اما ما به تدریج این آیین ها و سنت ها را به گونه ای تغییر داده ایم که دیگر خواص اصیل و اصلی آن را که نیاکان ما با هدف برنامه ریزی و پیاده کرده بودند، از دست داده است و البته این تحولات در کلانشهرها و شهرها بیشتر نمود دارد و هنوز می توان گفت که برگزاری این مراسم ها در روستاها اصالت خود را حفظ کرده است.
زمستان که نفس های آخرش را کشید بهار عطری جان فزا پراکنده که هر بی جانی را احیا و هر خفته ای را بیدار می کند، عطری مدهوش کننده و جان بخش با زیبایی هایی که همه ناخوشی را از حافظه ها برمی گیرد و تصویری زندگی بخش جایگزینش می کند.
ایرانیان شروع بهار را نوروزی دیگر می دانند که زیباترین و غنی ترین مظهر فرهنگ و تاریخ ملی این سرزمین است و با خود نه فقط زیبایی و سبزی طبیعت بلکه دوستی، اتحاد و یکرنگی را با مجموعه ای از آیین ها و سنت های زیبا به ارمغان می آورد که در گذر اعصار و قرون با تغییراتی نه چندان ماهوی به ما رسیده واصالت روزی نو و نو روزی دیگر را در شروعی دوباره از طبیعت با خود دارد.
نوروزی که بخشی از هویت ایرانی است و سنت های آن حلقه همبستگی همیشه جاوید ایرانیان است سنت هایی که بازتابی از غنای فرهنگی و دینی این ملت و مبنای خرد ، منش و هویت این مردمان است و اگر چه در جای جای ایران زمین به اشکالی متفاوت برگزار می شود اما در ماهیت یکسان است و در تمامی آنها، زیبایی ، سبزی ، دوستی، یکرنگی ، عشق به مبدا هستی ، انسانها و انسانیت موج می زند‏، در سایه این تغییر ماهیتی متفاوت از اصل می یابد.‏
این روزها سنت ها و آیین های زیبای ما دستخوش تحولات و هجمه هایی شده که در برخی از آنها این تغییرات و تحولات قابل توجه و در سراسر ایران زمین نمود یافته و در برخی ،شکل و هویت آن را فقط در یک بخش تغییر داده ، آیین هایی که در کلیت در سراسر کشور تفاوت چندانی هم با یکدیگر ندارند.
خراسان با فردوسی بزرگ هم جدای از این تاریخ ، سنت و فرهنگ اصیل ایران زمین نیست بلکه با وجود بارگاه منور رضوی رنگ و بو و عطر محمدی هم در خود دارد و این اصالت را در ترکیب با هویت دینی جاودانه تر نموده است که این هجمه ها بویژه در سطح کلان شهرها بیشتر نمود یافته است.
*خانه تکانی سنتی دهشتناک برای زنان و کابوس شبانه مردان
برای استقبال از نوروز و بهاری زیبا پیش از همه باید رخت نو به تن کرد؛ طبیعت از خود شروع می کند و ما نیز از خانه های خود با خانه تکانی یا همان رفت و روب منزل که از قدیم نخستین گام در استقبال از نوروز در سراسر کشور بوده و همچنان هم هست.
این رسم بر جای مانده از گذشتگان هر ساله از نیمه اسفندماه در مشهد و خراسان رضوی شروع می شود و با تمیز کردن خانه و زدودن گردو غبار از آن و دور ریختن وسایل قدیمی و کهنه و جایگزین کردن آن با وسایل نو و تمیز انجام می شود که این روزها تبدیل به سنتی بسیار دهشتناک برای بانوان خانه ها و کابوس شبانه مردان خانواده برای کمک به همسرانشان شده است.
سخت کردن کار رفت و روب تا حدی که در بسیاری به وسواس تبدیل شده و برای یک هفته و یا هفته ها در شرایط دشوار و بدون شام و نهار در خانه ای که فرشها شسته شده و پهن نمی شود تا مبادا کثیف شود و اختلال در زندگی عادی و به کار گیری همه توان خانواده از بچه ها تا پدر و مادر برای شست و رفت خانه و اثاثیه و جابه جایی آنها از جمله این معضلات است.
