در این یادداشت که در شماره 899 هفته نامه پیام زنجان آمده است: در آستانه ی نوروزی دیگر هستیم. دوباره تب و تاب مردم روح و جانی تازه در کالبد رخوت گرفته ی زمستانی شهر ها داده است و در تک تک شهرهای استان می توان به روشنی این خون تازه را در رگ های کوچه پس کوچه های شهر و روستا و خیابان های آن دید و حس کرد.
چند سالی ست که زنجان نیز با برنامه های درست و به جایی که اجرا شد از شهر و استان عبور، به مرکز اسکان و مقصد سفرهای نوروزی تبدیل شده و در تعطیلات نوروزی شهر از شکل تعطیل مطلق و سکوت گاه خوفناک خارج شده است!
با این حال هنوز بازار و بازاری ها برای فعال ماندن در نوروز و استقبال از مسافران به نتیجه ی مطلوب نرسیده اند و مسافران نوروزی محروم از گشت بازار هستند. از سوی دیگر و مهمتر از همه ی اینها زیر ساخت مرکز استان هنوز برای تبدیل شدن به مرکز توجه ویژه برای مسافران نوروزی فاصله ای دور تا نزدیک شدن به نقطه ی مطلوب دارد. آنقدر دور که امیدواری برای آن نیز در حال تبدیل شدن دوباره به یک رویا و خواب است!
درمان های مقطعی و موقت نیز دیگر پاسخ مناسبی برای درد مزمن توسعه‌نیافتگی نیستند. از این سو بازار و مرکز تجاری شهر در شلوغ ترین ماه سال هنوز فاقد یک پارکینگ معتبر و شایسته ی مردمانش است و از طرف دیگر طرح بزرگ زمین مانده، در حال تبدیل شدن به پارکینگ برای مسافران نوروزی! تناقض هابی که گاه در شکل های خطرناک سرباز می کنند. با این حال کاش کمی زودتر این اتفاق می افتاد تا خریداران نوروزی مرکز شهر چنین دچار سختی و مصیبت یافتن پارک خودرو نمی شدند!
این نمونه ای ست برای تأکید دوباره و شاید هزارباره بر این موضوع که اگر فکری اساسی به وضعیت و ساختار و زیر ساخت های حیاتی زنجان نشود، معضلات شهری با نمود و شدت بیشتری نمایان خواهد شد و این خوب نیست!
برای همین باید اذعان کرد که از خیلی وقت پیش دیر شده است. ربطی هم به امروز و فردا ندارد. به عبارت دیگر اگر همین امروز هر اندیشه و فکری که داریم آغاز نشود و به سرانجامی قابل قبول نرسد، به فردا هم نخواهد رسید.
سال 97 از این منظر سالی تعیین کننده برای شهردار جدید و تیم مدیریت شهری اش خواهد بود تا مرکز استان را از این شکل و شمایل شکست خورده و نامیزان به تصویری قابل تحمل و امیدوار کننده برساند‌. شکی نیست که توقع معجزه از وی نمی رود و با نگاهی واقع بینانه هموار کردن دوباره ی مسیر توسعه تنها انتظار شهروندان از شهردار جوانشان خواهد بود. شهرداری که میراثی به هم خورده از مدیریت شهری به او رسیده و حداقل انتظار همان است که گفته شد. حرکت در مسیر حل معضلات شهری و افتادن در جریان سریع توسعه که اگر از این عقب بمانیم (که البته تا امروز به اندازه ی کافی عقب افتاده ایم ) دوباره باید سال ها حسرت و حرصش را بخوریم! به هر حال این استان روزهای خوب هم داشته است. سال هایی که امید در چشم انداز توسعه را می شد در چهره ها دید. آن هم با چند حرکت بسیار ساده مانند استفاده از پتانسیل های اقتصادی همچون معدن و فرآوری های معدنی. اتفاق هایی که ادامه نیافت و در برخی زمان ها عقیم نیز ماند. سال هایی که می توانستیم توسعه ی همه جانبه را که پیشتر در همایش ها و سمینارها شنیده بودیم در عمل ببینیم و حس کنیم. سال هابی که استان در بالاترین درجه از هم افزایی با وجود همه ی تفاوت های سیاسی و اختلاف سلیقه های مختلف بود. زنجان نیازمند تکرار چنین فضایی ست یا حداقل توجه و حرکت در آن مسیر‌.
و سخن آخر این یادداشت؛ مادری در نصیحت به فرزاندانش در سه ظرف آب ریخت و گرم کرد. در یکی هویج، در دیگری تخم مرغ و در سومی دانه های قهوه می ریزد. هویج سفت در آب گرم نرم می شود و تخم مرغ شکننده، سفت و محکم. اما دانه های قهوه رنگ آب را تغییر می دهند.
شهردار و شورای شهرش باید توان تغییر را داشته باشند. زنجان، امروز نیازمند دانه های قهوه است.
7312/6085
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.