به گزارش ایرنا، کم کم صدای پای زمستان شنیده می شود، فصل خزان تا چند روز دیگر کوله بار سفر خود را می بندد و جای خود را به سوز و سرما و یخبندان می دهد که اولین روز آن با یلدا گره خورده، که مردمان آن از سالهای دور این شب را با برگزاری جشن و لحظاتی به یاد ماندنی سپری می کردند.
بر این اساس جشن ها و مراسم زمستانی در تمام مناطق ایران مرسوم بود، اما در نقاط سردسیر ، شمالی و مناطق پر برف و یخبندان این جشن ها از اهمیت ویژه ای برخوردار بود.
در زنجان نیز این جشن ها، باشکوه و زیبایی هر چه تمام برگزار می شده و مردم با شور و شوق وافری به ان می پرداختند که مراسم شب یلدا (شب چله) از آن جمله محسوب می شود.
یک پژوهشگر، محقق و مدرس تئاتر در رابطه با مراسم های مربوط به شب چله (یلدا) به خبرنگار ایرنا گفت: روز اول دی گرما و نفس به زمین باز می گردد و زمین حرکت و پویایی خود را از این رو به بعد شروع می کند.
حسین عباسی نیا افزود: یلدا، یعنی زمان ولادت و اول دی روز تولد خورشید است در این موقع روزها شروع به بلند شدن می کند، یعنی خورشید 2 باره متولد می شود و به زمین و زمان و هر آنچه در آن است گرمی و حرارت پویندگی می دهد.
وی اظهار داشت: بر همین اساس روز اول دی را یلدا و آخرین شب پاییز را که در ازترین شب نیز هست، شب یلدا می نامند و بخاطر سپری شدن درازترین و سیاهترین شب، جشن شادمانی بر پا کرده و به سور و سرور می نشینند.
این پژوهشگر ادامه داد: یلدا در میان جشن های متعدد تنها جشنی بود که حالتی 2 سویه داشت، یعنی از طرفی مراسمی بود برای سپری شدن شب اهریمنی و از طرف دیگر جشنی بود برای آمدن روز خدایی و تولد 2 باره دوباره خورشید که پس از این شب دیجور متولد می شود.
وی اضافه کرد: پس سفره ای می آراستند و در آن انواع خوردنی ها را می چیدند و از این سفره که جنبه دینی و مذهبی داشت، برکت می گرفتند، پس اول دی به این دلیل که تجدید حیات مهر و خورشید بوده است، به نام یلدا می خواندند که روزی مقدس و از نام های خداوند بزرگ است.
عباسی نیا افزود: روز اول دی در اوستا با عنوان (ددو) یعنی دادار خوانده می شد و به مرور تبدیل به دی شده و در این روز که در گذشته در نزد ایرانیان شروع سال بوده، نکبت و سیاهی و اعمال اهریمنی از زمین رخت بر می بسته و پاکی و زلالی توسط ایزد مهر برروی زمین گسترده می شد و به همین خاطر جشن های باشکوهی برپا می گردید که به نوعی حیات 2 باره مهر و راز آفرینش ازلی را تجلی می کرد.
**آئین های چله بزرگ
وی ادامه داد: مراسم چله بزرگ و چله کوچک در زنجان و آذربایجان از قدیم الایام رنگ وبو و جلوه خاصی داشت و از هیجان و شکوه زائد الوصفی برخوردار بود.
این پژوهشگر، محقق و مدرس تئاتر ادامه داد: چله بزرگ و چله کوچک را برادران سرما می گفتند،'شاخدا قارداشلاری'، چله بزرگ از اول دی تا 10 بهمن و چله کوچک از 10 بهمن تا پایان اسفند ماه بود.
وی بیان کرد: چله بزرگ بیوک شاخدا، بیوک چله به رغم داشتن ذات ایستایی، مرگ و سیاهی نسبت به برادر کوچک ' چله کوچک' یا همان' کیچیک شاخدا' نرم و آرام بود اما برادر کوچک تر پریشان خو، نا آرام و خشن بود به همین جهت برادر کوچک را بوز اوغلان یعنی' پسر یخی 'می گفتند.
