود. برخی از خبرنگاران که آزادتر بودند و بدشان نمیآمد که یک تحولاتی در منطقه خاورمیانه و ایران صورت بگیرد، با انقلاب همدلی داشتند اما آنها هم این نگرانی را داشتند که کادر اداره کننده این حرکت بعد از پیروزی توانایی اداره کشور را ندارد و احتمال میدادند که عناصر چپ و تودهایها رفتهرفته زمام امور را به دست بگیرند. لذا در اغلب مصاحبهها و گفتگوها سوال میکردند بعد از اینکه به حکومت رسیدید چه میکنید؟ برنامهتان چیست؟ چه افرادی را دعوت به کار میکنید؟ و از این قبیل سوالات. امام هم در نهایت هوشیاری پاسخ میدادند و با اطمینان خاطر میگفتند از این جهت نگرانی وجود ندارد.
یادم میآید یک روز بعدازظهر به حاج احمد آقا گفتم برای اینکه دل امام را واقعاً گرم کنیم که این حرف ادعا نیست که بعد از پیروزی میتوانیم کشور را اداره کنیم، توسط آقایانی که در شهرهای مختلف میشناسید ـ گفتم مثلاً آقای صدوقی ـ لیستی از اندیشمندان، مهندسین و متخصصین مسلمان تهیه شود و حوزه اطلاعات و تواناییهای مدیریتی آنها را جمعآوری کنند و این فهرست را به امام ارائه بدهیم که هم دلگرم شوند و هم چنانچه انشاءالله انقلاب پیروز شد و امام موفق شدند حکومت پهلوی را سرنگون کنند به کادرهای مدیریتی احتیاج دارند، این لیست از حالا آماده شده باشد. سید احمد آقا خیلی از این پیشنهاد استقبال کرد و قرار شد این کار انجام بشود.
برشی از کتاب خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی؛ ج 3، ص 41-45؛ چاپ سوم (1392)؛ ناشر: چاپ و نشر عروج.