میرزا محمدجواد انصاری همدانی از عرفای بنام معاصر در سال ۱۲۸۱ شمسی در همدان به دنیا آمد. وی پیرو مکتب عرفانی ملا حسینقلی همدانی بود. او شاگردانی مانند شهید دستغیب، آیت الله نجابت و آیت الله سعادت پرور را پرورش داد.

به گزارش خبرنگار جی پلاس، در راستای شناساندن بزرگان اندیشه دینی در این صفحه بر آنیم که این شخصیت های ارجمند جهان اسلام و تشیع را به مخاطبان معرفی کنیم و مطالب منتشرشده قطره ای است از دریای زندگی این بزرگواران که به قدر وسعمان است. باشد که مفید فایده افتد. این قسمت به زندگی میرزا محمد جواد انصاری همدانی از عرفای معاصر اختصاص دارد.

 

 

زندگینامه محمدجواد انصاری همدانی

محمدجواد انصاری همدانی در سال ۱۲۸۱ شمسی دیده به جهان گشود. وی از شاگردان مکتب اهل بیت عصمت (علیهم‌السّلام) و متخلق به اخلاق آن بزرگواران بودند. بسیار مهربان و مهمان‌نواز بودند، و تقریباً در تمام طول سال، مهمان داشته و شخصاً از آن‌ها پذیرایی می‌کردند. ایشان انسانی سلیم‌النفس، ساده‌زیست، بی‌آلایش و بسیار متواضع بودند. با وجود بهره‌مندی از مراتب بالای علمی و اخلاقی، بی‌ادعا بوده و خود را چیزی نمی‌پنداشتند.

 

اطلاعات فردی

تولد: ۱۲۸۱ شمسی

محل تولد: همدان

وفات: ۱۳۳۹ شمسی

مزار: قم، گلزار امامزاده علی بن جعفر (علیه‌لسلام)

عمر: ۵۸ سال

اساتید: آیت‌اللّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی و حضرات آیات: حاج میرزا حسین کوثر همدانی، میرزا علی خلخالی، حاج آقا علی شهیدی، حاج آقا رضا واعظ و غیره

شاگردان: حضرات آیات شهید سید عبدالحسین دستغیب، شیخ حسنعلی نجابت شیرازی، سیدمحمدحسین حسینی تهرانی، پهلوانی تهرانی. (سعادت پرور)

 

در همین رابطه بخوانید:

محمد بن جریر طبری که بود؟

از زندگی میرزا حسین فقیه سبزواری، احیاگر حوزه علمیه مشهد چه می دانید؟

شیخ مهدی حائری تهرانی که بود و از زندگی او چه می دانید؟

خیام نیشابوری کیست؟/چرا وی به خیام شهرت دارد؟/او در کدام علوم دیگر استاد بود؟/علت شهرت جهانی اش چیست؟/شعرش از چه ویژگی هایی برخوردار است؟

آیت الله سید محمدحسین شهرستانی که بود؟/علت شهرتش به شهرستانی چیست؟/چرا امامت جماعت مدرسه مروی به وی داده شد؟/چرا به وی شهرستانی ثانی می گویند؟

شیخ محمدرضا کلباسی کیست؟/وی چه نسبتی با میرداماد دارد؟/ماجرای نماز باران و ساخت مسجد رکن الملک چه بود؟/به چه علت تبعید شد؟

 

ولادت

فقیه عارف، حضرت آیت‌اللّه حاج شیخ محمدجواد انصاری همدانی (قدس‌سره)، فرزند عالم ربانی حاج ملا فتحعلی همدانی، در سال ۱۲۸۱ شمسی در شهر همدان چشم به جهان گشود. از همان دوران کودکی نشانه‌ های عظمت روحی و استعداد عجیبی در ایشان مشاهده می‌ شد و آینده‌ای روشن را نوید می‌داد.

 

تحصیلات

آیت‌اللّه انصاری به لحاظ برخورداری از هوش بالا و قریحه ذاتی و همچنین علاقه‌ای که نسبت به تحصیل ابراز می‌داشتند، از سن هفت سالگی دروس رسمی حوزه و صرف و نحو را نزد والد محترمشان شروع کردند، و بعد از رحلت پدر، تحصیلات خود را در محضر اساتید برجسته همدان ادامه دادند.

 

مهاجرت به قم

پس از اتمام سطوح عالی با تشویق اساتید خود عازم حوزه علمیه قم شدند و در حوزه درسی آیت‌اللّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری قدس سره شرکت کردند. پنج سال مدام از محفل نورانی مؤسس حوزه علمیه قم و دیگر اساتید بهره بردند و به رتبه اجتهاد و استنباط احکام نایل شدند. ایشان از همان زمان، با بزرگانی چون آیات عظام امام خمینی، سیدمحمدتقی خوانساری و ملاعلی معصومی همدانی آشنا بودند و با ایشان ارتباطی صمیمی داشتند، و در جلسات خود با احترام از امام خمینی یاد می‌کردند و می‌فرمودند: «حاج آقا روح اللّه آتیه‌ای بسیار روشن دارند.»