عباسی نیا افزود: بر این اساس در برخی مواقع چله کوچک سرد و برفی و یخبندان می شد و زندگی مردم را سخت و دشوار می کرد، بطوری که خروج از خانه و پرداختن بکار روزانه بسیار ناممکن می شد و در این مواقع چله کوچک را 'درک' چله می گفتند که سرمایش طاقت فرسا بود.
وی اضافه کرد: در این شرایط مردم از خدر نبی یاری می جستند تا با این درک بی حیا، مبارزه نموده و عمر بوزاوغلان را کوتاه کرده و عقیده داشتند در این شب ها اگر به دعا و راز و نیاز با خدا بنشیند ، خدر نبی با چهار یار خود به یاری انها خواهد شتافت.
این پژوهشگر، محقق و مدرس تئات رادامه داد: خدر نبی پیام خود را با سلم (باد ملایم) و اوغرونجا (ندای پنهانی) بگوش مردم می رساند و پیام می داد که واهمه نکنید که عمر این درک کوتاه است و به یاری خدا سوز و سرمای او بی اثر خواهد شد و فریاد می زد که (قیش عمری قوش عمری) یعنی عمر زمستان مثل عمر پرنده کوتاه است.
وی بیان کرد: برای شب های چله های بزرگ و کوچک مراسم زیبا و خاصی برگزار می شد و تصور بر این بود که هر چه شکوه آن مراسم بیشتر باشد، حضور خدر نبی را محرزتر خواهد بود، اقوام سفره ای پهن کرده و در داخل سفره انواع میوه و خوردنی از قبیل هندوانه،انار و میوه 7 مغز می چیدند.
عباسی نیا افزود: در این سفره ظرف آب و آینه ای در کنار آن گذاشته و کلام الله مجید نیز جای خاصی در آن داشت و اهالی اعتقاد خاصی به خوردن این میوه و تبرک از انها داشتند و بریدن هندوانه در سفره چله شرایط خاصی داشت.
وی اضافه کرد: هندوانه را با سلام و صلوات در مقابل بزرگ خانواده قرار می دادند و بزرگ خانواده با دعا و نیایش به درگاه خداوند هندوانه را می برید که در این میان هندوانه زرد نشانه باروری و زیادی محصول و سرازیر شدن آب چشمه ها و هندوانه سرخ نشانه حرکت و برکت و پویایی بود.
این پژوهشگر، محقق و مدرس تئاتر ادامه داد: اگر در خانواده ای زن بارداری بود، هندوانه زرد نشانه تولد پسر و هندوانه سرخ نشانه تولد دختر بود و نیز هندوانه زرد نشانه ازدواج پسرخانواده و هندوانه سرخ نشانه ازدواج دختر خانواده در آن سال بود.
وی اظهار داشت: پختن حلوا و قاووت از پدیده های ضروری شب چله بود که با سلام و صلوات به این مهم می پرداختند و نذورات زیادی نیز می کردند و با خوردن حلوا و قاووت از سفره چله، برکت می گرفتند و ظرفی از حلوا و قاووت در طاقی پنجره می گذاشتند.
این پژوهشگر ادامه داد: کنار ظروف حلوا کاسه ای آب و گلدانی پر از گل و یک جام آئینه نیز قرار می دادند و عقیده داشتند شب هنگام، خدر نبی برای خوردن حلوا و قاووت به خانه می آید و در حقیقت پختن حلوا و درست کردن قاووت برای حضور خدر نبی بوده و راندن شر شب و بی اثر کردن خطرات بوزاوغلان توسط او بوده است.
وی اضافه کرد: این نوع مراسم هم در شب چله بزرگ و هم در شب چله کوچک برگزار می شد،و صبح روز چله بزرگ و چله کوچک به شادمانی می پرداختند و در برخی از روستاهای زنجان و آذربایجان صبح روز چله را که روز اول دی قرار می گرفتند تا گرمای اولین اشعه های خورشید را در بدن خود حس نمایند و از آن گرما و انرژی بگیرند.
