مدتی قبل بود که معاونت اجرایی مجلس شورای اسلامی آمار جدیدی از آسیب های اجتماعی را ارائه کرد که البته این آمار به صورت تفکیکی بیان شد و معلوم شد که چه حجمی از جمعیت کشور به چه آسیبی مبتلا هستند. به نظر می رسد این حجم آسیب در اجتماع در عین حال که نیازمند کار طولانی و کارشناسی است نیازمند اقداماتی سریع و ضربتی نیز هست. در همین رابطه لزوم حضور یک سازمان و یا ستاد هماهنگ کننده در اجتماع متنوع ما بیش از پیش احساس می شود. البته که این ستاد بهتر است نه به صورت موضوعی بلکه به صورت کلان به مرکزی برای مدیریت این آسیب ها تبدیل شود.اما آنچه که در مدیریت بحران های اجتماعی این چنینی اساسی تر به نظر می رسد شناخت عمیق و چند جانبه آسیب است چرا که اژدهایی تحت عنوان آسیب های اجتماعی دارای وسعتی بزرگ و چند وجهی است. به طور مثال امروز مرز شهر و روستا کمرنگ شده و آسیب های شهری در روستاها هم ترویج شده است. فرهنگ بومی شهرهای اجتماعی کوچک و روستاها باعث دوری و مراقبت از آسیب های اجتماعی می شد، ولی امروز این فرهنگ هم مورد تهاجم قرار گرفته است. چرا که ارتباطات جمعی و ترددها این مشکلات را افزایش داده است اما فرهنگ بومی هنوز هم در برخی مناطق تأثیرگذاری مثبت دارند که باید از این خرده فرهنگ ها حفاظت کرد. یکی از ابعادی که در فهم آسیب ها کمک می کند شناخت دقیق تر نسبت به اقتصاد کشور و تاثیری است که بر شکل دهی و بیداری این اژدها دارد. چنانچه در تمامی تحلیل های اجتماعی اثر شاخص های اقتصادی به عنوان راه انداز آسیب اجتماعی دیده می شود. اما آنچه که به عنوان نگه دارنده و تداوم بخش در آسیب های اجتماعی مطرح است، مسئله فرهنگ است. در واقع فقدان فرهنگ مردمی و آمیخته با اصول انسانی در جامعه هر روز و هر ساعت همچون تسهیل گری در عرصه آسیب های اجتماعی عمل کرده و روز به روز این مسئله پیچیده تر می شود. اما مسئله دیگری که در برخورد با آسیب های اجتماعی کار را مشکل تر کرده برخورد غیر تخصصی و احساسی با این موضوع است. حال اگر این برخورد توسط دولت باشد معضلات خاص خودش را به دنبال دارد و اگر توسط سازمان های مردمی باشد مشکلاتی از جنس خودش را به بار می آورد. در هر حال اقداماتی از جنس اقدامات بالا نه تنها کمکی به رفع مشکل نمی کند بلکه مصیبتی تازه حاصل می کند که آن هم تلف شدن سرمایه مالی و انسانی کشور است.
7559*3028
7559*3028
کپی شد