در حالی که مطالبهگری به عنوان یکی از پایههای توسعه همه جانبه و پایدار در جوامع امروزی پذیرفته شده، اما این موضوع درکشور ما با موانعی مواجه است که تغییر نگاه آموزشی و کارکردهای رسانهای میتواند در برون رفت از این وضعیت مؤثر باشد.واژه مطالبهگری هر چند در لغت معنایی هموزن درخواست و بازخواست دارد اما به نظارت همگانی بر امور حکومتی و مسئولان و پیگیری حقوق شهروندی وشیوه دستیابی به آن نیز اشاره دارد.
هر چند در قوانین و بخشنامههای سیاسی و اداری کشور مانند حقوق شهروندی برای مطالبهگری شهروندان جایگاه ویژهای قائل شده، اما ضعف و فقرشناخت مطالبهگری و شیوههای اجرا، این مقوله را به یکی از معضلهای اصلی جامعه ایرانی تبدیل کرده است. نبود مطالبهگری و آگاهی نداشتن از روش پیگیری آن، ضمن به وجود آوردن آسیبها، انحرافها و کاهش نشاط و مشارکت در جامعه، گاهی باعث میشود شیوههای غلط ابراز مطالبات و خواستههای بهحق به بیراهه رود و عواقب جبرانناپذیری داشته باشد.
دوهفتهنامه «سلام آبادان» به علت حساسیت و اهمیت موضوع مطالبهگری و لزوم توجه جدی همه گروههای اجتماعی به این مقوله و رسالت نخبگان و اصحاب رسانه، میزگردی با حضور سه نفر از صاحبنظران حوزه رسانه و یک فعال حوزه اجتماعی سیاسی برگزار کرد و به بررسی اهمیت مطالبهگری و نقش رسانه در بازتاب آن پرداخت.
در این میزگرد تلاش شد اهمیت نقد و مطالبهگری مورد بررسی قرار گیرد و موانع این مهم مورد واکاوی واقع شود. در این میزگرد آقایان «محمود تیلا» مدیرمسئول دوهفتهنامه «سلام آبادان»؛ «محمد مرادی» و «حسین دلیر» مدیرمسئول و سردبیر هفتهنامه «اروند آزاد» از فعالان باسابقه حوزه رسانه در منطقه و همچنین «علمدار کاظمی» فعال سیاسی و اجتماعی حضور داشتند و به ابراز دیدگاه در مورد محورهای این میزگرد پرداختند.
تعریف مطالبهگر و مطالبهخواه
علمدار کاظمی: قصد این جلسه ورود به حوزه مطالبهگری در جامعه امروز آبادان، یعنی واژگان و اصطلاحی که مدتهاست خصوصا در فضای مجازی در حال گردش و چرخش بین عامه، جامعه نخبگان، رسانه، جامعه بازار و... است بوده. این روزها تمامی اقشار جامعه کلمه مطالبهگری و مطالبهگر را بر زبانشان دارند. اگر به فضای مجازی رجوع کنیم با گروههای متعددی مواجه میشویم که ابتدای نامشان صفت مطالبهگری است و خودشان را به عنوان مطالبهگر معرفی میکنند و بنا به ادعایشان به دنبال تامین خواستههای مردم هستند. یعنی پیگیری آنچه مردم در جامعه به عنوان نیازها و مطالبات اولیهشان اعم از نیازهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و امثالهم به دنبالش هستند؛ این گروهها میخواهند بخشی از این مردم را در رسیدن به آن اهداف و خواستهها، نمایندگی کنند.
اما قبل از ورود به این بحث، کوتاه اشاره کنم که مطالبه یک امر ذاتی است و فینفسه در نهاد هر بشری وجود دارد. در جامعه امروز این مطالبهگری خودش را به انحای مختلف و در حوزههای مختلف نشان داده اما چیزی که ما در این سالها از آن فاصله گرفتیم و فکر میکنم در اصل 27 قانون اساسی این حق برای مردم لحاظ شده، این است که آزادی اجتماعات بدون حمل سلاح در صورتی که نافی اسلام و منافع ملی نباشد در قالب اجتماعات و اعتراضات مدنی، مجاز اعلام شده اما متاسفانه تاکنون این امر مغفول مانده بود و در این یکی دو سال اخیر به صورت عملی میبینیم که دولت و حاکمیت با این موضوع تقریبا کنار آمدهاند و آن را به رسمیت شناختهاند و تا حدودی به منصه ظهور رسیده است.
در واقع به علت مغفول ماندن موضوع مطالبه که میتواند به صورت خیلی شفافتر و علنیتر در اجتماعات مردمی بروز کند و مطالبه را از آن مسئول و مدیر مربوطه بخواهد به فضای مجازی کشیده شده و به نوعی این مطالبهگری تبدیل به آفتی برای جامعه شده است! به همین دلیل از این جای بحث من با ادای واژگان «مطالبهگری» مخالفم و با استفاده از واژگان «مطالبه خواهی» موافق؛ چرا که آن قبلی به شدت لوث شده و پسوند «گر» هم میشود گفت به نوعی دکانداری بدل گشته. بسیاری از این گروههای تشکیل شده به نام مطالبهگر به نوعی با مصلحت اندیشی، فضایی برای دفاع از بعضی مدیران و مسئولانی ایجاد کردهاند که از سوی عدهای مورد نقد هستند و این رفتار انحراف و سرکوبی است در مسیر مطالبهگری یا مطالبه خواهی.
حال در چنین شرایطی وظیفه ما این است که با شفافسازی در جامعه و آموزش به مردم و جامعهی هدف، اعلام کنیم که این افراد چه کسانی هستند و در راستای چه اهدافی گام برمیدارند و مسیر را از جریان اصلی خودش خارج میکنند.
محمد مرادی: بحث مطالبه شخصی و مطالبه اجتماعی در این میان وجود دارد. گاهی فردی یک مطالبه شخصی دارد و به مسئولی مراجعه میکند که این یک بخش از مطالبات است؛ بخش دیگر مطالبات اجتماعی است که برای مردم و جامعه درخواستی داشته باشیم.
این دو نوع مطالبه باید به شکلی مشخص از هم تفکیک شوند. آنجایی که بحث در خصوص مطالبهگری و مطالبه خواهی داریم، پیرو صحبتهای قبلی جناب کاظمی، نکتهای وجود دارد که ترکیب مطالبه و خواهی که از «خواستن» میآیند وقتی کنار هم قرار میگیرند به لحاظ ادبی ترکیب خوبی به ما نمیدهد.
اگر ما نسبت به کلمه مطالبهگری معترض هستیم، به نظرم باید در ادامه بحث تفکیکی بین عدهای که مطالبهی شخصی دارند و عدهای که مطالبهشان اجتماعی است قائل شویم و نه بخواهیم اساسا در ترکیب واژگان دخل و تصرفی داشته باشیم، اینگونه شاید بحث کمی روشنتر شود.
محمود تیلا: در تکمیل عرایض آقای کاظمی دقیقا ما با دو شیوه مطالبهگری روبهرو هستیم که یکی همان فردی و غیر رسمی است و دومی رسمی و ساختار یافته که وظیفهی ما به عنوان رسانه است که فرق بین این دو را به دیگران نشان دهیم. چرا که بخش قابل توجهی از مخاطبان عامه مردم هستند که نه با واژگان و نه با تولید محتوا در فضای مجازی زیاد آشنا نیستند.