عباسی نیا افزود: برخی ها سعی می کردند تا طلوع خورشید را نگاه کنند که یکی از خواسته ها و دعاهای مردم در شب چله بزرگ، بر آمدن آفتاب در روز اول دی بود که با برآمدن خورشید ، طلوع و نورانیت آن را نگاه می کردند ، اما ابری و برفی بودن هوا و بر نیامدن خورشید در روز اول دی نشانه های خوبی نبود و حاکی از زمستان و سرمای سختی بود و در این صورت اقوام منتظر می ماندند تا درشب چله کوچک دعا و نیایش های خاصی به درگاه خداوند داشته باشند تا کمک خدر نبی بر شر شب و ستم بوزواوغلان چیره شوند.
وی اظهار کرد: از طرفی کرسی وسیله ای برای گرم شدن بود که اهالی خانواده از آن برای گرم شدن، استفاده می کردند و در ادوار گذشته وسیله گرمایی پر قدرت مانند امروز معمول و مرسوم نبود و لذا خانواده ها در فصل زمستان و شبهای سرد و برف و بوران برای گرم شدن و نیز برای خوابیدن و استراحت از وسیله کرسی استفاده می کردند.
عباسی نیا افزود: استفاده از کرسی در زمستان به ویژه در شب یلدا آداب و رسوم خاصی داشت و به طور معمول خانواده ها سعی می کردند حداقل 45 روز از پاییز گذشته، کرسی را برقرار کنند.
وی بیان کرد: کرسی در عین اینکه یک وسلیه گرمایی بود وسلیه ای برای جمع شدن افراد خانواده و فامیل دور همدیگر و همچنین وسلیه ای بود، برای همفکری و هم اندیشی خانواده ها و در واقع حکم یک میز کنفراس را داشت چرا که این وسیله بسیار ساده، در شبهای طولانی زمستان افراد خانواده را دور هم جمع می کرد.
این پژوهشگر، محقق و مدرس تئاتر ادامه داد: بر این اساس بزرگ خانواده قصه ها و مثل های پند آموزی را به افراد خانواده می گفت و نیز اگر مشکلی و معضلی گریبانگیر خانواده بود، در این شبها این مشکل مطرح و راه چاره ای نیز برای آن در نظر گرفته می شد و بدین ترتیب کرسی هم وسیله گرمایی بود و هم وسلیه ای برای تجمع افراد خانواده و فامیل و حتی همسایه ها جهت همفکری و وحدت خانواده و فامیل به شمار می رفت.
وی یادآوری کرد: در این جمع بزرگ خانواده، برای اعضا خانه و فامیل بایاتی می خواند، مثل می گفت، شاهنامه می خواند و قصه سرایی می کرد که خود این خوانش راهی برای انتقال ادبیات شفاهی و بالا بردن شعور و بینش افراد بود.
عباسی نیا افزود: زمان استفاده از کرسی بطور معمول در نیمه دوم پاییز بود، اما شرایط آب و هوایی هر منطقه در این امر دخالت داشت ،قبل از هر چیز باید خانه و کاشانه را تمیز کرده و از همه مهم تر چاله کرسی بود که باید خالی می شد ، چاله کرسی گودالی بود کم عمق که در وسط اتاق می کندند و در زمستان درون انها را با خاکستر پر کرده و ذغال افروخته درون آن می ریختند.
وی خاطر نشان کرد: در فصول گرما این چاله با تخته ای پوشانده می شد و در زمستان تخته را برداشته و چاله را از خاکستر پر می کردند و بعد مقدار زغال را در حیاط خانه و درون وسلیه ای بنام منقل که به همین منظور مورد استفاده قرار می گرفت سرخ می کردند.
عباسی نیا افزود: سپس زغال سرخ شده را درون چاله کرسی می ریختند و روی آن را با خاکستر می پوشاندند تا ماندگاری آن طولانی تر باشد و سپس کرسی را روی آن می گذاشتند.
وی یادآوری کرد: روی کرسی لحاف مخصوص به ابعاد 4 در 4 به آن لحاف کرسی می گفتند، می کشیدند و نیز ملحفه ای گلدار روی آن می انداختند که اصطلاحا به آن رو کرسی (کورسی اوستی) می گفتند.
این پژوهشگر ادامه داد: شب اول دایر کردن کرسی بسیار هیجان انگیز و زیبا بود و روی کرسی سفره ای پهن می کردند و بعد گلدانی پر از گل و ظرفی آب آغشته به گلاب و نیز آیینه و قرآنی د رکنار آنها قرار می دادند.