 

تحول درونی

پس از مراجعت به همدان بر اثر یک تحول درونی که در ایشان ایجاد شد، به تهذیب نفس و سیر و سلوک روی آوردند و در نتیجه، شیفتگان بسیاری از ایران و کشورهای همجوار، از محضر نورانی و انفاس قدسیه‌اش بهره‌مند شدند. ایشان آغاز تحول درونی خود را چنین بیان کرده‌اند: من به تشویق علمای همدان به دیار قم رهسپار شدم و آن زمان به‌طور کلی با عرفان و سیروسلوک مخالف بودم، تا این که برایم اتفاقی پیش آمد. یک روز در همان سن جوانی که به همدان رفته بودم، به من اطلاع دادند که شخص وارسته‌ای به همدان آمده و عده‌ای را شیفته خود کرده. من به آن مجلس رفتم و دیدم عده زیادی از سرشناس‌ها و روحانیون همدانی گرد آن شخص را گرفته‌اند و او هم در وسط، ساکت نشسته بود. پیش خود فکر کردم: گرچه این‌ها افراد بزرگی هستند و دارای تحصیلات عالیه می‌باشند، اما تکلیف شرعی من می‌باشد که آنان را ارشاد کنم! نزدیک به دو ساعت با آن‌ها صحبت کردم و به کلی منکر عرفان و سیروسلوک الی اللّه به صورتی که عرفا می‌گفتند، گشتم. پس از سکوت من، مشاهده کردم که آن ولی الهی، سر به زیر‌انداخته و با کسی سخن نمی‌گوید.

 

بعد از مدتی سر بلند نمود و با دید عمیقی به من نگریست و گفت: «عن قریب است که تو خود، آتشی به سوختگان عالم خواهی زد.» من متوجه گفتار وی نشدم، ولی تحول عظیمی در باطن خود احساس کردم و برخاستم از میان جمع، بیرون آمدم، در حالی‌که احساس می‌کردم که تمام بدنم را حرارت فرا گرفته است. نماز مغرب و عشا را خواندم، بدون خوردن غذایی به بستر خواب رفتم. نیمه‌های شب بیدار شدم، در حال خواب و بیداری دیدم گوینده‌ای می‌گوید: «العارف فینا کالبدر بین النجوم و کالجبرئیل بین الملائکه.» از آن به بعد، این طرف و آن طرف زیاد مراجعه کردم که شاید دستم به ولی کاملی برسد و از وی بهره‌گیری نمایم. تا این‌که خود را تنها و بیچاره و مضطر دیدم، سر به بیابان‌ها و کوه‌های اطراف قم گذاشتم. صبح‌ها می‌رفتم و عصرها برمی گشتم. تا این‌که پس از چهل الی پنجاه روز، تضرع و توسل به ساحت مقدس معصومین (علیهم‌السلام)، وقتی اضطرار و بیچارگی‌ام به حد اوج خود رسید و یکسره خواب و خوراک را از من ربود، ناگهان پرده‌ها از جلوی چشم من برداشته شد و نسیم جانبخش رحمت از حریم قدس الهی وزیدن گرفت و لطف الهی شامل حالم گردید.»

 

تمجید بزرگان از وی

سخنان بزرگان و برخی از شاگردان حضرت آیت‌اللّه انصاری همدانی قدس سره در تجلیل و تمجید آن مرد الهی تا حدودی، مقام و منزلت اخلاقی و عرفانی ایشان را برای خوانندگان روشن می‌کند. در این رابطه وقتی که از آیت‌اللّه نجابت که از شاگردان ممتاز آیت‌اللّه انصاری بود، سؤال شد که استاد را چگونه یافتید؟ بعد از آه سردی که کشید، گفت: «ان کان عالما فنعم العالم و ان کان عارفا فنعم العارف و ان کان طبیبا فنعم الطبیب.» در جای دیگر از مرحوم آیت‌اللّه نجابت نقل شده: «من در خدمت آیت‌اللّه سیدعلی قاضی بودم و در ایام طلبگی در نجف، و زیر نظر ایشان؛ روزی که چندان هم به رحلت آن بزرگوار نمانده بود، پرسیدم: آقا، بعد از شما به که مراجعه کنیم؟ فرمودند: تنها کسی را که می‌شناسم، مردی است در همدان به نام آیت‌اللّه شیخ محمدجواد انصاری.»