البته نظر من این است که این تفاوت اگر بخواهد رسمی و ساختار یافته انجام شود، نباید فقط از کانال فضای مجازی بگذرد. ما در این میان کانالهای رسمیتری هم داریم. میتوان این مطالبات را از طریق سازمانهای مردم نهاد (سمن)ها پیگیری کرد چرا که وقتی دولتها نمیتوانند در خصوص موضوعاتی ورود کنند یا ناقص ورود میکنند آنجاست که مطالبهگران واقعی به شکل ساختارمند و تشکل یافته که اهداف و راهبرد در آن کاملا مشخص است و هم روشها و نحوه دستیابی، میبایست ورود میکنند. این موضوعی است که در نهایت همه باید به آن پایبند باشند.
در تمام جوامع مترقی نیز مطالبهگری واقعی فقط از طریق سازمانهای مردم نهاد انجام میشود وگرنه از طریق یک گروه که چهار نفر ادمین و یک عده از مردم در آن عضو میشوند و در نهایت هم تنها کاری که نمیکنند مطالبهگری است، این مهم اتفاق نمیافتد. چون اکثر این گروهها را رصد میکنم متوجه شدهام متاسفانه همانگونه که ما «نشریات زرد» داریم «گروههای فضای مجازی زرد» هم داریم یعنی یک جاهایی شاهدیم این فضاها فرصتی است برای عقدهگشایی بعضی افراد!
اگر ما به دنبال مطالبهگری بهحق باشیم که یک فرهنگ عمومی است، باید بتوانیم شهروندانی ناظر و آگاه به حقوق شهروندی از دل این مطالبهگری استخراج کنیم.
به عنوان مثال خیلیها برایشان در حوزه نقد این سؤال است که چه اتفاقی افتاده بعد از سی و اندی سال که از پایان جنگ میگذرد و با اختصاص بودجهها و اعتبارات هنگفت هنوز این منطقه توسعه نیافته است؟ بر اساس آمارهای اعلام شده آبادان با توجه به جمعیت کنونیاش یکی از بالاترین آمارها در سطح استان از نظر وجود تشکلهای غیر دولتی (سمن) را دارد.
اما این فقط یک آمار کمی است نه کیفی و عملا این تعداد از تشکلها نتوانستهاند رسالت خود را انجام دهند و پاسخگوی همان سؤالی باشند که منتقدان مطرح میکنند. در واقع افرادی باید مطالبهگر باشند که با الفبای این مقوله آشنا باشند وگرنه پاسخگویی یک مسئول در فضای مجازی نسبت به نقدها بیشتر پاسخگویی از سر ترس است تا پاسخگویی مسئولانه.
همه مباحث باید در فضای رسمی و ساختار یافته عنوان شود. تا زمانی که این امر به صورت علمی و عالمانه صورت نگیرد به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید. به عبارت دیگر افزایش کمّی متضمن تولید محتوای کیفی نیست و باید دید تکثر فضای مجازی به دست اهالی آن است یا نه که باید بیشتر مورد بررسی قرار گیرد. ما به نقد تاثیرگذار و دلسوزانه نیاز داریم همراه با راهکارهای آگاهیبخش.
حسین دلیر: اگر چنین نشستهایی به طور منظم برگزار شود و به طرح مباحث نظری حوزه رسانه، ارتباطات و جامعه ورود کنیم قطعا نتیجه بهتری در این زمینه خواهیم گرفت. قصد دارم بیشتر به بحث تئوری وارد شوم. بنا به واژهگزینی آقای کاظمی و انتخاب واژهی «مطالبه خواهی» به جای مطالبهگری، باید اینگونه بگوییم که هنر مطالبهخواهی گسترش گفتوگوهای جدی و مفید و کارشناسانه است.
در واقع باید بدانیم این مقوله چه میزان توانسته در فضای مجازی و غیر رسمی رخ خودش را به صورتی کیفی و مفید بروز دهد. اساسا طرح هر نوع مطالبه و نقد آیا میتواند معیاری باشد از نیاز آن حوزهای که در آن طرح مطالبه و نقد شده است؟
ابتدا بهتر است یک تعریف قراردادی داشته باشیم که طرح مطالبه در چه فضایی مفید و سودمند است و در چه فضایی هیچ اهمیتی ندارد و میتواند منجر به یأس و نا امیدی شده و یا ایجاد سیاهنمایی باشد.
در یک تعریف کلی و قراردادی اول رسانه را بشناسیم که رسانه واقعی و رسمی کدام است و تمیز و تفکیک رسانه از ابزار رسانهای را قائل شویم و آیا همه اشکال رسانهای فعالیت رسانهای محسوب میشوند؟ یک تعریف کلی از رسانه واقعی وجود دارد.
رسانه واقعی آن است که پایبند به رعایت اصول و اخلاق قوانین رسانهای باشد. که این در هر جامعهای میتواند تعریف جداگانهای داشته باشد و مرتبط با هنجارها و قوانین جاری آن منطقه، جغرافیا و آن ساختار حکومتی و سیاسی باشد. اما در این تعریف عمومی و جهانی روزنامهنگاران و فعالان حقیقی رسانه، به دنبال دستیابی به سه موضوع کلی هستند؛ درستی، روشنی و جامعیتی. اما آیا همه کسانی که زیر عنوان فعال رسانهای قدم بر میدارند، به دنبال دستیابی به این سه موضوع هستند؟ قطعا پاسخ به این پرسش، بسیاری از موضوعات را مشخص میکند.
واقعیتی وجود دارد که مطالبهگران حقیقی نقطه شروع حرکت و تسریع کننده امر کنشگری در فضاهای توسعهای هستند نه نقطه اتصال روابط پیدا و پنهان واسطهگریهای اقتصادی و سیاسی! برخیها هدفشان از طرح نقد و مطالبه، به خاطر ذات فضای رسانهای و دستیابیاش به منابع ثروت و قدرت؛ رواج لابیگریهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است که در فضاهای شبه مطالبهگری به وفور شاهد آن هستیم. میخواهم یک بازگشت به عقب بزنم که پیشینه مدرن و نوین فضاهای مطالبهخواهی معطوف به چه دورهای است. در واپسین سالهای قرن بیستم میلادی
پدیده وبلاگ نویسی و تولد بلاگرها را شاهد بودیم که انحصار رسانهای را از رادیو تلویزیون و مطبوعات خارج ساختند. کمکم مفهومی به نام «روزنامهنگاری شهروندی» و «روزنامهنگاری آلترناتیو» مطرح شد که میخواستند بگویند قرار نیست فقط عدهی معدودی به عنوان نخبه؛ تولید کننده محتوا باشند و جمع کثیری مخاطب! همه میتوانند هم تولید کننده باشند هم مصرف کننده و مخاطب. به واسطهی آن نظم اطلاعرسانی در جهان دگرگون شد!
برای طرح نقد در رسانه چه میزان پژوهش و تحقیق در مورد اصل آن موضوع و سوژه داشتهایم؟ پسزمینه ذهنی و هدف ما از طرح این مطالبه چه بوده است؟ پروتکلهای رسانهای میگویند که باید به سرعت انتقال و انتشار اخبار و اطلاعات توجه داشته باشیم؛ اما نباید به دنبال سرعت انتشار، صحت و دقت و درستی را فدا کنیم. همان اصولی که در فضاهای مجازی به دلیل عدم پایبندی به اخلاق و قانون رسانه، بهراحتی زیر پا گذاشته میشوند!