اما این قضیه شق دومی هم دارد چنانکه دشواری آن وقتی بر اقتصاد و مردان خانواده حمل می شود دشوارتر می نماید.
از آن رو که دیگر این روزها بسیاری این پاکسازی و نظافت را به زیور تجملات درآمیخته و در کنار رفت و روب ، کل مبل و اثاثیه منزل را نو نوار می کنند و با هزاران قرض و وام خود و خانواده را در سختی می اندازند که برای عید خانه و کاشانه شان رنگ و و جلوه ای خاص و ' دشمن کورکن' بیابد.
غافل از آنکه این فضا نه تنها محبت ، دوستی و الفت و آرامش را به ارمغان نمی آورد که بیشتر به افزایش تنش و ناراحتی در خانواده می انجامد.
اما بعد از خانه ،خرید رخت و لباس نو بخشی دیگر از مراسم استقبال از نوروز است که البته در گذشته ،این خرید ها بیشتر برای بچه ها بود شاید از آن جهت که توان خرید محدود بود و بزرگترها هم می کوشیدند تا این رخت و لباس نو را برای کوچکترها بخرند تا لذت این زیبایی ها و روزگار نو را بیشتر به آنها القا کرده و شادی و نشاط آمدن نوروز را در آنها درونی سازند .
بزرگترها هم به تمیز و رفو کردن لباس های سال گذشته بسنده می کردند و از این رو بازار استادان رفوگر رونقی مضاعف می یافت که این روزها دیگر بازار اجناس یک بار مصرف چینی، این حرفه قدیمی را هم به زوال کشانده و در کنار آن و استقبال مردم از کالای حتی بنجل خارجی ،تولید داخل هم رو به افول گذاشته و این سال ها بسیاری به تعطیلی کشیده شدند.
اما گذشته از این امر ، برخی از سنت ها و آیین های زیبای نوروز امروز در شهری چون مشهد که خود کلانشهری بی در و پیکر شده دیگر نمود ندارد .
آیینی چون ملاقه زنی که بخشی از مراسم چهارشنبه سوری بود حتی تا روزگار کودکی و نوجوانی ما هم از جمله سنت هایی بود که یک سال چشم انتظارش بودیم و اما این سالها دیگر در کلانشهری چون مشهد دیگر نمودی ندارد اما رد پای آن را می توان در برخی از روستاهای اطراف و نیز سایر نقاط استان گرفت.
تقریبا امروزکسی در شهر این رسم را اجرا نمی کند، رسمی که خود انس و الفت بچه ها و پیوندشان با بزرگترها را مضاعف می نمود و در شب چهارشنبه سوری آخر سال اجرا می شد و در آن جوانان و نوجوانان صورت خود را با پارچه ای که به آن چادرشب می گفتند می پوشیدند و برای گرفتن عیدی از همسایه ها ملاقه زنی می کردند و همسایه ها هم به احترام، ملاقه را خالی نمی گذاشتند و با پر کردن آن از کشمش، نقل و شیرینی ، به بچه ها عیدی می دادند و این خود برای بچه های محله شیرینی و شور و نشاطی مضاعف داشت.
فال گوش ایستادن سنتی دیگر در مشهد و برخی مناطق خراسان رضوی بود چنانکه مردم اعتقاد داشتند هر چه درشب چهارشنبه آخر سال می شنوند وقایع سال آینده آنان را رقم می زند از این رو فال گوش ایستادن و شنیدن حرف دیگران یکی از رسوم این شب بود .
فال گرفتن و پخت آش رشته هم جزو مراسم چهارشنبه شب آخر سال بود که همه دور هم می نشستند و آش پایانی سال را در آخرین چهارشنبه بعد از پریدن از روی آتش می خوردند و فالی می گرفتند و تفالی به حافظ می زدند و از خداوند طلب روزگاری خوش و خرم توام با تحقق آرزوهای دور و دراز می کردند.
در کنار همه اینها برپایی آتش را نباید از قلم انداخت جمع آوری شاخه های خشک و برپایی آتش از تفریحات مورد علاقه جوانان در این شب بوده که با خواندن شعر 'زردی من از تو سرخی تو از من' و پریدن از روی آتش همراه می شد و این سال ها تبدیل به سنتی مبتذل شده که دیگر هیچ شباهتی با سنت و رسم دیرینه این سرزمین ندارد.