وی اظهار داشت: ظرف گردو و انار که از ملزومات مهم شب اول استفاده از کرسی بود نیز داخل سفره می گذاشتند و تنقلات دیگری مثل توت، کشمش، انگور خشک شده (آسما اوزوم) و انجیر نیز داخل سفره می نهادند.
عباسی نیا افزود: در این شب همه موظف بودند در موعد مقرر دور کرسی جمع شوند و آنگاه بزرگ خانواده با سلام و صلوات و خواندن سوره ای از کلام الله ، 4 عدد گردو را از ظرف گردو بر می داشت و در 4 گوشه کرسی آنها را می شکست، یعنی هر کدام از گردوها را در یک گوشه و خانواده پس از شکسته شدن گردوها صلوات می فرستادند و از میوه های روی کرسی می خوردند.
وی بیان کرد: شکستن گردو در گوشه های کرسی نمادی از دفع شر زمستان بود و بعد از شکسته شدن گردوها شعرهایی را بصورت دسته جمعی می خواندند و در شب اول برقراری کرسی، ریش سفید مجلس و یا دانایی که نسبت به دیگران فضیلت بیشتری داشت بایاتی می خواند و در آخر مجلس هم بزرگ خانه، چندین مثل را به اهالی می خواند.
عباسی نیا افزود: برخی مواقع شاهنامه خوانی و حافظ خوانی نیز جزو برنامه های محفل بود، البته خواندن متل و بایاتی به شب اول کرسی خلاصه نمی شد و بعد آن تا برچیدن کرسی خواندن بایانی و متل و قصه های گوتاگون ادامه داشت.
وی اظهار داشت: با گذشت زمان، رسم و جشن های مربوط به شب چله در این منطقه نیز دستخوش تغییراتی شده و هم اکنون اعضای خانواده و فامیل در این شب به پهن کردن سفره ای اقدام می کنند، آجیل و میوه های خاص مانند انار و هندوانه استفاده می شود، اما اصالت واقعی آن از بین رفته است.
وی خاطرنشان کرد: متاسفانه در این شب از مفهوم و اصالت آیین های این شب سخن چندان گفته نمی شود و این وظیفه بزرگترها و حتی ارگان های متولی است که به انجام این کار مبادرت و در حفظ و انتقال آن تلاش کنند.
9646/8068
بر این اساس جشن ها و مراسم زمستانی در تمام مناطق ایران مرسوم بود، اما در نقاط سردسیر ، شمالی و مناطق پر برف و یخبندان این جشن ها از اهمیت ویژه ای برخوردار بود.
در زنجان نیز این جشن ها، باشکوه و زیبایی هر چه تمام برگزار می شده و مردم با شور و شوق وافری به ان می پرداختند که مراسم شب یلدا (شب چله) از آن جمله محسوب می شود.
یک پژوهشگر، محقق و مدرس تئاتر در رابطه با مراسم های مربوط به شب چله (یلدا) به خبرنگار ایرنا گفت: روز اول دی گرما و نفس به زمین باز می گردد و زمین حرکت و پویایی خود را از این رو به بعد شروع می کند.
حسین عباسی نیا افزود: یلدا، یعنی زمان ولادت و اول دی روز تولد خورشید است در این موقع روزها شروع به بلند شدن می کند، یعنی خورشید 2 باره متولد می شود و به زمین و زمان و هر آنچه در آن است گرمی و حرارت پویندگی می دهد.
وی اظهار داشت: بر همین اساس روز اول دی را یلدا و آخرین شب پاییز را که در ازترین شب نیز هست، شب یلدا می نامند و بخاطر سپری شدن درازترین و سیاهترین شب، جشن شادمانی بر پا کرده و به سور و سرور می نشینند.
این پژوهشگر ادامه داد: یلدا در میان جشن های متعدد تنها جشنی بود که حالتی 2 سویه داشت، یعنی از طرفی مراسمی بود برای سپری شدن شب اهریمنی و از طرف دیگر جشنی بود برای آمدن روز خدایی و تولد 2 باره دوباره خورشید که پس از این شب دیجور متولد می شود.