رواج سطحینگری آفتش از فضای مجازی به روزنامهنگاری رسمی هم رسیده و باعث شده تکثر خواستها و نقدهای سطحی را در رسانهها داشته باشیم.
خطر این سطحینگری بدون پرداخت عمقی و تحلیلی آن است که اثربخشی موضوعات را کاهش میدهد. ما قرار است نمایندهی چه تعداد از مخاطب باشیم؟ آیا آن مخاطب هدف آگاه و برخوردار از آن میزان از سطح حقوق شهری و دانش رسانه است؟ قطعاً نیست. متاسفانه در این زمینه رسانههای ما کار موثری نکردهاند.
این شد که بسیاری از مخاطبان منفعلانه خودشان هم شدند بخشی از تولیدکنندگان محتوا در فضای مجازی و این تصور و توهم به آنها دست داد که میتوانند تحلیل کندهی اوضاع و احوال جاری نیز باشند. پس تبدیل شدند به آدمهایی که با برخورد و مواجهه با هر گزارهای رویکرد واکنشی از خود نشان دهند. نتیجه این شد که ما انبوهی از شبه کارشناسان در فضای رسانهای و شبه رسانهای داریم که بدون پشتوانهی علمی و کارشناسی موضوعاتی را طرح و نقد میکنند که حتی از بیان مبانی آن موضوعات هم عاجز هستند!
رفتارشناسی و مصادیق مطالبهگری رسمی
علمدار کاظمی: واقعا پشتوانهی علمی داشتن در طرح مباحث از اهمیت بالایی برخوردار است تا بهانه به دست مدیرانی که به دنبال فرصتطلبی و فضاسازی هستند داده نشود.
هدف من از بیان واژهی مطالبهخواه یک مرزبندی میان یک سری از همین افراد است. هدف این است که یک صفبندی و مرزبندی داشته باشیم چرا که در این میان کلیدواژه مطالبهگری انرژی و ارزش خود را از دست داده و عدهای مطالبهگری را تبدیل به دکان بقالی کردهاند. از نظر من مطالبهگری جز با ابزار رسانه محقق نخواهد شد؛ امروز رسانه مجازی جلودار شده اما یک جایی باید رسانه واقعی ورود کند چون هدف اصلاح امور است نه مچگیری! مسئولان باید بدانند عدهای هوشیار و آگاه نظارهگر اعمال مدیریتی آنان هستند تا خدمات بهتری نسبت به گذشته ارایه دهند. عدهای آمدهاند در فضای مجازی تحت عنوان مطالبهگری مدیری را بترسانند که آن مدیر ضعیف نتواند پاسخ علمی دهد و پشت پرده با این گروه لابی کرده و باج بگیرند.
حسین دلیر: اساسا چرا یک مدیر با شخصیت حقوقی رسمی باید خود را ملزم به پاسخگویی به طرح نقدهای شبهرسانهها در فضای مجازی داند؟
علمدار کاظمی: به نظر من آن مدیر اگر آن گروه را طبق مواردی که اشاره کردیم گروه مطالبهگری تشخیص داد، موظف است که پاسخگو باشد. چرا؟ چون آنجا هم نوعی تریبون است که مردم سؤالاتشان را مطرح میکنند و مدیر هم بدون هیچ ابایی باید پاسخ دهد که بعضی از مدیران که تعدادشان اندک است پاسخ میدهند اما در بسیاری موارد فقط تماشاگر هستند و همین رفتار مردم را عصبانیتر میکند. در واقع مخاطب را منفعل میکنند.
حسین دلیر: این تکثر رسانهها و تعدد منتقدان باعث نخواهد شد اثربخشی مطالبه به عنوان عنصر اصلی جامعه آزاد و رسانه پویا از بین برود؟
علمدار کاظمی: بله امکان چنین چیزی هم هست. اما همانطور که خود دوستان مطرح کردند ما با شفافسازی و تعریف الفبای مطالبهگری میتوانیم این معضل را اصلاح کنیم.
حسین دلیر: در تئوریهای سانسور نرم، برخی عقیده دارند با تکثر منتقد، صدا، دیدگاه و رسانه، بهتر و سریعتر میتوان بنیان نقد و مطالبه را خنثی کرد آن هم بدون نیاز به ابزارهای رایج در سانسور سخت! چرا که در هیاهو و شلوغی، هیچ صدای در واقع نقد و مطالبهای آنگونه که باید درست، دقیق و جامع شنیده نمیشود. در فضای اجتماعی و رسانهای امروز آبادان دقیقا با این موضوع روبهرو هستیم. تکثر رسانهها و تعدد مطالبهگران و منتقدان و نبود سازماندهی در حوزه نقد رسانهای و اعتراض مدنی، اثربخشی این ابزار مهم را کاهش داده است.
نقدی بر روزنامهنگاری رسمی و انفعال رسانهای
محمود تیلا: به نظرم میبایست نقدی هم بر رسانههای رسمی به عنوان یک ابزار مطالبهگری داشته باشیم که چرا مطبوعات ما بعد از جنگ نتوانستند در آبادان نقش پررنگی ایفا کنند؟ چه اتفاقی افتاد که ما در حال حاضر دچار یک انفعال رسانهای هستیم. محمد مرادی: اگر یک نگاه کلی به وضعیت کنونی جامعه داشته باشیم که همه معتقد هستیم یک جامعه توسعه نیافته است؛ در این جامعهی توسعه نیافته مسلماً هیچ چیز جای خودش نیست. نه رسانه جای خودش است و نه فضای مجازی کارکرد درست و اصولی دارد، نه مردم تکلیف خودشان را میدانند!
در واقع هیچ چیز در مسیر و ریل خودش قرار نگرفته. الآن مردم تفاوت حزب و گرایشها و جریانهای سیاسی را نمیدانند حتی خیلیها تفاوت روزنامه با خبرگزاری و صداوسیما را هم نمیدانند و دانش لازم را ندارند. در بحث حقوق شهروندی نمیدانند حقوق اساسیشان چیست. بنا به همین دلایل که مردم حقوق اولیه خود را نمیدانند، در بحث مطالبهگری هم قطعاً نمیدانند چه چیزی را باید طلب کنند و چه چیزی را نخواهند. در این فضای غبارآلود که هیچ چیز سر جای خودش نیست و هیچکس نمیداند چه میخواهد، بسیاری از مدیران هم نمیدانند باید به یک فضای مجازی که غیر رسمی است پاسخگو باشند و یا اینکه باید به رسانههای رسمی پاسخگو باشند.
ما شاهد بودیم که بعد از جنگ در آبادان و خرمشهر با ورود مردم دوباره جامعه با تمام کم و کاستیها شکل گرفت. در این جامعه که هنوز درگیر بازسازی بود جای خالی مطبوعات به شدت احساس میشد. در آن شرایط آقایان مقتدایی و انصاری کار مثبتی کردند و با پشتوانه سیاسی که داشتند مجوز نشریه گرفتند و فضایی را ایجاد کردند تا دوباره مطبوعات فعالیتشان را در این منطقه آغاز کنند و جوانهایی که تمایل به فعالیت مطبوعاتی داشتند دور هم جمع شدند؛ هرچند ناقص و با اشکالات فراوان بود. اما کمکم یاد گرفتند و کار توسعه پیدا کرد و با توجه به استعدادی که در آبادان وجود داشت خیلی سریع توانستیم رشد کنیم اما بعدها دچار مشکل شدیم. افرادی که خیلی جدی کار میکردند از فضای رسانه خارج شدند و مطالبات جدی در مطبوعات آبادان دچار انحراف شد.