رسمی که تمامی لطافت و زیبایی آن به همراهی ، همدلی ، دوستی ، محبت و در کنار هم بودن همه از دوست و آشنا، فامیل و همسایه و دور ریختن زشتی ها و بدی ها ، پذیرش گرمی و زیبایی و مهر بود امروز به صحنه جنگ و خشونت و انفجار بمب و نارنجک دستی و کشته و مجروح شدن دهها و صدها نفر تبدیل شده است.
نوروز برای همگان ندای زیبایی و مهر و عشق است و امروز ما در سایه وهم انگیز دریافت های خارجی آن را به نازیبایی آراسته ایم .
سنتی دیگراز نوروز که نمادی از این زیبایی هاست سنت علفه یا به قولی 'بی بی حور'است ، آیینی از زیباترین مظاهر فرهنگ ایران باستان و نوروز‏.‏
نام علفه به واسطه وجود علف و سبزی که یک پای سفره هفت سین و روز علفه است برآن گذاشته شده و آیینی ویژه است که در آن هم یاد و جای رفتگان سبز می شود و هم سنتی زنده و سبز برای زندگان و سبزی زندگی است‏.‏
درون مایه علفه ، تهیه مقدمات و به استقبال نوروز رفتن و یادکردن از درگذشتگان هرخانواده درسالی که گذشت می باشد‏ و امروز در شهرهایی چون مشهد به شکلی ساده و انفرادی از سوی افراد و خانواده ها و در روستاها به شکل زیبا و مفصل برگزار می شود.
اهالی این مناطق بر اساس اعتقاد برجای مانده از ایرانیان باستان، از چند روز به نوروز مانده درخانه مشک و عنبرمی سوزانند و شمع و چراغ می افروزند تا زمینه خوشحالی ارواح مردگانشان رافراهم کنند‏.‏
حتی زنان درشب آخرین جمعه سال بهترین غذا را می پزند تا بوی آن خشنودی مردگان را موجب شود و کاه بر گور مردگان می پاشند‏.‏
در این میان آنان که درگذشته ای درآن سال داشته اند عید می گیرند و پرسه ای برگزار کرده و دعا می خوانند‏.‏
مراسم ˈعلفه ˈدر روستاهای خراسان بویژه مناطق جنوبی و نیز شمالی خراسان چون گناباد، بیرجند، قاین ، سرخس، بجنورد، فردوس و تربت حیدریه درآخرین روز سال یعنی روز قبل از نوروز انجام می شود‏.‏
در نیشابور علفه دو روز است ،یک روز پیش از نوروز و دیگری روز اول سال است‏.‏
در سبزوار و قوچان سه روزمانده به نوروز علفه است و درگز و اطراف آن دو روز قبل از نوروز علفه نامیده می شود‏.‏
در اغلب این مناطق در این روز مردم ضمن پختن شیرینهای محلی سنتی و غذاهای خاص ، برای آنانکه در طول سال مرده ای داشته و صاحب عزا هستند بصورت گروهی در مساجد مراسم ختم و یادبود و فاتحه خوانی برگزار می کنند‏.‏
در روستاهای شهرستان گناباد علاوه بر اجرای این مراسم اهالی به صحرا رفته ومقداری علف سبز آورده و آن را در سردر و آستانه خانه وکلیددان و بر سر قبر تازه درگذشتگان خودمی گذارند‏.‏
در این میان دامادها هم برای تازه عروس خود در این روز،نوروزی شامل برنج ،گوشت ،روغن وشیرینی می برند‏.‏
روزˈعلفه ˈدر مناطق جنوبی خراسان هم مشابه گناباد برگزار می شود با این تفاوت که در آنجا مراسمی که برای درگذشتگان خانواده برگزار می شود به منزله پایان سوگواری واجازه دادن به آشنایان برای برگزاری عید است‏ وغذای اصلی دراین مناطق عموماˈآش ˈاست که اهالی معتقدند با پخت و بلندشدن بوی آن اموات خشنود می شوند‏.‏
در شهرستان نیشابور و روستاهای آن چون کلیدر، ماروسو و اسحاق آباد نیز مراسم ˈعلفه ˈ طی دو روز برگزار می شود و درعلفه کهن که درآخرین روز سال است مردم با حضور در قبرستان ها برای شادی روح اموات خود قرآن وفاتحه خوانده وخیرات می کنند‏.‏
