«دو سال پیش همسرم را از دست دادم و الان با دو فرزندم در به در دنبال خانه اجاره‌ای‌ هستم چون توان مالی ندارم برای پیدا کردن کار به همه جا سر می‌زنم که بعضی‌ها با تمام بی‌شرمی و وقاهت درخواست‌های ناخوشایندی می‌کنند به همین دلیل وجود فشار اقتصادی و تنهایی و نداشتن تکیه‌گاه برایم سخت شده و به دنبال تکیه‌گاهی هستم که هم بتواند از نظر مالی حمایتم کند هم به لحاظ روحی و جنسی پشتیبانی داشته باشم.
چند خواستگار برایم آمدند که اکثراً تفاوت سنی‌شان با من 25 سال بود، برخی‌ها هم که همسر داشتند درخواست ازدواج موقت می‌کردند، از طرفی اقوام درجه 2 نیز با من قطع ارتباط کردند چون می‌ترسند که شوهرشان به من علاقه‌مند شود، تنهایی و انزوا و نداشتن حامی دست به دست هم دادند تا این‌که درخواست دوستی یک پسر را قبول کردم که او نیز پس از مدتی مرا ترک کرد و حال من ماندم با این شرایط ناهموار.
به نظرم اگر شرایط مالی خوبی داشتم شاید فردی برای ازدواج با من پیدا می‌شد ولی هر کس نزدیکم می‌شود و شرایط مالی ضعیفم را می‌بیند پا پیش نمی‌گذارد و از طرفی وجود دو فرزندم نیز دلیل اصلی فرار مردان از ازدواج با من است.»
« هر دو ازدواج ناموفق داشتیم من 22 و شوهرم 30 ساله است و یک دختر 8 ساله نیز دارم، پس از طلاق از همسر اولم توسط یکی از اقوام با همسر دومم آشنا شدم که منجر به ازدواج مجدد شد، روزهای اول زندگیم لحظات خوب و خوشی را سپری می‌کردیم تا این‌که همسر اولم شروع به ایجاد مزاحمت کرد و در یکی از خیابان‌ها طوری جلوی من را گرفت که از ترس این‌که آشنایی مرا ببیند سوار ماشین او شدم تا در گوشه کناری بتوانم با صحبت کردن او را قانع کنم تا دست از سر زندگی من بردارد که درست در همان زمان همسر دومم متوجه ملاقات ما شد و همین موضوع بهانه‌ای به دستش داد که تصمیم بر طلاق من گرفته است، مزاحمت همسرم سابقم باعث شده تا دوباره طعم تلخ طلاق را در این سن و سال تجربه کنم.»
« به دلیل اعتیاد شوهرم، در سن 25 سالگی از او جدا شدم و به لحاظ مالی نیز تا حدودی غنی هستم، مشکلم از جایی شروع شد که روزی در یکی از آرایشگاه‌ها با یک خانم مجرد مطلقه آشنا شده و با هم شروع به دوستی و مراوده کردیم، رفتارهای او به گونه‌ای بود که آرام آرام در من تأثیر گذاشت تا جایی که به سمت خلاف و روسپیگری کشیده شدم، زمانی متوجه اشتباهم شدم و قصد جدایی از به اصطلاح دوستم را کردم که در یک موقعیت قرار گرفته و توسط او به تله افتادم به طوری که در یک رابطه خارج از عرف از من فیلم گرفت و پس از جدایی از من آن فیلم را در شبکه‌های اجتماعی پخش کرد. حالا دیگر آبرویی برایم نمانده و پر واضح است که دیگر کسی هم حاضر به ازدواج با من نخواهد بود.
پس از جدایی از همسرم توجه و نظارت خانواده‌ام کمتر شد و از طرف دیگر برای فرار از تنهایی با این زن دوست شدم و این‌گونه زندگی‌ام به خطر افتاد.»
« 43 ساله‌ام، مشکل من از جایی شروع شد که روزی یک خانم 23 ساله که از همسرش طلاق گرفته بود و تحصیلات تکمیلی هم داشت در شرکت با من همکار شد، از روزهای نخست، ارتباط و محبت در بین ما آغاز شد و بعد از مدت‌ها دوستی متوجه شدم که این زن 23 ساله حامله است به همین خاطر، از ترس برملا شدن و آبروریزی به او درخواست سقط بچه را دادم ولی او شروع به تهدید کرد که باید عقد دائم برایش جاری کنم.
از آنجایی که من زن داشتم و دخترم همسن و سال او و 23 ساله است امکان عقد دائم نبود به همین دلیل مقداری پول به او دادم تا سقط بچه را انجام دهد ولی او باز هم درخواست عقد دائم داشت تا این‌که قضیه لو رفت و همسرم متوجه موضوع شد و کار به دادسرا کشید.
در حال حاضر عقد دائم بین من و آن دختر جاری شده ولی زندگی‌ اولم از هم پاشیده و با آبروی رفته‌ام و سرخوردگی‌هایی که دخترم بر اثر این ماجرا متحمل شده، دچار افسردگی و عذاب وجدان شده‌ام و نمی‌دانم چکار کنم؟»
این‌ها درد دل‌های کسانی است که در جامعه مُهر مطلقه‌ بودن به محض از دست دادن همسر به هر دلیلی نظیر طلاق، فوت و غیره بر پیشانی‌شان حک شده و انگار همین جواز قضاوت همگان را بر آنان صادر کرده است که آنان برای مقابله با این قضاوت‌ها در کنار تمامی مشکلات مادی و غریزی یا باید بایستند و با همین مهر بر پیشانی در مقابل قضاوت‌ها کمر خم نکنند و به زندگی آن طور که می‌خواهند ادامه دهند یا این‌که از هر روشی برای زدودن این مُهر و رهایی از نگاه‌های غرض‌آلود و افکار پوچ دیگران استفاده کرده و خود را نجات دهند در حالی که بسیاری از آن‌ها از چاله درآمده و به چاه پشیمانی می‌افتند.
قدیمی‌ها می‌گفتند: حامی دختران مجرد،‌ دختر بودن آنهاست. دخترانی که زیر بال و پر خانواده هستند و چون هنوز به کسی متعهد نشده‌اند، ‌تقریبا آزاد هستند که تجربه‌های مختلفی داشته باشند، تجربیاتی که به نوع خانواده و تربیت و نگرش آن‌ها به روابط خانوادگی و اجتماعی مرتبط است.
حامی یک زن بیوه، شوهر مرده اوست! زنی که مَردش، مُرده از حمایت خانواده خود و همسرش بهره می‌برد. او مورد توجه قرار می‌گیرد چون او تنها شده است و مردم چه غریبه‌ها و چه خانواده و دوست و آشنا از او حمایت می‌‌کنند.
اما قضیه یک زن مطلقه فرق می‌کند، او نه دختری است که حمایت خانواده را به همراه داشته باشد و نه بیوه زنی است که سایه شوهر مرده‌اش، همراهش باشد و او را حمایت کند. زنان مطلقه را می‌توان زیرمجموعه تنهاترین زنان جامعه قرار داد که نوک پیکان اتهام بیشتر مردم به سمت این گروه از زنان قرار دارد،‌ اولین اتهام این است که حتماً عیب و ایرادی داشته که شوهرش او را طلاق داده است، کمتر کسی پیدا می‌شود که در اولین برخورد بگوید شاید شوهر این زن ناسازگار بوده که زن مجبور به طلاق شده است.
واقعیت جامعه ما این است که زن مطلقه زیر ذره‌بین قرار دارد، اگر سر کار برود همکاران مردش معمولاً به او به چشم یک طعمه نگاه می‌کنند. او حتی در محل کار هم در امان نیست چرا که اگر بخندد، القاب ناشایست به او می‌دهند، ‌اگر خوش لباس باشد باز هم مورد سوء‌ظن و سوء‌استفاده قرار می‌گیرد در حالی که باید این باور و فرهنگ‌سازی در جامعه شکل گیرد که زن مطلقه آدمی است مانند دیگر آدم‌ها اما با تجربه‌ای که دیگران تلخی آن را نچشیده‌اند، زن مطلقه به همدلی و همراهی نیاز دارد نه به نیش و آسیب.
حیدرعلی عباسی، دانشجوی دکترای روانشناسی و عضو شورای روانشناسی و مشاوره زنجان در آگاهی‌بخشی و بررسی معضلاتی که این قشر از زنان در جامعه کنونی با وجود بحران‌های اقتصادی و بیکاری و معضلات دیگر جامعه با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، موضوع را در ابعاد مختلف مورد ارزیابی قرار می‌دهد که در ادامه می‌خوانید:

نگاه منفی به زنان مطلقه
اکثر اوقات در جامعه نگاه منفی به زنان مطلقه وجود دارد و این موضوع سبب رنج خاطر آنان می‌شود از همین رو باید تلاش کنیم تا دیدگاهمان را نسبت به این زنان تغییر دهیم.
متأسفانه زمانی که یک زندگی مشترک به بن بست رسیده و زن و مرد تصمیم به جدایی می‌گیرند معمولاً زنان متحمل آسیب ‌بیشتری می‌شوند که یکی از این آسیب‌ها، دیدگاه جامعه نسبت به این زنان مطلقه است در حالی که مرد از این خطرات و نگاه‌ها به دور بوده و به راحتی می‌تواند ازدواج مجدد کرده و به زندگی خود ادامه دهد و با کمترین حاشیه‌ای زندگی مشترک جدیدی را شروع کند.
زنان مطلقه حتی در محل کار خود نیز مثل دوران تأهل نمی‌تواند به راحتی کار کند چرا که بسیاری از اطرافیان و کسانی که او را می‌شناسند قصد سوء‌استفاده داشته و درخواست‌های دوستی و یا ازدواج موقت را از آنان دارند از همین رو طلاق یا جدایی از همسر به هر دلیلی سبب بروز این چنین شرایطی می‌شود.
مگر کسی که به صورت قانونی و شرعی یک بار ازدواج کرده مستحق همچنین آینده‌ای است چرا که باید بدانیم زنان مطلقه نیز حق زندگی و تشکیل خانواده را دارند از همین رو با تغییر نگرشمان باید کمک کنیم تا این زنان در ادامه زندگی موفق باشند چرا که سلامت جامعه نیز در گرو سامان یافتن زنان مطلقه است چون وقتی یک زن طلاق می‌گیرد و یا شریک زندگی‌اش را از دست می‌دهد شرایط جدیدی که گاه سخت است در انتظار اوست.
وقتی آن‌ها ازدواج کرده و تشکیل خانواده بدهند مزاحمت‌ به آن‌ها بسیار کم می‌شود و یا در محل کار و جامعه نیز دیدگاه قبلی را فراموش می‌کنند چرا که دیگر وارد یک زندگی شده و تعهداتش فقط به زندگی است.
بسیاری از خواستگاران بعد از این‌که متوجه جدایی حتی در دوران نامزدی می‌شوند از خواستگاری منصرف شده و در بعضی مواقع که مرد با طلاق قبلی مشکلی ندارد، اقوام و خانواده و حرف و حدیث‌ها باعث بهم خوردن تشکیل خانواده جدید می‌شود.