عدهای در رسانهها رفتند دنبال مطالبات شخصیشان که همین آفت رسانهها بود! در واقع دغدغههای شخصی، جریان رسانه را به انحراف کشاند و آدمهایی که در فضای رسانهای ریشهدار بودند به حاشیه رانده شدند. الآن که فضای موجود را نگاه میکنیم اگر بخواهیم مقایسهای داشته باشیم با سالهای اولیه، دچار عقب افتادگی شدهایم. با همان نشریات اولیه، مسیری رو به توسعه آغاز کردیم اما مسیر یک جایی متوقف شد و به انحراف رفت.
باید شرایطی را فراهم کنیم که آدمهای اصیل مطبوعاتی و دغدغهمند وارد فضای مطبوعات شوند. رسانههایی که اخیرا مجوز گرفتهاند باید تلاش کنند که با سالمسازی رسانههای مکتوب، شرایط را برای آدمهای محقق و پژوهشگر هموار کنند نه اینکه به مسیری بروند که مردم تمایلی به خواندن رسانههای مکتوب نداشته باشند و نشریات روی دکهها هیچ توزیعی نداشته باشند.
جریان اصلی مطبوعات در حال حاضر به حاشیه رفته است. باید تلاش کنیم تا جریان رسانهای ما فعال باشد و شرایطی را فراهم کنیم که جامعهی فعلی ما از این رخوت رسانهای خارج و خیزشی دوباره داشته باشد.
حسین دلیر: ما چه بخواهیم چه نخواهیم، به جبر باید بپذیریم که ظهور فناوریهای نوین رسانهای این تنگنا را برای مطبوعات ایجاد کرده؛ اما موضوع مرتبط با شرایط و بحث امروز ما این است که آیا تعدد رسانهها میتواند ضامن نقد کیفی و مطالبهگری واقعی باشد یا نه؟ آیا رابطه مستقیمی با هم دارند یا نه؟ در واقع میتوانیم بگوییم در حال حاضر شاهد تکثر رسانههای رسمی در منطقه هستیم به طوری که در مقایسه با تاریخ هشتاد و اندی ساله مطبوعات آبادان و خرمشهر، اولین بار است به طور همزمان بیش از 20 رسانه رسمی، دارای مجوز فعالیت است.
اما در مقایسه با همین رشد کمّی به لحاظ کیفی در سطح نازلی بودهایم و نشریات در تیراژ بسیار پایین منتشر میشوند. امروز رسانههای ما یک نفره و دونفره اداره میشوند و با توجه به این تعداد نشریه نیروی کارآمد حرفهای نظیر سردبیر یا دبیر تحریریه در نشریات وجود ندارد. این یکی از بزرگترین آسیبها در حوزه روزنامهنگاری محلی ماست.
در بحث آموزش و انتقال اطلاعات و تجربیات همه ما ضعیف عمل کردهایم و جاذبههای غیر حرفهای و غیر رسانهای فضا را تا این حد شلوغ کرده که به طور مثال در روز خبرنگار کسانی که قرار است از آنها به عنوان فعال رسانهای تجلیل شود، از صد نفر تجاوز میکنند و این سؤال پیش میآید که اگر جامعه رسانهای آبادان و خرمشهر صد و اندی خبرنگار و فعال رسانهای دارد، چرا پرداخت به انبوه موضوعات محلی و منطقهای ما سطحی و ابتدایی بوده و بسیاری از رسانههای ما هنوز در دوران ژوراسیک اطلاعاتی به سر میبرند! ما در برههای از زمان در مقایسه با استاندارهای ملی و منطقهای، رسانههای با کیفیتی را در آبادان داشتیم. یک گپ و شکاف کیفی رخ میدهد و بعد از این شکاف بسیاری از نشریاتمان به سمت عوام فریبی و پوپولیسم؛ روزنامهنگاری زرد.
پروپاگانداهای معطوف به مدیران خاص و قدرتمندان سیاسی میروند و تبدیل میشوند به بولتنهای رسمی و غیر رسمی در اختیار صاحبان قدرت و ثروت در منطقه! نقد اول به خودمان وارد است یعنی مطالبهی اصلی در حوزه رسانه معطوف به خود ما باشد. اگر توانستیم به نقد خود پاسخ منطقی و به دور از احساس و جدل بدهیم؛ میتوانیم انتظار پاسخ منطقی از دیگران نیز داشته باشیم؛ در غیر این صورت در این دور باطل هیچکس راه به جایی نخواهد برد.
محمد مرادی: یکی از نقدها به رسانههای مکتوب این است که در سالهای اخیر پرورش نیروی مطبوعاتی به حد صفر رسیده و نتوانستهایم نیروی جدید و با کیفیت پرورش دهیم. در نتیجه آدمهایی که الآن در این عرصه هستند عمدتا توانایی حداقلی را هم در مطبوعات ندارند. حتی بسیاری از آنهایی که رفتهاند در دانشگاه رشتههای مرتبط را خوانده و در این زمینه تحصیل کردهاند، در عمل نمیتوانند خالق یک خبر یا گزارش حرفهای و جذاب باشند.
علمدار کاظمی: آقای دلیر بسیار ژورنالیستی معضلی که در بحث شفافیت و موارد دیگر رسانهای وجود دارد را مطرح کرد. من به عنوان کسی که رسانه ابزاری برای بیان عقایدش است، اعتقاد دارم رسانه باید صفبندی را از خودش آغاز کنید. دموکراسی، حکومت مردم است بر مردم است و با یک سری مقولهها نظیر حقوق شهروندی، آزادی بیان، آزادی اندیشه، تحزب و... در ارتباط است. رکن چهارم دموکراسی را مطبوعات میگویند، در واقع مطبوعات بستر و سفرهی دموکراسی است چرا که از طریق رسانه مردم با افکار و اهداف احزاب آشنا میشوند و به سمت آن گرایش پیدا میکنند.
در واقع نقش رسانه خیلی مهمتر از سه رکن دیگر است. اما متاسفانه رسانهها نتوانستهاند نقش خود را در شفافسازی ایفا کنند.
محمود تیلا: رسانهها نقش کلیدی در شکلدهی، طرح و ابراز مطالبات عامه دارند. کارکرد حرفهای رسانهها را در رصد عالمانه چالشهای جامعه و انتقال هدفمند و هوشمندانهی این چالشها به مسئولان باید مورد بررسی قرار داد. متاسفانه پایین بودن سواد رسانهای در مطالبهگری صاحبان خود رسانه هم تأثیر داشته است. اگر اعتمادسازی عمومی، بسترسازی درست، برجستهسازی مطالبهگرانه در طی این سالها رخ میداد این فرهنگ در جامعهی ما جا میافتاد و مطمئنا مدیران هم پاسخگویی را وظیفه خود میدانستند.
اما نبود افراد حرفهای در عرصهی رسانه و عدم طرح موضوعات واقعی همه دست به دست هم داد که ابتدا در سطح ملی سپس محلی با این معضل و ضعف مشهود روبهرو شویم که کیوسکهای مطبوعاتی روز به روز خالی از خریدار شوند. امیدوارم طرح این موضوعات و ورود به آنها، باعث افزایش سواد رسانهای برای اهالی رسانه شود و هم ایجاد انگیزه برای دیگر دوستان و ترغیب آنها برای ورود و ادامهی مباحث و گفتمانهای این چنینی.