 

از آیت‌اللّه شهید دستغیب نیز چنین نقل شده: «لذایذی که از سخنان حضرت خاتم الانبیا (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) و حضرات معصومین (علیهم‌السّلام) به وسیله ایشان نصیب بنده می‌شود، از دیگر کسی نصیب نشده و بهره‌های روحانی و علمی، آن مقدار که از ایشان استفاده نمودم، از دیگری استفاده ننموده‌ام.»

 

شیوه‌های تربیتی

آیت‌اللّه انصاری پس از تحول درونی‌ای که برایشان رخ داد و با رقه رحمت الهی از عالم ملکوت قلب ایشان را نوازش کرد، به موطن خود بازگشتند و خود را وقف تربیت و تزکیه نفوس مستعد نمودند.

ایشان تمام تازه واردین را در هر لباس و موقعیتی راه می‌دادند و با یک نگاه، کنه و حقیقت افراد را می‌فهمیدند و مستعدین آنان را انتخاب می‌کردند. شاگردان ایشان نقل کرده‌اند که ما عکس افراد را که به آقا نشان می‌دادیم، ایشان تشخیص می‌دادند که صاحب عکس به درد سیر و سلوک می‌خورد یا نه. روش تربیتی ایشان، همان شیوه مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی بود؛ یعنی التزام کامل به شرع اسلام. می‌فرمودند: تبعیت کامل از علمای شریعت، اولین قدم سالک است و خطر مهمی که سالک در این مسیر دارد، بد بینی به علمای شریعت است. اشخاصی که از ایشان درخواست دستور می‌کردند، می‌فرمودند: قبل از هر چیز تکلیف خود را با خلق خدا پاک کنید. بعد از تصفیه حساب با خلق، می‌فرمودند: حساب‌های خود را که با پروردگار داشته‌اید و ناقص بوده‌اند، آن‌ها را درست کنید. از قبیل نماز، روزه، وجوهات و غیره.

 

دستورالعمل به بزرگان

در ملاقات‌هایی که حضرت آیت‌اللّه انصاری همدانی با بزرگان داشتند، گاه آن‌ها از آیت‌اللّه انصاری درخواست دستورالعمل می‌کردند که از جمله آن بزرگواران مرحوم آیت‌اللّه سیدمحمدتقی خوانساری بودند.

همچنین نقل شده در سفری که حضرت آیت‌اللّه انصاری به مشهد مقدس داشتند، ملاقاتی با دوست عزیزشان مرحوم آیت‌اللّه العظمی سیدمحمدهادی میلانی داشتند. در آن جلسه ایشان از آقای انصاری درخواست دستورالعمل می‌کنند. حضرت آیت‌اللّه انصاری در مقابل آقای آیت‌اللّه العظمی میلانی تادب نموده، می‌فرمایند: «آقا شما ما را ارشاد کنید.»

حضرت آیت‌اللّه میلانی می‌فرمایند: «شما را به جدم این تعارفات را کنار بگذارید.» آیت‌اللّه انصاری می‌فرمایند: «جناب عالی نیازی به ریاضت و عبادات سنگین ندارید؛ فقط سعی کنید وجوهات شرعیه که به دست مبارکتان می‌رسد به اهلش برسانید.» در این‌جا آیت‌اللّه العظمی میلانی قدس سره منقلب گردیدند و محکم به پشت دست خود زدند و فرمودند: «وقتی از اولیای خدا سؤالی می‌کنی، به ریشه می‌زنند»!

 

ماموریت الهی

حضرت آیت‌اللّه انصاری همدانی قدس سره، هر جا عاشقی دلسوخته می‌یافتند، به کمکش می‌شتافتند و او را هر چند در نقاط دور دست بود، یاری می‌کردند. در همین راستا سفری به پاکستان نمودند. جناب دکتر علی انصاری، فرزند ایشان نقل کرده‌اند: «از والد محترم سبب این مسافرت را پرسیدم. ایشان فرمودند: عاشق سوخته دلی در آن جا بود و ما از جانب خدای تعالی وظیفه پیدا کردیم که به یاری ایشان بشتابیم.»

 

مخالفت با صوفیه

حضرت آیت‌اللّه انصاری با سلک تصوف و درویشی به شدت مخالف بودند و آن را دور کننده آدمی از راه می‌دانستند. می‌فرمودند: من اکثر این‌ها را بررسی کردم و دیدم برنامه‌ای مغایر با شریعت اسلام دارند. هر وقت بزرگان و روِسای سلسله‌های مختلف، برای استفاده از محضرشان می‌آمدند، اول سعی می‌کردند آن‌ها را راهنمایی و ارشاد کنند و اگر قبول نمی‌کردند، از آنان دوری می‌گزیدند.