وی اضافه کرد: پس سفره ای می آراستند و در آن انواع خوردنی ها را می چیدند و از این سفره که جنبه دینی و مذهبی داشت، برکت می گرفتند، پس اول دی به این دلیل که تجدید حیات مهر و خورشید بوده است، به نام یلدا می خواندند که روزی مقدس و از نام های خداوند بزرگ است.
عباسی نیا افزود: روز اول دی در اوستا با عنوان (ددو) یعنی دادار خوانده می شد و به مرور تبدیل به دی شده و در این روز که در گذشته در نزد ایرانیان شروع سال بوده، نکبت و سیاهی و اعمال اهریمنی از زمین رخت بر می بسته و پاکی و زلالی توسط ایزد مهر برروی زمین گسترده می شد و به همین خاطر جشن های باشکوهی برپا می گردید که به نوعی حیات 2 باره مهر و راز آفرینش ازلی را تجلی می کرد.
**آئین های چله بزرگ
وی ادامه داد: مراسم چله بزرگ و چله کوچک در زنجان و آذربایجان از قدیم الایام رنگ وبو و جلوه خاصی داشت و از هیجان و شکوه زائد الوصفی برخوردار بود.
این پژوهشگر، محقق و مدرس تئاتر ادامه داد: چله بزرگ و چله کوچک را برادران سرما می گفتند،'شاخدا قارداشلاری'، چله بزرگ از اول دی تا 10 بهمن و چله کوچک از 10 بهمن تا پایان اسفند ماه بود.
وی بیان کرد: چله بزرگ بیوک شاخدا، بیوک چله به رغم داشتن ذات ایستایی، مرگ و سیاهی نسبت به برادر کوچک ' چله کوچک' یا همان' کیچیک شاخدا' نرم و آرام بود اما برادر کوچک تر پریشان خو، نا آرام و خشن بود به همین جهت برادر کوچک را بوز اوغلان یعنی' پسر یخی 'می گفتند.
عباسی نیا افزود: بر این اساس در برخی مواقع چله کوچک سرد و برفی و یخبندان می شد و زندگی مردم را سخت و دشوار می کرد، بطوری که خروج از خانه و پرداختن بکار روزانه بسیار ناممکن می شد و در این مواقع چله کوچک را 'درک' چله می گفتند که سرمایش طاقت فرسا بود.
وی اضافه کرد: در این شرایط مردم از خدر نبی یاری می جستند تا با این درک بی حیا، مبارزه نموده و عمر بوزاوغلان را کوتاه کرده و عقیده داشتند در این شب ها اگر به دعا و راز و نیاز با خدا بنشیند ، خدر نبی با چهار یار خود به یاری انها خواهد شتافت.
این پژوهشگر، محقق و مدرس تئات رادامه داد: خدر نبی پیام خود را با سلم (باد ملایم) و اوغرونجا (ندای پنهانی) بگوش مردم می رساند و پیام می داد که واهمه نکنید که عمر این درک کوتاه است و به یاری خدا سوز و سرمای او بی اثر خواهد شد و فریاد می زد که (قیش عمری قوش عمری) یعنی عمر زمستان مثل عمر پرنده کوتاه است.
وی بیان کرد: برای شب های چله های بزرگ و کوچک مراسم زیبا و خاصی برگزار می شد و تصور بر این بود که هر چه شکوه آن مراسم بیشتر باشد، حضور خدر نبی را محرزتر خواهد بود، اقوام سفره ای پهن کرده و در داخل سفره انواع میوه و خوردنی از قبیل هندوانه،انار و میوه 7 مغز می چیدند.
عباسی نیا افزود: در این سفره ظرف آب و آینه ای در کنار آن گذاشته و کلام الله مجید نیز جای خاصی در آن داشت و اهالی اعتقاد خاصی به خوردن این میوه و تبرک از انها داشتند و بریدن هندوانه در سفره چله شرایط خاصی داشت.
وی اضافه کرد: هندوانه را با سلام و صلوات در مقابل بزرگ خانواده قرار می دادند و بزرگ خانواده با دعا و نیایش به درگاه خداوند هندوانه را می برید که در این میان هندوانه زرد نشانه باروری و زیادی محصول و سرازیر شدن آب چشمه ها و هندوانه سرخ نشانه حرکت و برکت و پویایی بود.