پاک کردن مهر طلاق از شناسامه امری ضروری است ولی امکان پنهان‌کاری و دروغ را زیاد می‌کند
پاک کردن مهر طلاق از شناسامه امری مهم و ضروری است ولی امکان پنهان‌کاری و دروغ را زیاد می‌کند چرا که بعد از مدتی به ویژه در جوامع کوچک‌تر حقیقت آشکار شده و گاه باعث جدایی مجدد و از هم پاشیدن زندگی جدید می‌شود.
متأسفانه در برخی از مراجعات مشاهده شده زنانی هم هستند که بعد از جدایی از همسرانشان وارد دوستی‌هایی گاه همجنس و گاه جنس مخالف می‌شوند از طرفی چون نظارت کافی بر زن نیست یا خود دچار مشکل شده و گاه دیگران را در زندگی‌شان تحت تأثیر قرار می‌دهند.
در بعضی از مواقع اندک زنانی هستند که با طرح و نقشه قبلی وارد زندگی فردی می‌شوند که با به اجرا گذاشتن مهریه و یا از روش‌های دیگر اقدام به سرکیسه کردن قربانی نقشه خودشان می‌کنند از همین رو شناخت و اطمینان خاطر از کسی که قصد ازدواج با او را دارید، ضروری است.
در بسیاری از اوقات زن و مرد وقتی از هم جدا می‌شوند که بچه هم دارند از همین رو باید از آن‌ها پرسید آیا آینده بچه را چگونه باید تضمین کرد چرا که زن و مرد ازدواج مجدد با دیگران دارند ولی در این بین بچه‌ها هستند که دچار آسیب شده و در آینده امکان درگیر شدن با آسیب‌های اجتماعی در این فرزندان افزایش می‌یابد.
یکی از مراجعین زن می‌گوید زمانی که دختر بودم خواستگارم کم بود از همین رو به هر نحوی وارد یک زندگی ناموفق شدم و پس از طلاق تعداد خواستگارانم افزایش یافت، متأسفانه این خواستگاران بیشتر قصد سوء‌استفاده داشته و واقعاً قصد تشکیل زندگی دائم را ندارند.
در جامعه نگاهی خاص به زنان مطلقه وجود دارد و این‌گونه در اذهان عمومی جا افتاده است که ارتباط جنسی با این زنان راحت‌تر است، امروز بنیاد خانواده کمرنگ شده و افراد بیشتر به سمت تجدد‌گرایی سوق داده می‌شوند، یکی از معضلات جامعه امروز افزایش روزافزون آمار طلاق در بین جوانان است که به غیر از هم پاشیدن کانون خانواده، لطمات اجتماعی و فرهنگی فراوانی نیز به دنبال دارد.
طلاق روز به روز در حال افزایش بوده و این پدیده برای زنان پیامدهای زیادی دارد که از جمله پیامدهای آن می‌توان به فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی و ارزشی و هنجاری اشاره کرد.