9887/6064
هر چند در قوانین و بخشنامههای سیاسی و اداری کشور مانند حقوق شهروندی برای مطالبهگری شهروندان جایگاه ویژهای قائل شده، اما ضعف و فقرشناخت مطالبهگری و شیوههای اجرا، این مقوله را به یکی از معضلهای اصلی جامعه ایرانی تبدیل کرده است. نبود مطالبهگری و آگاهی نداشتن از روش پیگیری آن، ضمن به وجود آوردن آسیبها، انحرافها و کاهش نشاط و مشارکت در جامعه، گاهی باعث میشود شیوههای غلط ابراز مطالبات و خواستههای بهحق به بیراهه رود و عواقب جبرانناپذیری داشته باشد.
دوهفتهنامه «سلام آبادان» به علت حساسیت و اهمیت موضوع مطالبهگری و لزوم توجه جدی همه گروههای اجتماعی به این مقوله و رسالت نخبگان و اصحاب رسانه، میزگردی با حضور سه نفر از صاحبنظران حوزه رسانه و یک فعال حوزه اجتماعی سیاسی برگزار کرد و به بررسی اهمیت مطالبهگری و نقش رسانه در بازتاب آن پرداخت.
در این میزگرد تلاش شد اهمیت نقد و مطالبهگری مورد بررسی قرار گیرد و موانع این مهم مورد واکاوی واقع شود. در این میزگرد آقایان «محمود تیلا» مدیرمسئول دوهفتهنامه «سلام آبادان»؛ «محمد مرادی» و «حسین دلیر» مدیرمسئول و سردبیر هفتهنامه «اروند آزاد» از فعالان باسابقه حوزه رسانه در منطقه و همچنین «علمدار کاظمی» فعال سیاسی و اجتماعی حضور داشتند و به ابراز دیدگاه در مورد محورهای این میزگرد پرداختند.
تعریف مطالبهگر و مطالبهخواه
علمدار کاظمی: قصد این جلسه ورود به حوزه مطالبهگری در جامعه امروز آبادان، یعنی واژگان و اصطلاحی که مدتهاست خصوصا در فضای مجازی در حال گردش و چرخش بین عامه، جامعه نخبگان، رسانه، جامعه بازار و... است بوده. این روزها تمامی اقشار جامعه کلمه مطالبهگری و مطالبهگر را بر زبانشان دارند. اگر به فضای مجازی رجوع کنیم با گروههای متعددی مواجه میشویم که ابتدای نامشان صفت مطالبهگری است و خودشان را به عنوان مطالبهگر معرفی میکنند و بنا به ادعایشان به دنبال تامین خواستههای مردم هستند. یعنی پیگیری آنچه مردم در جامعه به عنوان نیازها و مطالبات اولیهشان اعم از نیازهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و امثالهم به دنبالش هستند؛ این گروهها میخواهند بخشی از این مردم را در رسیدن به آن اهداف و خواستهها، نمایندگی کنند.
اما قبل از ورود به این بحث، کوتاه اشاره کنم که مطالبه یک امر ذاتی است و فینفسه در نهاد هر بشری وجود دارد. در جامعه امروز این مطالبهگری خودش را به انحای مختلف و در حوزههای مختلف نشان داده اما چیزی که ما در این سالها از آن فاصله گرفتیم و فکر میکنم در اصل 27 قانون اساسی این حق برای مردم لحاظ شده، این است که آزادی اجتماعات بدون حمل سلاح در صورتی که نافی اسلام و منافع ملی نباشد در قالب اجتماعات و اعتراضات مدنی، مجاز اعلام شده اما متاسفانه تاکنون این امر مغفول مانده بود و در این یکی دو سال اخیر به صورت عملی میبینیم که دولت و حاکمیت با این موضوع تقریبا کنار آمدهاند و آن را به رسمیت شناختهاند و تا حدودی به منصه ظهور رسیده است.
در واقع به علت مغفول ماندن موضوع مطالبه که میتواند به صورت خیلی شفافتر و علنیتر در اجتماعات مردمی بروز کند و مطالبه را از آن مسئول و مدیر مربوطه بخواهد به فضای مجازی کشیده شده و به نوعی این مطالبهگری تبدیل به آفتی برای جامعه شده است! به همین دلیل از این جای بحث من با ادای واژگان «مطالبهگری» مخالفم و با استفاده از واژگان «مطالبه خواهی» موافق؛ چرا که آن قبلی به شدت لوث شده و پسوند «گر» هم میشود گفت به نوعی دکانداری بدل گشته. بسیاری از این گروههای تشکیل شده به نام مطالبهگر به نوعی با مصلحت اندیشی، فضایی برای دفاع از بعضی مدیران و مسئولانی ایجاد کردهاند که از سوی عدهای مورد نقد هستند و این رفتار انحراف و سرکوبی است در مسیر مطالبهگری یا مطالبه خواهی.
حال در چنین شرایطی وظیفه ما این است که با شفافسازی در جامعه و آموزش به مردم و جامعهی هدف، اعلام کنیم که این افراد چه کسانی هستند و در راستای چه اهدافی گام برمیدارند و مسیر را از جریان اصلی خودش خارج میکنند.
محمد مرادی: بحث مطالبه شخصی و مطالبه اجتماعی در این میان وجود دارد. گاهی فردی یک مطالبه شخصی دارد و به مسئولی مراجعه میکند که این یک بخش از مطالبات است؛ بخش دیگر مطالبات اجتماعی است که برای مردم و جامعه درخواستی داشته باشیم.
این دو نوع مطالبه باید به شکلی مشخص از هم تفکیک شوند. آنجایی که بحث در خصوص مطالبهگری و مطالبه خواهی داریم، پیرو صحبتهای قبلی جناب کاظمی، نکتهای وجود دارد که ترکیب مطالبه و خواهی که از «خواستن» میآیند وقتی کنار هم قرار میگیرند به لحاظ ادبی ترکیب خوبی به ما نمیدهد.
اگر ما نسبت به کلمه مطالبهگری معترض هستیم، به نظرم باید در ادامه بحث تفکیکی بین عدهای که مطالبهی شخصی دارند و عدهای که مطالبهشان اجتماعی است قائل شویم و نه بخواهیم اساسا در ترکیب واژگان دخل و تصرفی داشته باشیم، اینگونه شاید بحث کمی روشنتر شود.
محمود تیلا: در تکمیل عرایض آقای کاظمی دقیقا ما با دو شیوه مطالبهگری روبهرو هستیم که یکی همان فردی و غیر رسمی است و دومی رسمی و ساختار یافته که وظیفهی ما به عنوان رسانه است که فرق بین این دو را به دیگران نشان دهیم. چرا که بخش قابل توجهی از مخاطبان عامه مردم هستند که نه با واژگان و نه با تولید محتوا در فضای مجازی زیاد آشنا نیستند.