 

ویژگی‌های شخصیتی

حضرت آیت‌اللّه انصاری از شاگردان مکتب اهل بیت عصمت (علیهم‌السّلام) و متخلق به اخلاق آن بزرگواران بودند. بسیار مهربان و مهمان نواز بودند، و تقریباً در تمام طول سال، مهمان داشته و شخصاً از آن‌ها پذیرایی می‌کردند. از شهرت و نام، بسیار گریزان بودند و می‌فرمودند: «آرزو دارم بر سر کوهی روم که هیچ کس مرا نشناسد.» و بارها تکرار می‌کردند: «از زمانی که مشهور شدم به زحمت افتادم.» ایشان انسانی سلیم‌النفس، ساده‌زیست، بی‌آلایش و بسیار متواضع بودند. با وجود بهره‌مندی از مراتب بالای علمی و اخلاقی، بی‌ادعا بوده و خود را چیزی نمی‌پنداشتند.

 

 تقید به شرع مقدس

از خصوصیات بارز ایشان، تقید به تمام معنا به شرع مقدس بود. به واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات اهتمام تام داشتند و برای غسل جمعه اهمیت زیادی قائل بودند. ایشان دائم الوضو بودند، حتی در شب اگر چندبار از خواب بیدار می‌شدند، وضو می‌گرفتند، سپس مجدداً به بستر می‌رفتند. از مجالس گناه و معصیت، مخصوصاً غیبت پرهیز داشتند و اجازه نمی‌دادند کسی در حضورشان غیبت کند.

 

کرامات

کرامات فراوانی از این عالم عارف و عبد صالح خدا به وقوع پیوسته که به چند مورد آن اشاره می‌شود.

 

خبر از امور درونی

یکی از ارادتمندان ایشان به نام سیدعباس نقل کرده: یک روز با همسرم مشاجره لفظی پیدا کردم و چون عصبانی بودم، یک سیلی محکم به صورت او زدم!! ولی بلافاصله پشیمان و ناراحت شدم. پیش خود گفتم: برای این که دلم آرام بگیرد به مدرسه علمیه آخوند بروم، چون طرف عصر بود و طلبه‌ها دور هم جمع بودند، در کنار آن‌ها بنشینم تا از صفای آن‌ها دلم آرام بگیرد. در مسیر راه که می‌رفتم، گذرم از کنار خانه حضرت آیت‌اللّه انصاری افتاد. پیش خود گفتم: بهتر است اول نزد آیت‌اللّه انصاری جهت عرض سلام بروم. وقتی اجازه خواستم و خدمت آقا رسیدم، سلام کردم. آقا پس از جواب سلام، بلافاصله فرمودند: سیدعباس! می‌شد که زنت را نزنی و دیگر نیاز نبود دنبال جایی بگردی که دلت آرام گیرد! سیدعباس می‌گوید: وقتی این حرف را فرمود، من از خجالت خیس عرق شدم.»

 

خبر از شهادت شهید دستغیب

یکی دیگر از ارادتمندان حضرت آیت‌اللّه انصاری می‌گوید: به اتفاق آیت‌اللّه دستغیب و آیت‌اللّه نجابت، به همدان خدمت آیت‌اللّه انصاری رفتیم. در یکی از روزها که خدمت آن عالم ربانی نشسته بودیم، شهید دستغیب از آیت‌اللّه انصاری درخواست نمود که او را در رسیدن به مقام فنا یاری کند و در این موضوع، اصرار فراوان داشت.

 

بعد، آیت‌اللّه دستغیب جهت کاری از اطاق بیرون رفتند؛ آیت‌اللّه انصاری به ما رو کرد و فرمود: این سید برای رسیدن به مقام فنا خیلی اصرار می‌کند، ولی نمی‌داند که مقام فنای او باعث شهادت و کشته شدنش به وسیله دشمنان اسلام می‌شود. از آیت‌اللّه نجابت نیز نقل شده: من خودم حاضر بودم که آیت‌اللّه انصاری صریحاً خبر از به شهادت رسیدن آیت‌اللّه دستغیب را دادند.

 

خبر از رفتن فرشتگان روز

روزی هنگام غروب که حاضران منتظر اذان مغرب و اقامه نماز جماعت بودند، حضرت آیت‌اللّه انصاری به مؤذن فرمودند: اذان مغرب را بگو. مؤذن گفت: آقا هنوز اذان نشده. آقا فرمودند: مگر رفتن فرشتگان روز و آمدن فرشتگان شب را ندیدی؟!

 

وفات

این عالم عارف و عاشق دل‌سوخته، پس از سال‌ها تلاش و عبودیت و تربیت و دستگیری سالکان کوی حقیقت، در نهم اردیبهشت ۱۳۳۹ شمسی، تن خاکی را رها نموده و روح بلندشان به ملکوت اعلی پرواز کرد.

 

منبع

انصاری همدانی سایت پایگاه اطلاع رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «حضرت آیت‌اللّه انصاری همدانی قدس سره »، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱/۱۷.    

 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
5 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.