پیامدهای اقتصادی برای زنان مطلقه
وضعیت اقتصادی هم از مشکلات دیگر زنان مطلقه است. طبیعتاً زنانی که مطلقه هستند اولین مسئله‌ای که در زندگی بعد از جدا شدن با آن مواجه می‌شوند مسئله اقتصادی است و اگر حامی مالی هم مثل پدر و یا برادر و یا ثروتی نداشته باشند طبیعتاً مشکلات زیادی پیش رو خواهد بود. به همین دلیل این مسئله امری بسیار مهم است و باید به آن توجه کرد این در حالی است که در بسیاری از موارد برخی از زنان مطلقه برای تأمین مخارج زندگی خود مجبورند روابطی با مردان مجرد و متأهل مثل صیغه موقت و غیره امورات زندگی خود را بگذرانند با این وجود از این زنان باید حمایت دولتی شکل گیرد.
این حمایت و توانمندی زنان سرپرست خانوار و مطلقه در جای خود می‌تواند بسیاری از آسیب‌های اجتماعی را کاهش دهد و از طرفی رنج و مشقت و سختی را برای این زنان هموار سازد.
در اکثر اوقات مشاهده شده زنانی که به هر نحو همسرانشان را از دست می‌دهند اگر از نظر مالی غنی باشند می‌توانند بچه‌ها را نیز صحیح تربیت کنند و یک زندگی خوبی داشته باشند.
حدوداً از 71 درصد زنان مطلقه‌ای که با فرزند و یا فرزندان خود زندگی می‌کنند تنها 16 درصد از آن‌ها شاغل هستند این در حالی است که زنان غیر شاغل برای تأمین نیازمندی‌های مادی زندگی محتاج دیگران هستند و از آنجایی که منشأ بسیاری از نابسامانی‌ها و ناملایمات انسان‌ها در جوامع کنونی به وضعیت اقتصادی و فقر مادی مربوط می‌شود و از طرفی اکثر زنان مجرد نیز بیکار بوده و از وضعیت اقتصادی نامطلوبی برخوردارند برقراری سیستم‌های حمایتی از این زنان و فرزندان آن‌ها ضروری است.

