امام خمینی در دهم فروردین سال ۶۱ پیامی در تجلیل از رشادت رزمندگان اسلام در عملیات فتح المبین صادر کردند.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، به دنبال پیروزی رزمندگان اسلام در عملیات فتح المبین، امام خمینی (س) در دهم فروردین سال ۶۱ در پیامی خطاب به جمعی از فرماندهان از جمله تیمسار ظهیرنژاد به تجلیل از رشادتهای رزمندگان در عملیات «فتح المبین» پرداختند. متن این پیام به شرح زیر است:
"بسم اللّه الرحمن الرحیم
اِنّ اللّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِهِ صَفّاً کَاَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصْ[1]
تیمسار ظهیرنژاد (رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران)، سرکار سرهنگ صیاد شیرازی (فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران)، جناب آقای محسن رضایی (فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران)، سرکار سرهنگ معینپور (فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران).
پیام آرامشبخش و افتخارآمیزتان پیرو پیروزیهای بزرگ سلحشوران ظفرمند عملیات فتحالمبین واصل و موجب سرافرازی گردید. گرچه این شجاعتها و فداکاریها و پیروزیهای عظیم کمسابقه یا بیسابقه در بُعد نظامی و میدان نبرد از طرف نیروهای مسلح عظیمالقدر جمهوری اسلامی، آنچنان افتخارآفرین و اعجاب آمیز است که با مقیاسهای عادی و معیارهای نظامی و جنگی نتوان ارزش پرعظمت و غرورآفرین آن را با الفاظ محدود و عبارات معدود توصیف نمود و شجاعت و حملۀ برق آسای سلحشوران ایران بزرگ را به ذهن آورد، و با قلم و بیان اظهار کرد. گر چه این شکل پیروزیها و سلحشوریها در باب خود بینظیر یا کم نظیر است، و گر چه این نحو تاختن بر نیروهای زمینی و هوایی دشمنانی که تا بن دندان با سلاحهای سنگین و سبک مدرن غربی و شرقی مسلح بودند، در جنگهای جهان نمونه است که در ظرف کمتر از یک هفته آنچنان مات شوند که هر چه دارند بگذارند و فرار نمایند و یا تسلیم شوند، به صورتی که قوای مسلح ما تاکنون نتوانند اسیران و کشتگان و غنایم را به شمار آورند، و گر چه تمام این امور بر خلاف عادت به صورتی معجزهآسا تحقق یافت، لکن آنچه انسان را در مقابل رزمندگان جبههها و پشتیبانان آنان در میدان رزم مثل جهاد سازندگی و همچنین فیلمبرداران جان بر کف عزیز و پزشکان و پرستاران متعهد و والامقام و خبرنگاران جسور و مردمان میلیونی پشت جبهه به خضوع وادار میکند، بعد معنوی آن است که با هیچ معیاری نمیتوان سنجید و با هیچ میزانی نمیتوان عظمت آن را دریافت.
ما عقب ماندگان و حیرتزدگان، و آن سالکان و چله نشینان و آن عالمان و نکته سنجان و آن متفکران و اسلامشناسان و آن روشنفکران و قلمداران و آن فیلسوفان و جهان بینان و آن جامعهشناسان و انسانیابان و آنهمه و همه، با چه معیار این معما را حل و این مسئله را تحلیل میکنند که از جامعۀ مسمومی که در هر گوشۀ آن عفونت رژیم ستمشاهی فضا را مسموم نموده بود،بازار و مغازههایش مسموم، خیابانها و گردشگاههایش مسموم، تفریحگاهها و سینماهایش مسموم، مطبوعات و رسانههای گروهیاش مفتضح و مسموم، وزارتخانهها و اداراتش مسموم، مجلس شورا و دادسراها و دادگاههایش مسموم، مراکز تعلیم و تربیتش از کودکستان تا دانشگاهش مسموم و بدتر از مسموم، و فضای حاکم بر سرتاسر کشور مسموم، که هر یک برای مسموم نمودن جوانان و به فساد کشاندن آنان عاملی فعال بود، و نونهالان و تازه جوانان ما در یک چنین محیطی به جوانی و رشد رسیده بودند که به حسب موازین و عادت باید سرشار از مسمومیت و فساد اخلاق و عقیدت باشند، که اگر معلم و مربی اخلاق و مهذب نفوس بخواهد تنها یکی از آنها را با صرف سالهای طولانی متحول گرداند میسر نگردد، چگونه در ظرف سالهای معدود از بطن این جامعه و انقلاب ـ که خود نیز اگر معیارهای عادی را حساب کنیم باید کمک به فساد کند ـ یک همچو جوانان سرشار از معرفتاللّه و سراپا عاشق لقاءاللّه و با تمام وجود داوطلب برای شهادت جاننثار برای اسلام که پیران هشتاد ساله و سالکان کهنسال به جلوهای از آن نرسیدهاند، بسازد؟ جز دست غیبی و دستگیری الهی و تصرف ربوبی، با چه میزان و معیار میتوان تحلیل این معما کرد؟
اینجانب هر وقت با یکی از این چهرهها روبهرو میشوم و عشق او را به شهادت در بیان و چهرۀ نورانیاش مشاهده میکنم احساس شرمساری و حقارت میکنم. و هر وقت در تلویزیون، مجالس و محافل این عزیزان که خود را برای حمله به دشمن خدا مهیا میکنند، و مناجات و راز و نیازهای این عاشقان خدا و فانیان راه حق را در آستانۀ هجوم به دشمن مینگرم که با مرگ دست به گریبان هستند و از شوق و عشق در پوست نمیگنجند، خود را ملامت میکنم و بر حال خویش تأسف میخورم. اکنون ملت ما دریافته است که: «کُلُّ یَومٍ عاشُورا وَ کُلُّ اَرْضٍ کَرْبِلا»[2]. مجالس حال و دعای اینان شب عاشوراهای اصحاب سیدالشهدا را در دل زنده میکند.
جوانان عزیزم و فرماندهان محترم، شما توقع نداشته باشید که من بتوانم از عهدۀ ثنای شما و شکر عمل شما برآیم. شما را همان بس که محبوب خدای تعالی هستید، و خدای شما فرموده که شما را که چون سدی محکم و بنیانی مرصوص در مقابل دشمنان خدا و برای رضای او ایستادهاید دوست میدارد. و این است جزای شما و این است عاقبت عمل شما. پس، از این مرحله بگذرم و از گروههایی که از جهات مختلف در جبههها با آن حال جنگ و نزدیکی خطر، شما را کمک کرده و میکنند و در خدمت شما بوده و هستند باید تشکر کنم. خدایتان یار و مددکار و رحمت حق بر شهدای عزیزتان و خاندان محترمشان که با شجاعت و شهامت به شهادت فرزندان و نزدیکانشان افتخار میکنند، خود را و فرزندان خود را از اسلام و برای اسلام میدانند. سلام خدا و بزرگان دین بر شهدا و خاندانشان و بر رزمندگان در راه اسلام و ایران. والسلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته.
روح اللّه الموسوی الخمینی"
1 ـ سورۀ صف، آیۀ 4: «خدا دوست دارد کسانی را که در راه او در صفی چونان سدی نفوذ ناپذیر که اجزایش را با سرب به هم پیوند داده باشند، میجنگند».
2 ـ هر روز عاشورا و هر زمینی کربلاست.