این پژوهشگر، محقق و مدرس تئاتر ادامه داد: اگر در خانواده ای زن بارداری بود، هندوانه زرد نشانه تولد پسر و هندوانه سرخ نشانه تولد دختر بود و نیز هندوانه زرد نشانه ازدواج پسرخانواده و هندوانه سرخ نشانه ازدواج دختر خانواده در آن سال بود.
وی اظهار داشت: پختن حلوا و قاووت از پدیده های ضروری شب چله بود که با سلام و صلوات به این مهم می پرداختند و نذورات زیادی نیز می کردند و با خوردن حلوا و قاووت از سفره چله، برکت می گرفتند و ظرفی از حلوا و قاووت در طاقی پنجره می گذاشتند.
این پژوهشگر ادامه داد: کنار ظروف حلوا کاسه ای آب و گلدانی پر از گل و یک جام آئینه نیز قرار می دادند و عقیده داشتند شب هنگام، خدر نبی برای خوردن حلوا و قاووت به خانه می آید و در حقیقت پختن حلوا و درست کردن قاووت برای حضور خدر نبی بوده و راندن شر شب و بی اثر کردن خطرات بوزاوغلان توسط او بوده است.
وی اضافه کرد: این نوع مراسم هم در شب چله بزرگ و هم در شب چله کوچک برگزار می شد،و صبح روز چله بزرگ و چله کوچک به شادمانی می پرداختند و در برخی از روستاهای زنجان و آذربایجان صبح روز چله را که روز اول دی قرار می گرفتند تا گرمای اولین اشعه های خورشید را در بدن خود حس نمایند و از آن گرما و انرژی بگیرند.
عباسی نیا افزود: برخی ها سعی می کردند تا طلوع خورشید را نگاه کنند که یکی از خواسته ها و دعاهای مردم در شب چله بزرگ، بر آمدن آفتاب در روز اول دی بود که با برآمدن خورشید ، طلوع و نورانیت آن را نگاه می کردند ، اما ابری و برفی بودن هوا و بر نیامدن خورشید در روز اول دی نشانه های خوبی نبود و حاکی از زمستان و سرمای سختی بود و در این صورت اقوام منتظر می ماندند تا درشب چله کوچک دعا و نیایش های خاصی به درگاه خداوند داشته باشند تا کمک خدر نبی بر شر شب و ستم بوزواوغلان چیره شوند.
وی اظهار کرد: از طرفی کرسی وسیله ای برای گرم شدن بود که اهالی خانواده از آن برای گرم شدن، استفاده می کردند و در ادوار گذشته وسیله گرمایی پر قدرت مانند امروز معمول و مرسوم نبود و لذا خانواده ها در فصل زمستان و شبهای سرد و برف و بوران برای گرم شدن و نیز برای خوابیدن و استراحت از وسیله کرسی استفاده می کردند.
عباسی نیا افزود: استفاده از کرسی در زمستان به ویژه در شب یلدا آداب و رسوم خاصی داشت و به طور معمول خانواده ها سعی می کردند حداقل 45 روز از پاییز گذشته، کرسی را برقرار کنند.
وی بیان کرد: کرسی در عین اینکه یک وسلیه گرمایی بود وسلیه ای برای جمع شدن افراد خانواده و فامیل دور همدیگر و همچنین وسلیه ای بود، برای همفکری و هم اندیشی خانواده ها و در واقع حکم یک میز کنفراس را داشت چرا که این وسیله بسیار ساده، در شبهای طولانی زمستان افراد خانواده را دور هم جمع می کرد.
این پژوهشگر، محقق و مدرس تئاتر ادامه داد: بر این اساس بزرگ خانواده قصه ها و مثل های پند آموزی را به افراد خانواده می گفت و نیز اگر مشکلی و معضلی گریبانگیر خانواده بود، در این شبها این مشکل مطرح و راه چاره ای نیز برای آن در نظر گرفته می شد و بدین ترتیب کرسی هم وسیله گرمایی بود و هم وسلیه ای برای تجمع افراد خانواده و فامیل و حتی همسایه ها جهت همفکری و وحدت خانواده و فامیل به شمار می رفت.