سیاست‌های بالغانه یک زن برای نگه‌داشتن زندگی
زنان بیوه برای شوهر جوان آزادی‌های بیشتری مد نظر می‌گیرند که دختر جوان این کار را انجام نمی‌دهد، مردها دوست دارند آزاد باشند و زنان مطلقه عموماً این امکان را به آن‌ها می‌دهند و گاهی حتی حمایت‌های مادرانه دارند و برای مردها تصمیم می‌گیرند این میزان توجه بین یک خانم بیوه و یک مرد جوان بیشتر پیش‌ می‌آید و از سویی این توجه به صورت غیرمستقیم و مادرانه است.
خیلی از مردها برای زنان مطلقه بیشتر خرج می‌کنند و برخی از آمارها نشان می‌دهد میزان مجادلات و چالش‌ها در بین یک خانم مطلقه و یک مرد جوان کمتر از یک زوج جوان است از همین رو در زوج‌هایی که هر دو جوان هستند درگیری بیشتری وجود دارد.
در بین خانم‌های مطلقه و پسران جوان خانم نقش بیشتری در مدیریت زندگی دارد اما کاملاً سیاستمدارانه باید باشد.

سرویس‌دهی بدون قید و شرط
برخی از دختران جوان بیشتر به همسرانشان می‌گویند چرا به این خانم نگاه کردی... چرا وقتت را صرف من نمی‌کنی؟ اما یک خانم مطلقه کمتر با این افکار دست و پنجه نرم می‌کند و کمتر به زبان می‌آورد و کمتر دستور می‌دهد و بیشتر کوتاه می‌آید چون نمی‌خواهد تجربه تلخ قبلی دوباره تکرار شود در این زندگی عموماً همه چیز آماده یک سرویس بدون قید و شرط است.
هر خانم مطلقه‌ای قطعاً حق انتخاب و ازدواج دارد اما چه بهتر که با فردی مثل خودش ازدواج کند که از نظر اکثر خانم‌ها هم جالب نیست که با مردی کم سن و سال مراوده عاشقانه و ازدواج داشته باشد شاید برای یک زندگی کوتاه مدت جالب باشد ولی برای یک ازدواج توام با آرامش همیشگی خوشایند نخواهد بود به خصوص این موضوع همیشه برای مردهای شکاکی که اصرار دارند از زندگی گذشته همسرشان بدانند و نسبت به این مسئله سوء‌ظن دارند، آزار‌دهنده خواهد بود.
سن، نقش تجربه را بازی نمی‌کند یک دختر 25 ساله با یک خانم مطلقه 25 ساله بسیار متفاوت هستند، نحوه نگهداری زندگی توسط زنی که تجربه قبلی دارد با یک دختر مجرد متفاوت است. همچنین ارتباط جنسی معمول با زنی که قبلاً تجربه داشته بهتر و لذت بیشتری دارد چون در بین روابط جنسی و عواطف، روابط جنسی نقش مهم‌تری را ایفا می‌کند.
در بعضی از مواقع نیز امکان ناکامی در این نوع ازدواج‌ها وجود دارد چون پختگی بیش از حد زن هم گاهی خسته‌کننده است، مردها در اکثر مواقع دخترهای بانشاط و نمایشی را می‌پسندند و اگر هم به زن مطلقه گرایش پیدا می‌کنند، حتماً این ویژگی را دارد.
به این نکته هم باید توجه داشت که غالباً این ازدواج‌ها زودتر از یک ازدواج طبیعی منجر به طلاق می‌شود مشاوره قبل از ازدواج، پیشگیری برای یک انتخاب اشتباه است.
برخی از افراد با انتخاب‌ نادرست زندگیشان را تباه کرده و غباری از غم بر صورتشان نشانده‌اند. چرا که بسیاری از این‌ها همانهایی هستند که روزی درگیر احساسات زودگذر شدند و در انتظار یار رویایی خود سر از پا نمی‌شناختند.
برخی از آنان نیز قربانیان ازدواج‌های زودهنگام، ازدواج‌های اجباری، اعتیاد، روابط نامشروع همسران و نظایر آن هستند. به دلایل مختلفی که زنان بیوه و مطلقه همسرانشان را از دست می‌دهند یا از همسرانشان جدا می‌شوند به یکباره با جهان دیگر و دنیایی که بسیاری از مختصات آن ناآشناست مواجه می‌شوند.
این گروه از افراد با مسائل، مشکلات و موانع زیادی در زندگی مواجه هستند، دشواری‌هایی که این زنان تاب می‌آورند عمدتاً به دغدغه‌های معیشتی، عاطفی و وسواس‌های فکری، حاشیه‌های ناخواسته از برخورد نامناسب اطرافیان و غیره مربوط می‌شود.