البته نظر من این است که این تفاوت اگر بخواهد رسمی و ساختار یافته انجام شود، نباید فقط از کانال فضای مجازی بگذرد. ما در این میان کانالهای رسمیتری هم داریم. میتوان این مطالبات را از طریق سازمانهای مردم نهاد (سمن)ها پیگیری کرد چرا که وقتی دولتها نمیتوانند در خصوص موضوعاتی ورود کنند یا ناقص ورود میکنند آنجاست که مطالبهگران واقعی به شکل ساختارمند و تشکل یافته که اهداف و راهبرد در آن کاملا مشخص است و هم روشها و نحوه دستیابی، میبایست ورود میکنند. این موضوعی است که در نهایت همه باید به آن پایبند باشند.
در تمام جوامع مترقی نیز مطالبهگری واقعی فقط از طریق سازمانهای مردم نهاد انجام میشود وگرنه از طریق یک گروه که چهار نفر ادمین و یک عده از مردم در آن عضو میشوند و در نهایت هم تنها کاری که نمیکنند مطالبهگری است، این مهم اتفاق نمیافتد. چون اکثر این گروهها را رصد میکنم متوجه شدهام متاسفانه همانگونه که ما «نشریات زرد» داریم «گروههای فضای مجازی زرد» هم داریم یعنی یک جاهایی شاهدیم این فضاها فرصتی است برای عقدهگشایی بعضی افراد!
اگر ما به دنبال مطالبهگری بهحق باشیم که یک فرهنگ عمومی است، باید بتوانیم شهروندانی ناظر و آگاه به حقوق شهروندی از دل این مطالبهگری استخراج کنیم.
به عنوان مثال خیلیها برایشان در حوزه نقد این سؤال است که چه اتفاقی افتاده بعد از سی و اندی سال که از پایان جنگ میگذرد و با اختصاص بودجهها و اعتبارات هنگفت هنوز این منطقه توسعه نیافته است؟ بر اساس آمارهای اعلام شده آبادان با توجه به جمعیت کنونیاش یکی از بالاترین آمارها در سطح استان از نظر وجود تشکلهای غیر دولتی (سمن) را دارد.
اما این فقط یک آمار کمی است نه کیفی و عملا این تعداد از تشکلها نتوانستهاند رسالت خود را انجام دهند و پاسخگوی همان سؤالی باشند که منتقدان مطرح میکنند. در واقع افرادی باید مطالبهگر باشند که با الفبای این مقوله آشنا باشند وگرنه پاسخگویی یک مسئول در فضای مجازی نسبت به نقدها بیشتر پاسخگویی از سر ترس است تا پاسخگویی مسئولانه.
همه مباحث باید در فضای رسمی و ساختار یافته عنوان شود. تا زمانی که این امر به صورت علمی و عالمانه صورت نگیرد به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید. به عبارت دیگر افزایش کمّی متضمن تولید محتوای کیفی نیست و باید دید تکثر فضای مجازی به دست اهالی آن است یا نه که باید بیشتر مورد بررسی قرار گیرد. ما به نقد تاثیرگذار و دلسوزانه نیاز داریم همراه با راهکارهای آگاهیبخش.
حسین دلیر: اگر چنین نشستهایی به طور منظم برگزار شود و به طرح مباحث نظری حوزه رسانه، ارتباطات و جامعه ورود کنیم قطعا نتیجه بهتری در این زمینه خواهیم گرفت. قصد دارم بیشتر به بحث تئوری وارد شوم. بنا به واژهگزینی آقای کاظمی و انتخاب واژهی «مطالبه خواهی» به جای مطالبهگری، باید اینگونه بگوییم که هنر مطالبهخواهی گسترش گفتوگوهای جدی و مفید و کارشناسانه است.
در واقع باید بدانیم این مقوله چه میزان توانسته در فضای مجازی و غیر رسمی رخ خودش را به صورتی کیفی و مفید بروز دهد. اساسا طرح هر نوع مطالبه و نقد آیا میتواند معیاری باشد از نیاز آن حوزهای که در آن طرح مطالبه و نقد شده است؟
ابتدا بهتر است یک تعریف قراردادی داشته باشیم که طرح مطالبه در چه فضایی مفید و سودمند است و در چه فضایی هیچ اهمیتی ندارد و میتواند منجر به یأس و نا امیدی شده و یا ایجاد سیاهنمایی باشد.
در یک تعریف کلی و قراردادی اول رسانه را بشناسیم که رسانه واقعی و رسمی کدام است و تمیز و تفکیک رسانه از ابزار رسانهای را قائل شویم و آیا همه اشکال رسانهای فعالیت رسانهای محسوب میشوند؟ یک تعریف کلی از رسانه واقعی وجود دارد.
رسانه واقعی آن است که پایبند به رعایت اصول و اخلاق قوانین رسانهای باشد. که این در هر جامعهای میتواند تعریف جداگانهای داشته باشد و مرتبط با هنجارها و قوانین جاری آن منطقه، جغرافیا و آن ساختار حکومتی و سیاسی باشد. اما در این تعریف عمومی و جهانی روزنامهنگاران و فعالان حقیقی رسانه، به دنبال دستیابی به سه موضوع کلی هستند؛ درستی، روشنی و جامعیتی. اما آیا همه کسانی که زیر عنوان فعال رسانهای قدم بر میدارند، به دنبال دستیابی به این سه موضوع هستند؟ قطعا پاسخ به این پرسش، بسیاری از موضوعات را مشخص میکند.
واقعیتی وجود دارد که مطالبهگران حقیقی نقطه شروع حرکت و تسریع کننده امر کنشگری در فضاهای توسعهای هستند نه نقطه اتصال روابط پیدا و پنهان واسطهگریهای اقتصادی و سیاسی! برخیها هدفشان از طرح نقد و مطالبه، به خاطر ذات فضای رسانهای و دستیابیاش به منابع ثروت و قدرت؛ رواج لابیگریهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است که در فضاهای شبه مطالبهگری به وفور شاهد آن هستیم. میخواهم یک بازگشت به عقب بزنم که پیشینه مدرن و نوین فضاهای مطالبهخواهی معطوف به چه دورهای است. در واپسین سالهای قرن بیستم میلادی
پدیده وبلاگ نویسی و تولد بلاگرها را شاهد بودیم که انحصار رسانهای را از رادیو تلویزیون و مطبوعات خارج ساختند. کمکم مفهومی به نام «روزنامهنگاری شهروندی» و «روزنامهنگاری آلترناتیو» مطرح شد که میخواستند بگویند قرار نیست فقط عدهی معدودی به عنوان نخبه؛ تولید کننده محتوا باشند و جمع کثیری مخاطب! همه میتوانند هم تولید کننده باشند هم مصرف کننده و مخاطب. به واسطهی آن نظم اطلاعرسانی در جهان دگرگون شد!
برای طرح نقد در رسانه چه میزان پژوهش و تحقیق در مورد اصل آن موضوع و سوژه داشتهایم؟ پسزمینه ذهنی و هدف ما از طرح این مطالبه چه بوده است؟ پروتکلهای رسانهای میگویند که باید به سرعت انتقال و انتشار اخبار و اطلاعات توجه داشته باشیم؛ اما نباید به دنبال سرعت انتشار، صحت و دقت و درستی را فدا کنیم. همان اصولی که در فضاهای مجازی به دلیل عدم پایبندی به اخلاق و قانون رسانه، بهراحتی زیر پا گذاشته میشوند!
رواج سطحینگری آفتش از فضای مجازی به روزنامهنگاری رسمی هم رسیده و باعث شده تکثر خواستها و نقدهای سطحی را در رسانهها داشته باشیم.
