به گزارش ایرنا از محله سراب در جنوب شهر بیرجند که بگذریم سه کیلومتری تا روستای بیابانی بیشتر فاصله نیست؛ روستایی که علیرغم نامش در دل کوهستان قرار دارد.
مسیر دسترسی به روستای بیابانی یک رودخانه است که از وسط باغ ها می گذرد. دو طرف این رودخانه درختان سرسبز عناب قدم علم کرده اند. از قطر تنه برخی از این درختان می توان حدس زد که عمر آنها به 100 سال می رسد.
کنار درختان عناب ، انار، انگور و زردآلو هم به تعداد معدود دیده می شود. ابتدای روستا زن و مرد میانسالی در باغ مشغول کار هستند. زن سبزی درو می کند و مرد هم مشغول آبیاری درختان است. سراغ قنات روستا را می گیریم؛ زن می گوید: کمی بالاتر بروید به قنات می رسید.
از او می پرسم اهل همین روستایی که پاسخ می دهد: ما بزرگر هستیم صبح از شهر می آییم کارهای کشاورزی باغ را انجام می دهیم و شب برمی گردیم.
راهمان را ادامه می دهیم تا به قنات می رسیم، قنات کوچکی که آب به وسیله یک لوله به استخر می ریزد. مقدار آب در یک آبشخوری بالای استخر جمع شده که گویا احشام از آن استفاده می کنند.
آب قنات بیابانی شیرین و گواراست و از دل کوه می جوشد . اطراف قنات چند خانه ساخته شده اما کسی در آنجا دیده نمی شود.
به سمت خانه ها نزدیک تر می شویم. پیرمردی در یک حیاط ایستاده و ما را می نگرد از او درخواست می کنیم چند لحظه ای از منزل بیرون بیاید اما او ما را دعوت به داخل خانه می کند.
حیاط کوچکی دارد و به همراه برادرش در منزل مشغول چای خوردن هستند. تاغ انگوری وسط حیاط قد کشیده چند خوشه انگور بی حال هم از این درخت آویزان است.
مرد دستش را به یک شاخه انگور گرفته و با نگاه پرسشگری منتظر است که بگوییم از او چه درخواستی داریم.
از او می خواهیم که روستا را معرفی کند. آنطور که حبیب الله پاسبانی می گوید: بیابانی 2 قسمت دارد؛ بیابانی بالا و پایین و در مجموع نیز 15 خانوار در این 2 روستا زندگی می کنند.
وی در مقایسه اوضاع این روستا با زمان قدیم اظهار می کند: قبلا اینجا آب زیاد بود و کشاورزی هم رونق بهتری داشت . درختان گردو، توت، عناب و انواع دیگر میوه داشتیم؛ گندم، جو و ارزن هم می کاشتیم که بر اثر خشکسالی همه از بین رفته است.
پاسبانی، قدیمی ترین درخت این روستا را درخت بنه ای معرفی می کند که بیش از 500 سال قدمت دارد و می افزاید: به خاطر خشکسالی خاک این روستا نامرغوب شده و نمی توانیم کشت و کار خوبی داشته باشیم.
وی آفت درختان را از دیگر تبعات خشکسالی در این روستا می داند و می گوید: این آفت نوعی پشه بسیار ریز است که بعد از مدتی تبدیل به کرم می شود ؛ حتی نتوانستیم برای از بین بردنش در شهر آفت کش پیدا کنیم.
آنچه که حبیب الله به عنوان نیاز این روستا مطرح می کند ایجاد یک سد پشت قنات است تا به ذخیره آب کمک کند اما این خواسته از سوی مسئولان منابع طبیعی به دلیل شیب تند روستا بی پاسخ مانده است.
وی ادامه می دهد: درآمد مردم روستا صفر است اما باز هم به خاطر حفظ باغ ها و مزارع رفت و آمد می کنند.
به گفته پاسبانی مردم این روستا غیر از کشاورزی و دامداری آن هم به صورت معدود شغلی دیگری ندارند.
پیرزنی که در میان مصاحبه وارد منزل می شود هم در تایید حرف های این مرد می گوید: اینجا خاک خوبی ندارد و باید مسئولان به ما کمک کنند که بتوانیم خاک را غنی کنیم.
از این خانواده روستایی خداحافظی می کنیم و هنگام خروج صدای پیرزن به گوش می رسد که می گوید: «ای بابا مگر خدا کار را برای ما درست کند».
« بیابانی» در انتها به بن بست کوهستان می رسد؛ هنوز آب و گاز به این 2 روستا نرسیده و تنها امکانات موجود در بیابانی پایین و بالا برق است. مردم این روستا شب ها به شهر می روند و روز مجدد برای کشاورزی و چرای دام ها برمی گردند.