حداقل سن بیوگی در کشور 15 سال است
بسیاری از زنان مطلقه و بیوه به علت تجربه تلخی که در زندگی اول خود داشته‌اند دیگر تن به ازدواج دوم نمی‌دهند این در حالی است که براساس برخی آمارهای ارائه شده حداقل سن بیوگی در کشور 15 سال است و 2 میلیون 763هزار زن مطلقه و بیوه در کشور وجود دارد.
14 درصد از کل طلاق‌های صورت گرفته در سال‌های اولیه زندگی مشترک اتفاق می‌افتد و 50 درصد از آن نیز در 5 سال نخست زندگی زوجین رخ می‌دهد.
افزایش تعداد زنان مطلقه و بیوه و نیز پایین بودن سن آنان به خودی خود سبب بروز مشکلات عدیده‌ای در جامعه می‌شود که توجه پیش از پیش مسئولان امر را برای حل مشکلات آنان و جلوگیری از بروز معضلات اجتماعی می‌طلبد.
زنان بیوه و سرپرست خانوار از جمله گروه‌های آسیب‌پذیر جامعه هستند که گاه عواملی چون طلاق، فوت، اعتیاد همسر، از کار افتادگی همسر و رهاشدن توسط مردان مهاجر یا بی‌مبالات سبب آسیب‌پذیری این طیف وسیع از جامعه می‌شود.

مشکلات فرزندپروری بعد از تنهایی همسر
آمارها نشان می‌دهد که 80 درصد زنان مطلقه دارای فرزند هستند و نسبت به آینده خود نگرانی زیادی دارند، درصدی از زنان سرپرست خانوار عنوان می‌کنند که فرزندشان بخاطر جدایی از پدر به میزان زیاد احساس حقارت می‌کنند این در حالی است که این موضوع می‌تواند این کودکان را به انسان‌هایی افسرده جامعه تبدیل کرده و شروع‌کننده آسیب‌های اجتماعی باشند.

مشکل سرپناه بعد از جدایی
سرپناه و داشتن خانه برای زنان مطلقه امری ضروری است زمانی که سرپناهی نداشته باشند و از نظر مالی نیز در مضیقه باشد زندگی آنان دچار دگرگونی خواهد شد چرا که اجاره خانه و درست کردن یک سرپناه کاری سخت و دشوار خواهد بود از همین رو باید مسئولان امر نسبت به این موضوع توجه ویژه‌ای داشته باشند تا از بروز مشکلات بعدی جلوگیری شود.

مشکل مزاحمت‌های همسر قبلی
45 درصد از زنان مطلقه از مزاحمت‌ها و مداخلات همسر قبلی ابراز ناراحتی می‌کنند به ویژه زمانی که بچه‌ای هم در میان باشد.
در صورت ازدواج مجدد همسر قبلی با تحت فشار قراردادن آن‌ها از طریق عدم اجازه ملاقات با فرزندشان و با تهدید به بازپس‌گیری فرزند از آن‌ها ایجاد مزاحمت می‌کنند و این‌گونه مداخلات در زندگی با همسر جدیدشان نیز ادامه پیدا می‌کند و ازدواج و شروع زندگی مجدد را نیز به مخاطره می‌اندازد و سبب دلسرد شدن و ناراحتی همسر دوم می‌شود و در اکثر مواقع همسر دوم با مشاهده مزاحمت‌های همسر قبلی، درگیری به وجود می‌آید و یا زندگی جدید از هم می‌پاشد.

