رونامه مردم نو در یاداشتی به قلم رضا قاسمپور نوشت: تقارن نامبارک التهابات ارزی و دشواری معیشت عامه با بازگشایی مدارس اتفاق ناخوشایندی است. سالهای گذشته در ایام شهریورماه، پویشهای مردمی و خودجوش فراوانی جهت کمک به ساماندهی دانشآموزان بیبضاعت تشکیل میشد و بسیاری از نیکوکاران و خیرین در این راه خیر داوطلبانه قدم به میدان میگذاشتند ولی گویا به قول شاعر با قحط سالی در دمشق یاران فراموشکاران عشق و محبت و انساندوستی شدهاند.
اندی است که به خاطر اوضاع نابسامان اقتصادی، عملا سفره فرودستان جامعه با سرعت بیشتری هر روز کوچک و کوچکتر میشود و زیر پوست شهر حکایت از فزونی همهجانبه معضلات و افزایش تصاعدی آسیبهای اجتماعی دارد.
در این برهه حساس آمار کودکان کار نیز مضاعف شده است. بچههایی که تا دیروز برای تهیه هزینههای جاری سال تحصیلی، سه ماهه تابستان در گوشه و کنار شهر شاگردی میکردند، جدیدا در طول سال تحصیلی نیز ناچارا باید در شیفت دوم کمک کار معیشت خانواده باشند.
دوستی تعریف میکرد که برای تمیز کردن منزل یک نیروی خدماتی از شرکتهای مربوطه درخواست کردم. نیروی ارسالی شرکت، معلم میانسال شهرم بود! گرچه به قول قدما کار عار نیست، ولی به نظر میرسد که معلم مسافرکش و چند شغله نمیتواند فرهنگساز باشد. در جامعهای که معلمش برای تأمین نیازهای اولیه زندگی مجبور به تن دادن به هر ذلتی باشد و به خاطر معیشت منزلتش را به حراج بگذارد، فردا روز با چه اعتماد به نفسی سر کلاس درس حاضر خواهد شد؟ و با چه انگیزهای کلاسداری خواهد کرد؟
با تداوم وضعیت فعلی احتمالا در کوتاه مدت شاهد انفجار آسیبهای اجتماعی و به تبع آن افزایش سرقت، قاچاق، اعتیاد، طلاق، کودکان کار و... خواهیم بود. زلزله ای چند ریشتری که میتواند بسیاری از بنیانهای اجتماع و هنجارهای رایج را با چالشی جدی مواجه کند.
ختم کلام این که مهر در انتطار همدلی و همراهی خیرین و نوعدوستان جامعه در مددرسانی به نیازمندان و دستگیری از محرومین زیر پوست شهر میباشد.
این مساعدت انساندوستانه لزوماً در قالب جشن دولتی عاطفهها نیست، بلکه راه اندازی پویشهای خودجوش مردمی و همچنین مساعدتهای غایبانه و بیریای هموطنان میتواند رایحه زندگی و اشتیاق حیات را در روح و روان محرومان و بویژه دانشآموزان بیگناه مام میهن دو چندان نماید.
** روزنامه مردم نو، 1397،6،17.
6085/3088
اندی است که به خاطر اوضاع نابسامان اقتصادی، عملا سفره فرودستان جامعه با سرعت بیشتری هر روز کوچک و کوچکتر میشود و زیر پوست شهر حکایت از فزونی همهجانبه معضلات و افزایش تصاعدی آسیبهای اجتماعی دارد.
در این برهه حساس آمار کودکان کار نیز مضاعف شده است. بچههایی که تا دیروز برای تهیه هزینههای جاری سال تحصیلی، سه ماهه تابستان در گوشه و کنار شهر شاگردی میکردند، جدیدا در طول سال تحصیلی نیز ناچارا باید در شیفت دوم کمک کار معیشت خانواده باشند.
دوستی تعریف میکرد که برای تمیز کردن منزل یک نیروی خدماتی از شرکتهای مربوطه درخواست کردم. نیروی ارسالی شرکت، معلم میانسال شهرم بود! گرچه به قول قدما کار عار نیست، ولی به نظر میرسد که معلم مسافرکش و چند شغله نمیتواند فرهنگساز باشد. در جامعهای که معلمش برای تأمین نیازهای اولیه زندگی مجبور به تن دادن به هر ذلتی باشد و به خاطر معیشت منزلتش را به حراج بگذارد، فردا روز با چه اعتماد به نفسی سر کلاس درس حاضر خواهد شد؟ و با چه انگیزهای کلاسداری خواهد کرد؟
با تداوم وضعیت فعلی احتمالا در کوتاه مدت شاهد انفجار آسیبهای اجتماعی و به تبع آن افزایش سرقت، قاچاق، اعتیاد، طلاق، کودکان کار و... خواهیم بود. زلزله ای چند ریشتری که میتواند بسیاری از بنیانهای اجتماع و هنجارهای رایج را با چالشی جدی مواجه کند.
ختم کلام این که مهر در انتطار همدلی و همراهی خیرین و نوعدوستان جامعه در مددرسانی به نیازمندان و دستگیری از محرومین زیر پوست شهر میباشد.
این مساعدت انساندوستانه لزوماً در قالب جشن دولتی عاطفهها نیست، بلکه راه اندازی پویشهای خودجوش مردمی و همچنین مساعدتهای غایبانه و بیریای هموطنان میتواند رایحه زندگی و اشتیاق حیات را در روح و روان محرومان و بویژه دانشآموزان بیگناه مام میهن دو چندان نماید.
** روزنامه مردم نو، 1397،6،17.
6085/3088
کپی شد