آن سال هایی را که خیابان زینبیه بازگشایی شد، نمی شد حدس زد که سرنوشت این خیابان در قسمت غربی اش امروز چنان شود که می‌بینیم.
معمول است پروژه هایی از این دست که ارتباط مستقیمی با روند آسایش و راحتی مردم دارد با سرعت و در کمترین محدوده زمانی تکمیل و به بهره برداری برسد. اما آنچه در پروژه توسعه ی خیابان زینبیه در فاز غربی اش مشاهده شد، از تملک خانه های مسیر تا تکمیل آن، در حال تبدیل شدن به استخوانی درشت و خار دار در گلوی زخمی شهروندان زنجانی و به خصوص ساکنان آن منطقه است!
اما این پروژه تفاوت معنادار و زجرآوری با دیگر پروژه های زمین مانده یا تکمیل نشده و نیمه کاره رها شده استان و زنجان دارد. پیگیری های مردمی و رسانه ای در هر 2 دوره شورای شهر چهارم و پنجم و بی اعتنایی کامل و عریان به این پیگیری ها تفاوت دردناک این پروژه می تواند باشد. تفاوتی که در دل خود پیامی روشن برای ریختن آب پاک بر دستان منتقدان و دلسوزانی دارد که شاید امیدوار به آینده، ناظر عملکرد تیم جدید شورا و شهرداری هستند.
در هفته های گذشته همه پیگیری های به عمل آمده از سوی ساکنان خیابان و شهروندان و رسانه ها، نتیجه اش تنها انداختن توپ به زمین چند اداره دیگر بود. اداره هایی که هرگز پاسخی از سوی آن ها به این مطالبه بر حق دیده نشد. حتی اگر بنا را بر همین بگذاریم که کار در دست اندازه های این اداره ها دچار وقفه و کندی شده، نمی تواند توجیه درستی برای کنارگذاشته شدن آن توسط شهرداری باشد.
مگر نه این است که تنها مسئول اصلی اتمام پروژه شهرداری ست؟! پس مسئولیت پیگیری و گذراندن آن از پیچ های بروکراسی وحشتناک موجود در پروسه تکمیل پروژه نیز خود شهرداری ست و این بهانه منطقی برای وقفه در روند تکمیل نمی تواند باشد.
خیابان زینبیه با همین فرمان و راننده در حال تبدیل شدن به معضلی دیگر در شهر و مرکز استان است. قصد مقایسه ندارم. اما چرا روند تکمیل خیابان و بلوار ضلع غربی شهرک کارمندان با سرعتی نه زیاد اما معقول به پایان می رسد اما این خیابان _ با علم به همه ی مشکلات پیش رو _ دچار چنین سرنوشتی می شود؟!
سال هاست مدام از لزوم توجه جدی به آغاز و پایان همه ی پروژه های توسعه محور در استان سخن گفته می شود و همه بدون استثنا، از مدیر ارشد استانی تا خبرنگار معمولی یک رسانه، از این موضوع سخن گفته و خبر و یادداشت منتشر کرده اند. اما نتیجه و خروجی این همه سخن و توجه بدتر شدن اوضاع بوده است. شهرداری یا هر ارگان و نهاد دیگر، اگر در خود توان و قدرت اتمام هر برنامه و پروژه ای را نمی بینند و منابع مالی و اجرایی مناسب را در اختیار ندارند، چرا درگیرش می شوند؟! مگر نه این است که برای آغاز هر برنامه ای در اشل توسعه، باید ابتدا تمام جنبه های اجرایی آن بررسی و درباره ی تک تک آن ها تصمیم گیری و برنامه ریزی شود؟! اگر چنین است پس چرا نتیجه آن ها به شکل مدام به سرنوشت هابی مشابه ختم می شوند؟! مگر آن که بپذیریم نیت و اراده چنین حرکت هایی نه از سر عمل به وظایف که بیشتر از روی بازی در صحنه های اجرایی و برجسته کردن جایگاه فردی و شخصی بوده و هیچ توجهی به شاخص های بسیار پر اهمیتی چون میزان توانایی های لازم برای تکمیل آن ها نشده است! این تحلیل وحشتناک اگر واقعیت داشته باشد باید فکری اساسی برای آن شود. هزینه ابتدایی و سنگین چنین عملکردی، درجنبه سیاسی اش می تواند در انتخابات و صندوق های رای دیده شود و در جنبه اجتماعی، بی اعتماد کردن شهروندان برای حضور و مشارکت در پروژه های عمومی.
تبدیل شدن سرنوشت یک خیابان معمولی به سرنوشت پل روگذر امام حسین (ع) در دسترس است. پروژه هایی که در این شهر آغاز می شود و قرارشان تکمیل در بازه زمانی مشخص و معقول است اما به آثاری عبرت آموز تبدیل می شوند و در این میان آنچه می سوزد و بی بازگشت، عمر و زمان مردمی ست که نجیب بودنشان در حال تبدیل شدن به یک عیب اساسی ست.
این نجابت اگر به بی تفاوتی برسد که شاید هم رسیده و حتی از آن نیز گذشته، باید منتظر تبعات نگران کننده اش نیز بود. زخم ها و دمل هایی که به احتمال از جاهایی دیگر ی بیرون خواهند زد. معتقدم همین امروز هم دیر شده اما آن گاه که خیلی دیر شود دیگر راه بازگشتی نخواهد ماند! تلخ تر از این نمی شد که نوشت!
7312/6085
دریافت: حسن اکبری** انتشار دهنده: رویا رفیعی
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.