9893 * 6054
مسیر دسترسی به روستای بیابانی یک رودخانه است که از وسط باغ ها می گذرد. دو طرف این رودخانه درختان سرسبز عناب قدم علم کرده اند. از قطر تنه برخی از این درختان می توان حدس زد که عمر آنها به 100 سال می رسد.
کنار درختان عناب ، انار، انگور و زردآلو هم به تعداد معدود دیده می شود. ابتدای روستا زن و مرد میانسالی در باغ مشغول کار هستند. زن سبزی درو می کند و مرد هم مشغول آبیاری درختان است. سراغ قنات روستا را می گیریم؛ زن می گوید: کمی بالاتر بروید به قنات می رسید.
از او می پرسم اهل همین روستایی که پاسخ می دهد: ما بزرگر هستیم صبح از شهر می آییم کارهای کشاورزی باغ را انجام می دهیم و شب برمی گردیم.
راهمان را ادامه می دهیم تا به قنات می رسیم، قنات کوچکی که آب به وسیله یک لوله به استخر می ریزد. مقدار آب در یک آبشخوری بالای استخر جمع شده که گویا احشام از آن استفاده می کنند.
آب قنات بیابانی شیرین و گواراست و از دل کوه می جوشد . اطراف قنات چند خانه ساخته شده اما کسی در آنجا دیده نمی شود.
به سمت خانه ها نزدیک تر می شویم. پیرمردی در یک حیاط ایستاده و ما را می نگرد از او درخواست می کنیم چند لحظه ای از منزل بیرون بیاید اما او ما را دعوت به داخل خانه می کند.
حیاط کوچکی دارد و به همراه برادرش در منزل مشغول چای خوردن هستند. تاغ انگوری وسط حیاط قد کشیده چند خوشه انگور بی حال هم از این درخت آویزان است.
مرد دستش را به یک شاخه انگور گرفته و با نگاه پرسشگری منتظر است که بگوییم از او چه درخواستی داریم.
از او می خواهیم که روستا را معرفی کند. آنطور که حبیب الله پاسبانی می گوید: بیابانی 2 قسمت دارد؛ بیابانی بالا و پایین و در مجموع نیز 15 خانوار در این 2 روستا زندگی می کنند.
وی در مقایسه اوضاع این روستا با زمان قدیم اظهار می کند: قبلا اینجا آب زیاد بود و کشاورزی هم رونق بهتری داشت . درختان گردو، توت، عناب و انواع دیگر میوه داشتیم؛ گندم، جو و ارزن هم می کاشتیم که بر اثر خشکسالی همه از بین رفته است.
پاسبانی، قدیمی ترین درخت این روستا را درخت بنه ای معرفی می کند که بیش از 500 سال قدمت دارد و می افزاید: به خاطر خشکسالی خاک این روستا نامرغوب شده و نمی توانیم کشت و کار خوبی داشته باشیم.
وی آفت درختان را از دیگر تبعات خشکسالی در این روستا می داند و می گوید: این آفت نوعی پشه بسیار ریز است که بعد از مدتی تبدیل به کرم می شود ؛ حتی نتوانستیم برای از بین بردنش در شهر آفت کش پیدا کنیم.
آنچه که حبیب الله به عنوان نیاز این روستا مطرح می کند ایجاد یک سد پشت قنات است تا به ذخیره آب کمک کند اما این خواسته از سوی مسئولان منابع طبیعی به دلیل شیب تند روستا بی پاسخ مانده است.
وی ادامه می دهد: درآمد مردم روستا صفر است اما باز هم به خاطر حفظ باغ ها و مزارع رفت و آمد می کنند.
به گفته پاسبانی مردم این روستا غیر از کشاورزی و دامداری آن هم به صورت معدود شغلی دیگری ندارند.
پیرزنی که در میان مصاحبه وارد منزل می شود هم در تایید حرف های این مرد می گوید: اینجا خاک خوبی ندارد و باید مسئولان به ما کمک کنند که بتوانیم خاک را غنی کنیم.
از این خانواده روستایی خداحافظی می کنیم و هنگام خروج صدای پیرزن به گوش می رسد که می گوید: «ای بابا مگر خدا کار را برای ما درست کند».
« بیابانی» در انتها به بن بست کوهستان می رسد؛ هنوز آب و گاز به این 2 روستا نرسیده و تنها امکانات موجود در بیابانی پایین و بالا برق است. مردم این روستا شب ها به شهر می روند و روز مجدد برای کشاورزی و چرای دام ها برمی گردند.
9893 * 6054
کپی شد