مشکل محدودیت‌های اجتماعی
70 درصد زنان مجرد وجود باورهای غلط و قضاوت‌های تنگ‌نظرانه افراد جامعه نسبت به طلاق و زنان بیوه را سبب احساس بیگانگی، ناامنی و ناراحتی در روابط خود با دیگران می‌دانند که موجب می‌شود از حضور در جمع فامیل و یا دورهمی‌ها احساس معذب بودن داشته باشد.
در تحقیق انجام شده در این زمینه عنوان شده که 55 درصد زنان سرپرست خانوار از طعنه‌ها و متلک‌های اهالی محل معذب بوده و حدود 66 درصد در معرض انواع سوء‌نیت‌ها و آزارهای دیگران واقع شده و صدمه دیده‌اند از همین رو این موارد بازگوکننده میزان ناامنی عاطفی و تضییع حقوق فردی و اجتماعی زنان مجرد یا همان مطلقه است.
هر چند نمی‌توان این موارد ناامنی را همیشگی و مختص همه زنان مطلقه دانست چرا که مزاحمت‌ها بستگی به نوع پوشش، نوع رفت‌وآمد و نوع محل زندگی می‌تواند متغییر باشد و تا حدود زیادی به رفتارهای زن مطلقه وابسته است.
بسیاری از زنان بیوه وجود دارند که در جامعه با وقار و متانت حضور پیدا کرده و حتی به خاطر فرزندشان ازدواج مجدد نمی‌کنند. از همین رو در صورتی که رفتار افراد خوب و عامه‌پسند باشد نه تنها مورد اتهام قرار نمی‌گیرند بلکه تا حدود زیادی به زندگی طبیعی‌شان نیز ادامه می‌دهند در حالی که برخی از زنان بیوه مدام نزد دوستان و آشنایان از چالش‌هایی که با آن مواجه هستند سخن می‌گویند که این خود می‌تواند موجب زیاد شدن حرف‌های حاشیه‌ای در بین اطرافیان باشد در حالی که این کار درست نیست.

محدودیت‌های خانواده
بسیاری از زنان مطلقه برای بازیافتن آزادی‌های از دست رفته‌شان اقدام به طلاق و جدایی می‌کنند در حالی که 40 درصد از این زنان از محدودیت‌ها و مزاحمت‌های اعضای خانواده خود شاکی هستند و آن را مخل آزادی خود قلمداد می‌کنند.
نگاه سنتی حاکم بر جامعه به خانواده‌ها این اجازه را نمی‌دهد که پس از بازگشت دخترشان از زندگی متأهلی دوباره به او به چشم دختر مجرد و آزاد بنگرند و محدودیت‌های بیشتری را در رفت و آمد و کار برای او قائل می‌شوند چرا که ارزش‌ها و حریم‌های خانواده باید حفظ شود و خانواده نیز بخاطر این که حرف و حدیثی پیش نیاید و ارزش‌های خانواده زیر سوال نرود بیشتر به این موضوع دقت می‌کنند و کنترل بیشتری روی فرزند مطلقه خود دارند و حتی این موضوع شاید رابطه و رفت وآمد اقوام دور و نزدیک را نیز تحت تأثیر قرار دهد.
از مراجعان شنیده‌ایم که زنان اقوام نیز دوست ندارند همسرشان با خانواده‌ای که دختر مطلقه دارند معاشرت داشته باشد. حساسیت و ترس از دست دادن شوهرشان این موضوع را که روابط کم شده و یا در بعضی مواقع قطع ارتباط می‌کنند که در اغلب موارد حساسیت‌ها به روا نیست و حاشیه قراردادن خانواده‌ای که دخترشان شرعی و قانونی ازدواج کرده و جدا شده یا همسرش را از دست داده خوب نیست.