وی یادآوری کرد: در این جمع بزرگ خانواده، برای اعضا خانه و فامیل بایاتی می خواند، مثل می گفت، شاهنامه می خواند و قصه سرایی می کرد که خود این خوانش راهی برای انتقال ادبیات شفاهی و بالا بردن شعور و بینش افراد بود.
عباسی نیا افزود: زمان استفاده از کرسی بطور معمول در نیمه دوم پاییز بود، اما شرایط آب و هوایی هر منطقه در این امر دخالت داشت ،قبل از هر چیز باید خانه و کاشانه را تمیز کرده و از همه مهم تر چاله کرسی بود که باید خالی می شد ، چاله کرسی گودالی بود کم عمق که در وسط اتاق می کندند و در زمستان درون انها را با خاکستر پر کرده و ذغال افروخته درون آن می ریختند.
وی خاطر نشان کرد: در فصول گرما این چاله با تخته ای پوشانده می شد و در زمستان تخته را برداشته و چاله را از خاکستر پر می کردند و بعد مقدار زغال را در حیاط خانه و درون وسلیه ای بنام منقل که به همین منظور مورد استفاده قرار می گرفت سرخ می کردند.
عباسی نیا افزود: سپس زغال سرخ شده را درون چاله کرسی می ریختند و روی آن را با خاکستر می پوشاندند تا ماندگاری آن طولانی تر باشد و سپس کرسی را روی آن می گذاشتند.
وی یادآوری کرد: روی کرسی لحاف مخصوص به ابعاد 4 در 4 به آن لحاف کرسی می گفتند، می کشیدند و نیز ملحفه ای گلدار روی آن می انداختند که اصطلاحا به آن رو کرسی (کورسی اوستی) می گفتند.
این پژوهشگر ادامه داد: شب اول دایر کردن کرسی بسیار هیجان انگیز و زیبا بود و روی کرسی سفره ای پهن می کردند و بعد گلدانی پر از گل و ظرفی آب آغشته به گلاب و نیز آیینه و قرآنی د رکنار آنها قرار می دادند.
وی اظهار داشت: ظرف گردو و انار که از ملزومات مهم شب اول استفاده از کرسی بود نیز داخل سفره می گذاشتند و تنقلات دیگری مثل توت، کشمش، انگور خشک شده (آسما اوزوم) و انجیر نیز داخل سفره می نهادند.
عباسی نیا افزود: در این شب همه موظف بودند در موعد مقرر دور کرسی جمع شوند و آنگاه بزرگ خانواده با سلام و صلوات و خواندن سوره ای از کلام الله ، 4 عدد گردو را از ظرف گردو بر می داشت و در 4 گوشه کرسی آنها را می شکست، یعنی هر کدام از گردوها را در یک گوشه و خانواده پس از شکسته شدن گردوها صلوات می فرستادند و از میوه های روی کرسی می خوردند.
وی بیان کرد: شکستن گردو در گوشه های کرسی نمادی از دفع شر زمستان بود و بعد از شکسته شدن گردوها شعرهایی را بصورت دسته جمعی می خواندند و در شب اول برقراری کرسی، ریش سفید مجلس و یا دانایی که نسبت به دیگران فضیلت بیشتری داشت بایاتی می خواند و در آخر مجلس هم بزرگ خانه، چندین مثل را به اهالی می خواند.
عباسی نیا افزود: برخی مواقع شاهنامه خوانی و حافظ خوانی نیز جزو برنامه های محفل بود، البته خواندن متل و بایاتی به شب اول کرسی خلاصه نمی شد و بعد آن تا برچیدن کرسی خواندن بایانی و متل و قصه های گوتاگون ادامه داشت.
وی اظهار داشت: با گذشت زمان، رسم و جشن های مربوط به شب چله در این منطقه نیز دستخوش تغییراتی شده و هم اکنون اعضای خانواده و فامیل در این شب به پهن کردن سفره ای اقدام می کنند، آجیل و میوه های خاص مانند انار و هندوانه استفاده می شود، اما اصالت واقعی آن از بین رفته است.
وی خاطرنشان کرد: متاسفانه در این شب از مفهوم و اصالت آیین های این شب سخن چندان گفته نمی شود و این وظیفه بزرگترها و حتی ارگان های متولی است که به انجام این کار مبادرت و در حفظ و انتقال آن تلاش کنند.
9646/8068
کپی شد