اما در روز علفه دوم که در آغازسال نو برگزار می شود پس از تلاوت قرآن در مساجد و آغازسال جدید دراین مرکز عبادی ،به خانه برگشته و به دیدن بزرگترها می روند‏.‏
ازجمله خوراکی ها و شیرینی های سنتی ویژه این شب آش مخصوص و شیرینی هایی به نام ˈکلمبه وسنی ˈاست‏.‏
درروستای ˈقوژدˈ از توابع گناباد در شب علفه خوراکی به نام ˈجوش پره ˈ تهیه می کنندکه سنت این روستا است و در تهیه آن خمیر را به قطعات پهن در آورده ومیان آن نخود و پیازپخته وگوشت گذاشته و می پیچند و درآب جوش می پزند‏ ،بعد از پخته شدن با ریختن کشک ساییده برروی آن صرف می کنند‏.‏
آجیل شب عید عموما میوه هایی بود که زنان خانه دار در طول سال از آن قیسی و برگه تهیه می کردند و در کنار آن نقل و نبات دست ساز بانوی خانه به همراه شیرینی هایی نظیر باقلوا ، لوز ، نیم شکر ، نقل هفت رنگ ، بهشتی ، حاجی بادام و کلوچه زینت بخش سفره بود که این روزها دیگر بویژه در کلانشهرها تقریبا این سنت منسوخ شده و دیگر کسی را فرصت و مجالی برای این آماده سازی ها نیست و همه این ملزومات خوراکی عید را به اقتضای شرایط و زندگی شهری و مشغله های آن از بیرون و فروشگاه های مختلف تهیه می کنند.
اما رسم سبزه گذاشتن و پهن کردن سفره هفت سین هنوز هم در همه خانه های این سرزمین پابرجاست این رسم از قدیم تا امروز برجای مانده یادگار گذشتگان ما در پاسداشت نوروز بوده است .
درلحظه تحویل سال هم مردم مشک و عنبر می سوزاندند و اسپند در آتش می ریختند و در اتاق شمع می افروختند سپس سفره سفید پهن کرده و دور آن می نشستند سفره را هم با دو چراغ لاله ، یک جلد کلام الله و یک آیینه می آراستند و جلوی آینه هم چند دانه گندم می پاشیدند روی آینه یک تخم مرغ می گذاشتند تا وقت سال تحویل تخم مرغ روی آن بچرخد.
این روزها اگر در هر خانه ای سفره ای همیشه پهن برای ایام عید در وسط اتاق میهمان یا همان پذیرایی نباشد حداقل سفره ای از هفت سین در گوشه ای از پذیرایی به نماد برکت و نعمت و شگون آن طی ایام نوروز با تزئینات خاص آن می گذارند که البته در روستاها عموما این اتاق میهمان به سادگی همراه با سفره ای با تمامی تنقلات و میوه پهن است.
اما غذای شب عید و لحظه تحویل سال که بسیاری ماهی پلو می پزند در مشهد و خراسان به سنتی دیرینه آش رشته است که نخود و لوبیای آن در حین تحویل سال باید بر شعله بجوشد و همزمان با تحویل سال رشته را هم در آن می ریزند تا رشته کارشان را در سال جدید در دست و در اختیار خود داشته باشند و به قولی رشته کار از دستشان نرود.
هر چند این سال ها بسیاری به سنت سایر نقاط کشور به ماهی پلو روی آورده اند اما هنوز نه تنها روستاها که بسیار جدی به این سنت پایبندند که در کلان شهرها از جمله مشهد هم این آش رشته را به پا می کنند.
به راستی این سنت ها و آیین ها که نیاکان برای ما به جای گذاشته اند چه زیبا و پر مغز است و اجرای اصیل و صحیح هر یک از آنها با خود دنیایی از معانی و محاسن دارد که نه تنها باعث بهبود سطح فرهنگی فردی و اجتماعی ما می شود بلکه عمل درست به آنها به مرور بسیاری از مسائل اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی جامعه را نیز حل می کند.
1906/5132
خبرنگار: فاطمه یوسفی ** انتشار دهنده: علی اصغر ایزدی
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.