«. نباید نمادها را تکثیر و مشابه سازی کرد چراکه تکثیر آن اثرگذاری ها را از بین خواهد برد. برای مثال پیاده روی برای امام حسین(ع) تبدیل به یک نماد شده است اما اگر ما بیاییم در هر شهری این کاررا برای امام زاده ها هم انجام بدهیم، به جنبه نمادین بودن پیاده روی زیارت امام حسین(ع) آسیب می زند. آسیب دیگر برای نمادها، تهی شدن از معنا است. شهید مطهری به شدت به عزاداری هایی که مردم نمی دانند برای چه می گریند می تازند. تهی شدن از معنا خطر بزرگی است. »
گروه اقتصاد و درآمد: مسعود فکری عضو هیات علمی دانشگاه تهران و دانشیار گروه ادبیات در نشست مجازی موسسه دین و اقتصاد با موضوع «سرمایه نمادین فرهنگی در مذهب شیعه و کاربست آن در زندگی امروز» که در تابستان سال جاری برگزار شد با بیان اینکه نمادها در درون خود دارای رمزها و پیام هایی هستند، گفت: نمادها زندگی ما را پر کرده اند. عارفان که نماد گراترین اقشار محسوب می شوند از هر چیزی یک نماد را دریافت می کردند. به همین ترتیب در ادبیات دینی ما به تامل کردن در طبیعت توصیه شده است لذا زندگی ما تحت تاثیر نمادها است. انسان ها دائما در صدد این هستند که از نمادها رمزگشایی کنند. از طرفی پیام های منتقل شده از سوی نمادها چندلایه است و نمی توان به همه آنها دسترسی پیدا کرد. کار دیگر نمادها، انتقال تجربه های بین نسلی است البته انتقال یک نماد از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر لزوما به معنای انتقال تمام پیام های آن نیست. به همین دلیل عمدتا برخی از این انتقال ها را نوعی تقلید محسوب می کنند.
وی با اشاره به تقسیم بندی نمادها به کلامی و شمایلی، افزود: نمادهای شمایلی یا مجسم نمادهایی هستند که قابل تجسم است و نماد های کلامی یعنی گفتارهایی که برای یک عده دارای مقبولیت است مثلا آنچه که در باب متن قرآن کریم و سخنان معصومین به آن می پردازیم برای یک مسلمان با یک جمله معمولی تفاوت دارد. به همین جهت جامعه شناسان می گویند نمادها برای دارندگان آنها، یک جایگاه اجتماعی ایجاد می کنند. سه چیز بستر پیدایش نمادها است که عبارتند از هنر، اسطوره و دین. هیچ یک از اجزا فرهنگ به اندازه دین به موضوع نمادها نپرداخته است زیرا دین برای ماندگاری و انتقال خود دست به نهاد سازی و نمادسازی زده است. همه دین ها یک نهاد مانند معبد، مسجد، کلیسا و ... دارند. ممکن است این نهادها تغییراتی داشته باشند اما در اصل آن تغییری ایجاد نشده است. این نهاد دینی خود به یک نماد نیز تبدیل می شود. در دین خیلی از مسائل جنبه نمادی دارند اما خود تبدیل به یک واقعیتی می شود که ورای آن دیده نمی شود.
استاد دانشگاه تهران خاطرنشان کرد: دعوای میان صورت و معنا در دین مربوط به این است نحوه تلقی ما از نمادها چیست. یکی از دعواهای مهم مولوی در مثنوی این است که بسیاری در شکل مسئله گیر کرده اند در حالیکه اینها واسطه های ما با خدا هستند. در اسلام به نظر می رسد که اهتمام به موضوع نمادسازی بیشتر از ادیان دیگر است. نماد با سه بعد آموزه ای، روایی و آیینی دین در ارتباط است. اصول و مبانی جزو بعد آموزه ای است. رخدادها و حوادث های فرهنگ دینی بعد روایی را تشکیل می دهد. آیین و عمل مانند جامه سپید پوشیدن در حج یا در صف ایستادن برای اقامه نماز بعد دیگری از نماد است. نمادهای دینی باید برآمده از خود دین باشد و فرد در یک تجربه ایمانی با آن ارتباط برقرار کرده باشد.
وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: مذهب شیعه علاوه بر اینکه تلاش کرده است سایر نمادهای اسلامی را حفظ کند، یک بخشی را هم به آن ها افزوده است لذا در شیعه به نحو خاصی به نمادسازی توجه شده است. یک علت آن برای حفظ هویت خود بوده است. حداقل 5 شاخص در فرهنگ شیعی وجود دارد که نمادهای اختصاصی آن است. انتظار منجی، سوگواری، دعا و نیایش، زیارت و مناسبت ها این شاخص ها را تشکیل می دهند. ما اصولا نسبت به این نماد ها دو وضعیت طرفینی داریم. ما شاهد یک صورت گرایی یا معنا گرایی افراطی هستیم. صورت گرایی افراطی یعنی ما در خود نمادها متوقف شویم اما جهت دیگر این افراط این است که یک عده می گویند ما باید از صورت ها عبور کنیم و پیام های نمادها را دریابیم.
این استاد دانشگاه در پایان گفت: ما در موضوع نمادها و کاربست آن در زندگی امروز خود به دو اصل توجه کنیم. یک اصل این است که نمادها توسط شارع مقدس خلق شده باشد. کسی نمی تواند بگوید پیامبر نماز نمی خواند یا طواف نمی کرد. اصل دیگر این است که نمادها با اصول و مبانی ناسازگار نباشد البته باید دقت داشت که ما یک هارمونی در پیکره دین داریم. این پیکره دارای زیرساختی به نام اصول و مبانی است که قابل تغییر نیست. توحید، یکتاپرستی، معاد، نبوت و ... اصول دین هستند. بعد از اصول باید به فروع و سپس به شعائر و آیین ها دقت کرد. حلال و حرام ها در فروع و مراسمات در شعائر و این که اینها را چگونه برگزار کنیم در شعائر قرار می گیرد. نباید نمادها را تکثیر و مشابه سازی کرد چراکه تکثیر آن اثرگذاری ها را از بین خواهد برد. برای مثال پیاده روی برای امام حسین(ع) تبدیل به یک نماد شده است اما اگر ما بیاییم در هر شهری این کاررا برای امام زاده ها هم انجام بدهیم، به جنبه نمادین بودن پیاده روی زیارت امام حسین(ع) آسیب می زند. آسیب دیگر برای نمادها، تهی شدن از معنا است. شهید مطهری به شدت به عزاداری هایی که مردم نمی دانند برای چه می گریند می تازند. تهی شدن از معنا خطر بزرگی است. آسیب آخری که نمادهای دینی را تهدید می کنند، تاسیس نماد است. اینکه ما یک چیزی شبیه کعبه را بخواهیم بسازیم جایز نیست. توجه به این مسائل می تواند در کارکرد دین در زندگی کمک شایانی به ما کند.