خطر این سطحینگری بدون پرداخت عمقی و تحلیلی آن است که اثربخشی موضوعات را کاهش میدهد. ما قرار است نمایندهی چه تعداد از مخاطب باشیم؟ آیا آن مخاطب هدف آگاه و برخوردار از آن میزان از سطح حقوق شهری و دانش رسانه است؟ قطعاً نیست. متاسفانه در این زمینه رسانههای ما کار موثری نکردهاند.
این شد که بسیاری از مخاطبان منفعلانه خودشان هم شدند بخشی از تولیدکنندگان محتوا در فضای مجازی و این تصور و توهم به آنها دست داد که میتوانند تحلیل کندهی اوضاع و احوال جاری نیز باشند. پس تبدیل شدند به آدمهایی که با برخورد و مواجهه با هر گزارهای رویکرد واکنشی از خود نشان دهند. نتیجه این شد که ما انبوهی از شبه کارشناسان در فضای رسانهای و شبه رسانهای داریم که بدون پشتوانهی علمی و کارشناسی موضوعاتی را طرح و نقد میکنند که حتی از بیان مبانی آن موضوعات هم عاجز هستند!
رفتارشناسی و مصادیق مطالبهگری رسمی
علمدار کاظمی: واقعا پشتوانهی علمی داشتن در طرح مباحث از اهمیت بالایی برخوردار است تا بهانه به دست مدیرانی که به دنبال فرصتطلبی و فضاسازی هستند داده نشود.
هدف من از بیان واژهی مطالبهخواه یک مرزبندی میان یک سری از همین افراد است. هدف این است که یک صفبندی و مرزبندی داشته باشیم چرا که در این میان کلیدواژه مطالبهگری انرژی و ارزش خود را از دست داده و عدهای مطالبهگری را تبدیل به دکان بقالی کردهاند. از نظر من مطالبهگری جز با ابزار رسانه محقق نخواهد شد؛ امروز رسانه مجازی جلودار شده اما یک جایی باید رسانه واقعی ورود کند چون هدف اصلاح امور است نه مچگیری! مسئولان باید بدانند عدهای هوشیار و آگاه نظارهگر اعمال مدیریتی آنان هستند تا خدمات بهتری نسبت به گذشته ارایه دهند. عدهای آمدهاند در فضای مجازی تحت عنوان مطالبهگری مدیری را بترسانند که آن مدیر ضعیف نتواند پاسخ علمی دهد و پشت پرده با این گروه لابی کرده و باج بگیرند.
حسین دلیر: اساسا چرا یک مدیر با شخصیت حقوقی رسمی باید خود را ملزم به پاسخگویی به طرح نقدهای شبهرسانهها در فضای مجازی داند؟
علمدار کاظمی: به نظر من آن مدیر اگر آن گروه را طبق مواردی که اشاره کردیم گروه مطالبهگری تشخیص داد، موظف است که پاسخگو باشد. چرا؟ چون آنجا هم نوعی تریبون است که مردم سؤالاتشان را مطرح میکنند و مدیر هم بدون هیچ ابایی باید پاسخ دهد که بعضی از مدیران که تعدادشان اندک است پاسخ میدهند اما در بسیاری موارد فقط تماشاگر هستند و همین رفتار مردم را عصبانیتر میکند. در واقع مخاطب را منفعل میکنند.
حسین دلیر: این تکثر رسانهها و تعدد منتقدان باعث نخواهد شد اثربخشی مطالبه به عنوان عنصر اصلی جامعه آزاد و رسانه پویا از بین برود؟
علمدار کاظمی: بله امکان چنین چیزی هم هست. اما همانطور که خود دوستان مطرح کردند ما با شفافسازی و تعریف الفبای مطالبهگری میتوانیم این معضل را اصلاح کنیم.
حسین دلیر: در تئوریهای سانسور نرم، برخی عقیده دارند با تکثر منتقد، صدا، دیدگاه و رسانه، بهتر و سریعتر میتوان بنیان نقد و مطالبه را خنثی کرد آن هم بدون نیاز به ابزارهای رایج در سانسور سخت! چرا که در هیاهو و شلوغی، هیچ صدای در واقع نقد و مطالبهای آنگونه که باید درست، دقیق و جامع شنیده نمیشود. در فضای اجتماعی و رسانهای امروز آبادان دقیقا با این موضوع روبهرو هستیم. تکثر رسانهها و تعدد مطالبهگران و منتقدان و نبود سازماندهی در حوزه نقد رسانهای و اعتراض مدنی، اثربخشی این ابزار مهم را کاهش داده است.
نقدی بر روزنامهنگاری رسمی و انفعال رسانهای
محمود تیلا: به نظرم میبایست نقدی هم بر رسانههای رسمی به عنوان یک ابزار مطالبهگری داشته باشیم که چرا مطبوعات ما بعد از جنگ نتوانستند در آبادان نقش پررنگی ایفا کنند؟ چه اتفاقی افتاد که ما در حال حاضر دچار یک انفعال رسانهای هستیم. محمد مرادی: اگر یک نگاه کلی به وضعیت کنونی جامعه داشته باشیم که همه معتقد هستیم یک جامعه توسعه نیافته است؛ در این جامعهی توسعه نیافته مسلماً هیچ چیز جای خودش نیست. نه رسانه جای خودش است و نه فضای مجازی کارکرد درست و اصولی دارد، نه مردم تکلیف خودشان را میدانند!
در واقع هیچ چیز در مسیر و ریل خودش قرار نگرفته. الآن مردم تفاوت حزب و گرایشها و جریانهای سیاسی را نمیدانند حتی خیلیها تفاوت روزنامه با خبرگزاری و صداوسیما را هم نمیدانند و دانش لازم را ندارند. در بحث حقوق شهروندی نمیدانند حقوق اساسیشان چیست. بنا به همین دلایل که مردم حقوق اولیه خود را نمیدانند، در بحث مطالبهگری هم قطعاً نمیدانند چه چیزی را باید طلب کنند و چه چیزی را نخواهند. در این فضای غبارآلود که هیچ چیز سر جای خودش نیست و هیچکس نمیداند چه میخواهد، بسیاری از مدیران هم نمیدانند باید به یک فضای مجازی که غیر رسمی است پاسخگو باشند و یا اینکه باید به رسانههای رسمی پاسخگو باشند.
ما شاهد بودیم که بعد از جنگ در آبادان و خرمشهر با ورود مردم دوباره جامعه با تمام کم و کاستیها شکل گرفت. در این جامعه که هنوز درگیر بازسازی بود جای خالی مطبوعات به شدت احساس میشد. در آن شرایط آقایان مقتدایی و انصاری کار مثبتی کردند و با پشتوانه سیاسی که داشتند مجوز نشریه گرفتند و فضایی را ایجاد کردند تا دوباره مطبوعات فعالیتشان را در این منطقه آغاز کنند و جوانهایی که تمایل به فعالیت مطبوعاتی داشتند دور هم جمع شدند؛ هرچند ناقص و با اشکالات فراوان بود. اما کمکم یاد گرفتند و کار توسعه پیدا کرد و با توجه به استعدادی که در آبادان وجود داشت خیلی سریع توانستیم رشد کنیم اما بعدها دچار مشکل شدیم. افرادی که خیلی جدی کار میکردند از فضای رسانه خارج شدند و مطالبات جدی در مطبوعات آبادان دچار انحراف شد.