ازدواج مجدد
فارغ از نگاه سوء و آزاردهنده از سوی برخی از مردان به این‌گونه زنان، بسیاری از زنان مطلقه به واسطه ناتوانی در برخورد با مشکلات متعددشان و یا فشار اطرافیان و یا به میل خود ازدواج مجدد می‌کنند.
علاوه بر این‌که زنان مطلقه اغلب خواستگارانی دارند که بسیار بالاتر از سن خود و دارای چند فرزند هستند و از طرفی مسئله مهم‌تر رضایت فرزندان برای ازدواج مادرشان است.
مشکلات اقتصادی زنان مطلقه و مسائل ناشی از برگشت به سر سفره پدر، طعنه‌ها و نیش و کنایه‌های افراد فامیل و خانواده، عدم نگهداری فرزندان زنان مطلقه در خانه پدری، برخوردهای ناشایست مردم و فامیل و از همه مهم‌تر بحران تنهایی و نداشتن تکیه‌گاه از جمله مسائلی هستند که دست به دست هم داده و سبب آزرده‌خاطری زنان مطلقه شده و در برخی از مواقع سبب تصمیم شتابزده و بدون تفکر برای ازدواج مجدد می‌شود. از همین رو خانواده‌ها و اقوام نباید شرایط را بحرانی کرده تا زنان مطلقه در انتخاب همسر و شروع زندگی مجدد دچار شتابزدگی شوند و شکست قبلی را تکرار کنند.

مشکلات روحی و تنهایی
از دست دادن همسر به ویژه در دوران جوانی و پیامدهای ناگوار طلاق منجر به بروز مشکلات روحی متعدد از جمله افسردگی و بدبینی برای این زنان می‌شود. از همین رو احساس نگرانی زیاد 79 درصد این زنان به آینده و تنهایی خود بعد از ترک فرزندان بسیار آزاردهنده بوده و این مشکلات روحی را افزایش می‌دهد.
طرز تفکر و باور غلط دیگران و داوری آن‌ها نسبت به این زنان از یک سو و از سوی دیگر حس سرزنش‌گرایانه زنان مطلقه ارمغانی جز احساس یأس، سرخوردگی و از دست رفتن اعتماد به نفس برای آن‌ها نخواهد داشت در نهایت این حجم از سرخوردگی و از دست دادن عزت نفس سبب گوشه‌گیری و کنار رفتن از فعالیت‌های اجتماعی خواهد شد.
وقتی خانواده‌ای متلاشی می‌شود به هر حال زن برای ادامه زندگی باید سراغ کاری برود و از طرفی اگر کار مناسبی هم به دست نیاورد به طبع از نظر مالی در معرض تهدید قرار می‌گیرد، این امر نه تنها گریبان‌ زنان بازمانده و سرپرست خانواده را به تنگ می‌آورد بلکه فرزندان این خانواده‌ها نیز به طور بالقوه در معرض آسیب‌های اجتماعی بسیاری از قبیل فرار فرزندان از خانه، کودکان کار در مشاغل غیررسمی، بزهکاری اجتماعی، آسیب‌های اجتماعی، محرومیت از تحصیل و سوء تغذیه و غیره قرار می‌گیرند.

جمع‌بندی
با ترسیم اوضاع کلی این گروه از زنان انتظار می‌رود سازمان‌های دولتی و غیردولتی فعال در حوزه‌های اجتماعی بیش از پیش به بررسی مسائل و مشکلات و همچنین پیش‌بینی ساز و کارهای حمایتی برای توانمندسازی زنان مطلقه و بسترسازی بیشتر برای اشتغال آبرومند و سالم آنان بپردازد، بی‌تردید عدم توجه به این قشر از زنان آسیب‌های متفاوتی را برای جامعه به همراه دارد.

* الهام احمدی، روزنامه صدای زنجان، 1397،10،11.
3088/6085
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.