دو تصویر را با دقت نگاه کنید. هر دو در یک روز از لیگ برتر به ثبت رسیده اند. یکی در تبریز و دیگری در تهران.
به گزارش جی پلاس؛ کدام شان برای تان دلنشین تر است ؟ مادری که در پشت بام خانه همراه با فرزندش با حسرت بازی تیم محبوب شهرشان را می بیند و دیگری طرفداری که چاقو به دست از فنس بالا رفته تا دیگرانی که آن سوی فنس احتمالا حرف هایی شبیه به آنچه از این سوی فنس گفته شده ، به زبان آورده اند را بفرستد گوشه قبرستان.
سال هاست می گوییم فضای ورزشگاه ها مناسب نیست. برای اینکه ورزشگاه های مان شده جولانگاه این چاقو بدستان ، درهایش را به روی این خانواده ها بستیم و هر روز این چالش مان عمقی تر می شود. وقتی با هر کدام از دوستان مسئول که حرف می زنیم هم می گویند راه حل بحران ورزشگاه ها ، خانوادگی کردن شان است.
فقط بیایید همین مصاحبه های چند وقت اخیر را یک مروری بکنیم. احمدی معاون فرهنگی وزارت ورزش می گوید:«چاره کار و علاجش خانوادگی شدن ورزشگاه هاست اما چه کنیم که اختیارش دست ما نیست.» فاطمه سلحشوری نماینده تهران گفته بود:«رئیس جمهور اجازه ورود بانوان را صادر کرده اما وزارت ورزش انجامش نمی دهد.»
وزیر ورزش که این ماجرای خانوادگی شدن ورزشگاه ها اصلا یکی از شعارهای انتخاباتی اش از طرف دولت بوده چنان سکوت می کند که انگار چیزی در این باره نگفته بوده و محمدرضا داورزنی که از شرایط استادیوم ها ناراضی است و می گوید گروهی پول می گیرند بیایند شعارهای ساختارشکنانه بدهند ، درباره خانوادگی شدن ورزشگاه ها می گوید:«فعلا فقط توانستیم اجازه ورود بانوان به استادیوم های زیر سقف را تا حدودی بگیریم!»
همه به نوعی طفره می روند و هر روز شرایط دارد بدتر می شود. در ورزشگاهی که به این سادگی چاقو واردش می شود ، گشت ویژه بانوان گذاشته اند تا دختران پسرنما را بگیرند و هر روز شرایط استادیوم ها بدتر می شود.
کاش این دو تصویر را به همه بزرگوارانی که دغدغه های درستی درباره ورود بانوان به ورزشگاه ها دارند ، نشان دهند و ببینند با حضور کدام گروه ، سکوها آرامش می گیرند؟ به راستی ورزشگاه حق کدام یک از این دو گروه است.
اصلا شاید بد نباشد یک بار هم راهکار دم دستی ارائه شده از سوی مازیار ناظمی را چک کنند. چه اشکالی دارد؟ یک بار که ورود آقایان را ممنوع می کنید ، فقط خانم ها را به ورزشگاه راه دهید . درست یا غلط شاید نتایجی داشت که بتوان برای آینده مرجع تصمیم سازی باشد.
چه بسیار پدرانی که در حسرت دیدن یک فوتبال تیم مورد علاقه شان در کنار دخترهای شان ، جوانی را سر کرده اند و چه بسیار دخترانی که کینه و نفرت این جو پسرزده را در دل های شان کاشته اند و حالا آن نفرت به درختانی تنوند در باورهای شان تبدیل شده است.