عدهای در رسانهها رفتند دنبال مطالبات شخصیشان که همین آفت رسانهها بود! در واقع دغدغههای شخصی، جریان رسانه را به انحراف کشاند و آدمهایی که در فضای رسانهای ریشهدار بودند به حاشیه رانده شدند. الآن که فضای موجود را نگاه میکنیم اگر بخواهیم مقایسهای داشته باشیم با سالهای اولیه، دچار عقب افتادگی شدهایم. با همان نشریات اولیه، مسیری رو به توسعه آغاز کردیم اما مسیر یک جایی متوقف شد و به انحراف رفت.
باید شرایطی را فراهم کنیم که آدمهای اصیل مطبوعاتی و دغدغهمند وارد فضای مطبوعات شوند. رسانههایی که اخیرا مجوز گرفتهاند باید تلاش کنند که با سالمسازی رسانههای مکتوب، شرایط را برای آدمهای محقق و پژوهشگر هموار کنند نه اینکه به مسیری بروند که مردم تمایلی به خواندن رسانههای مکتوب نداشته باشند و نشریات روی دکهها هیچ توزیعی نداشته باشند.
جریان اصلی مطبوعات در حال حاضر به حاشیه رفته است. باید تلاش کنیم تا جریان رسانهای ما فعال باشد و شرایطی را فراهم کنیم که جامعهی فعلی ما از این رخوت رسانهای خارج و خیزشی دوباره داشته باشد.
حسین دلیر: ما چه بخواهیم چه نخواهیم، به جبر باید بپذیریم که ظهور فناوریهای نوین رسانهای این تنگنا را برای مطبوعات ایجاد کرده؛ اما موضوع مرتبط با شرایط و بحث امروز ما این است که آیا تعدد رسانهها میتواند ضامن نقد کیفی و مطالبهگری واقعی باشد یا نه؟ آیا رابطه مستقیمی با هم دارند یا نه؟ در واقع میتوانیم بگوییم در حال حاضر شاهد تکثر رسانههای رسمی در منطقه هستیم به طوری که در مقایسه با تاریخ هشتاد و اندی ساله مطبوعات آبادان و خرمشهر، اولین بار است به طور همزمان بیش از 20 رسانه رسمی، دارای مجوز فعالیت است.
اما در مقایسه با همین رشد کمّی به لحاظ کیفی در سطح نازلی بودهایم و نشریات در تیراژ بسیار پایین منتشر میشوند. امروز رسانههای ما یک نفره و دونفره اداره میشوند و با توجه به این تعداد نشریه نیروی کارآمد حرفهای نظیر سردبیر یا دبیر تحریریه در نشریات وجود ندارد. این یکی از بزرگترین آسیبها در حوزه روزنامهنگاری محلی ماست.
در بحث آموزش و انتقال اطلاعات و تجربیات همه ما ضعیف عمل کردهایم و جاذبههای غیر حرفهای و غیر رسانهای فضا را تا این حد شلوغ کرده که به طور مثال در روز خبرنگار کسانی که قرار است از آنها به عنوان فعال رسانهای تجلیل شود، از صد نفر تجاوز میکنند و این سؤال پیش میآید که اگر جامعه رسانهای آبادان و خرمشهر صد و اندی خبرنگار و فعال رسانهای دارد، چرا پرداخت به انبوه موضوعات محلی و منطقهای ما سطحی و ابتدایی بوده و بسیاری از رسانههای ما هنوز در دوران ژوراسیک اطلاعاتی به سر میبرند! ما در برههای از زمان در مقایسه با استاندارهای ملی و منطقهای، رسانههای با کیفیتی را در آبادان داشتیم. یک گپ و شکاف کیفی رخ میدهد و بعد از این شکاف بسیاری از نشریاتمان به سمت عوام فریبی و پوپولیسم؛ روزنامهنگاری زرد.
پروپاگانداهای معطوف به مدیران خاص و قدرتمندان سیاسی میروند و تبدیل میشوند به بولتنهای رسمی و غیر رسمی در اختیار صاحبان قدرت و ثروت در منطقه! نقد اول به خودمان وارد است یعنی مطالبهی اصلی در حوزه رسانه معطوف به خود ما باشد. اگر توانستیم به نقد خود پاسخ منطقی و به دور از احساس و جدل بدهیم؛ میتوانیم انتظار پاسخ منطقی از دیگران نیز داشته باشیم؛ در غیر این صورت در این دور باطل هیچکس راه به جایی نخواهد برد.
محمد مرادی: یکی از نقدها به رسانههای مکتوب این است که در سالهای اخیر پرورش نیروی مطبوعاتی به حد صفر رسیده و نتوانستهایم نیروی جدید و با کیفیت پرورش دهیم. در نتیجه آدمهایی که الآن در این عرصه هستند عمدتا توانایی حداقلی را هم در مطبوعات ندارند. حتی بسیاری از آنهایی که رفتهاند در دانشگاه رشتههای مرتبط را خوانده و در این زمینه تحصیل کردهاند، در عمل نمیتوانند خالق یک خبر یا گزارش حرفهای و جذاب باشند.
علمدار کاظمی: آقای دلیر بسیار ژورنالیستی معضلی که در بحث شفافیت و موارد دیگر رسانهای وجود دارد را مطرح کرد. من به عنوان کسی که رسانه ابزاری برای بیان عقایدش است، اعتقاد دارم رسانه باید صفبندی را از خودش آغاز کنید. دموکراسی، حکومت مردم است بر مردم است و با یک سری مقولهها نظیر حقوق شهروندی، آزادی بیان، آزادی اندیشه، تحزب و... در ارتباط است. رکن چهارم دموکراسی را مطبوعات میگویند، در واقع مطبوعات بستر و سفرهی دموکراسی است چرا که از طریق رسانه مردم با افکار و اهداف احزاب آشنا میشوند و به سمت آن گرایش پیدا میکنند.
در واقع نقش رسانه خیلی مهمتر از سه رکن دیگر است. اما متاسفانه رسانهها نتوانستهاند نقش خود را در شفافسازی ایفا کنند.
محمود تیلا: رسانهها نقش کلیدی در شکلدهی، طرح و ابراز مطالبات عامه دارند. کارکرد حرفهای رسانهها را در رصد عالمانه چالشهای جامعه و انتقال هدفمند و هوشمندانهی این چالشها به مسئولان باید مورد بررسی قرار داد. متاسفانه پایین بودن سواد رسانهای در مطالبهگری صاحبان خود رسانه هم تأثیر داشته است. اگر اعتمادسازی عمومی، بسترسازی درست، برجستهسازی مطالبهگرانه در طی این سالها رخ میداد این فرهنگ در جامعهی ما جا میافتاد و مطمئنا مدیران هم پاسخگویی را وظیفه خود میدانستند.
اما نبود افراد حرفهای در عرصهی رسانه و عدم طرح موضوعات واقعی همه دست به دست هم داد که ابتدا در سطح ملی سپس محلی با این معضل و ضعف مشهود روبهرو شویم که کیوسکهای مطبوعاتی روز به روز خالی از خریدار شوند. امیدوارم طرح این موضوعات و ورود به آنها، باعث افزایش سواد رسانهای برای اهالی رسانه شود و هم ایجاد انگیزه برای دیگر دوستان و ترغیب آنها برای ورود و ادامهی مباحث و گفتمانهای این چنینی.
9887/6064
کپی شد