جی پلاس/ به مناسبت سالروز رحلت؛
علامه سید محسن امین کیست؟/چه شد که علامه به عراق هجرت کرد؟/صاحب اعیان الشیعه چه زمان به ایران آمد؟/وی چگونه وحدت میان مسلمانان را حفظ کرد؟
علامه سید محسن امین حسینی عاملی در جبل عامل دیده به جهان گشود اما از آنجایی که همه کشورهای اسلامی را وطن خود می دانست، هر سرزمینی که او را به خود فرا می خواند راهی آنجا می شد. وی در رجب ۱۳۷۱ قمری رحلت کرد و در زینبیه دمشق به خاک سپرده شد.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، در راستای شناساندن بزرگان اندیشه دینی در این صفحه بر آنیم که این شخصیت های ارجمند جهان اسلام و تشیع را به مخاطبان معرفی کنیم و مطالب منتشرشده قطره ای است از دریای زندگی این بزرگواران که به قدر وسعمان است. باشد که مفید فایده افتد. این قسمت به زندگی علامه سید محسن امین حسینی عاملی، فقیه، عالم بزرگواری که همه تلاشش را برای وحدت میان مسلمانان به کار گرفت و به صاحب اعیان الشیعه شهرت دارد، اختصاص پیدا کرده است.
آل امین در گذشته های دور قبیله «قشاقش» یا «قشاقیش» شهرت داشت و در حله روزگار می گذراند. دست سرنوشت این مردم سخت کوش را به «جبل عامل» کوچاند مدتی پس از مهاجرت، ستاره ای به نام سید محمد امین در آسمان ریاست قبیله درخشید و بدین ترتیب «امین» زیور جاویدان این خاندان شد. خاندانی که از وابستگان اهل بیت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به شمار می آمد و نسب به امام علی بن الحسین علیهما السلام رساند.
عبدالکریم فرزند رئیس سید علی و نوه سید محمد امین بود. از پیوند این نیک مرد عابد با دختر شیخ محمد حسین فلحه - دانشور پاک نهاد جبل عامل - گوهری پدید آمد که سید محسن نام گرفت، روستای «شقرا» را شهرتی جاودان بخشید و سال ۱۲۸۴ ق. را به عنوان سال میلاد خویش، تاریخی به یاد ماندنی کرد.
زندگینامه علامه سید محسن امین حسینی عاملی
علامه سید محسن قرآن، نوشتن، شنا و اسب دوانی را به یاری پدر، مادر و خویشاوندان آموخت. چون به ۶ سالگی گام نهاد، به نحو و خوشنویسی روی آورد و از محضر دانشوران قبیله کامیاب شد. در ۱۲۹۷ ق. به روستای «عیثاالزط» شتافت و از سید جواد مرتضی دانشمند آن سامان بهره گرفت.
توقف در «عیثاالزط» تا حدود ۱۳۰۰ ق. به درازا کشید و با هجرت سید جواد به عراق پایان پذیرفت. سید محسن در این روستا با پرهیزگاری به نام شیخ محمد دبوق آشنا شد. مردی هوشمند، پارسا، شیفته دانش و ادیب که سید محسن آشنایی با او را نعمتی الهی می دانست. شرح قطر، صرف، شرح ابن ناظم بر الفیه، شرح جاربردی بر کافیه و مغنی از اندوختههای فرزند عبدالکریم در «عیثاالزط» بود.
با مهاجرت سید جواد نوجوان «شقرا» در پی استادی دیگر برآمد، سرانجام در ۱۳۰۱ ق. به بنت جبیل رفت و هماره شیخ محمد دبوق از محضر سید نجیب فضل الله حسنی عیناثی و شیخ موسی شراره بهره برد. در این سالها دوست صمیمیاش شیخ محمد دبوق به خدمت نظام فرا خوانده شد و سید محسن دیگر بار تنها ماند. حضور در بنت جبیل تا ۱۳۰۴ ادامه یافت. در این سال شیخ موسی شراره دیده از جهان فرو بست و فرزند عبدالکریم که تا بحث استصحاب معالم پیش رفته بود. ناگزیر در جستجوی استادی دیگر برآمد. استادی که هرگز نیافت و چون توان مالی نداشت، هوای جنوب از سر برون کرده به گوشهنشینی، تدریس و مطالعه روی آورد. ولی دریغ که سرنوشت آسودگی بر وی نمیپسندید. ستاره «شقرا» به خدمت نظام فرا خوانده شد و برای گریز از این امر سفری دراز آغاز کرد. او پس از مدتی به وطن بازگشت تا رنج سفر ناخواسته از پیکر برون سازد، ولی با بیماری مرگ مادر روبرو شد.
سالهای تاریک زندگی علامه سید محسن امین
بیتردید مرگ مادر برای دانشجوی جوان «شقرا» بسیار دشوار بود ولی هنوز امید به آموختن و پیشرفت در وجودش شعله میکشید. امیدی که با درد دیدگان پدر و نابینایی وی به نومیدی گرایید. سرپرستی دو خواهر و پدر پیر، تنگدستی و ناداری، جوان «شقرا» را به کارهای مادی، که هیچ تجربهای در آن نداشت، کشید. البته در کنار همه این نامرادیها فراخوانی دوباره به خدمت نظام نیز به فشار روانی فرزند عبدالکریم میافزود. مشکلی که سرانجام به یاری شیخ ابوالخیر خطیب دمشقی، قاضی صور، از میان برداشته شد. او مدرسه حیدریه «عیثاالزط» را به صورت مدرسهای معتبر و رسمی در آورد و دانشجویان شرکت کننده در آزمون سالانه را از گواهی تحصیلی برخوردار ساخت.
از رنج های سرپرستی خانواده و دوری از استادان دانشور که بگذریم در این روزگار خبری دانشجوی جوان جبل عامل را شادمان ساخت. سرانجام تلاش های بزرگان بنت جبیل به بار نشست و سید مهدی حکیم از نجف بدان سامان گام نهاد. شاگردان شیخ موسی شراره دیگر بار به مدرسه آن مرحوم بازگشتند تا از محضر دانشور تازه وارد بهره برند. سید محسن نیز همراه همسرش به بنت جبیل روی آورد، ولی دریغ که روش استاد فرزانه جدید با شیخ موسی تفاوت داشت. او همه توانش را در ارشاد مردم به کار میگرفت و اندک اندک سید محسن دریافت که هر چند بنت جبیل فقیهی شایسته یافته، ولی روزگار طلایی درس دیگر تکرار نخواهد شد؛ پس به «شقرا» بازگشت.
در این هنگام گروهی از دانشآموزان جبل عامل و حمص، که آوازه شهرت گوهر «شقرا» بدانها رسیده بود، به آستان وی روی آوردند تا از خرمن اندوخته هایش بهره گیرند. سید محسن در کنار تدریس از مطالعه و پژوهش غافل نبود و در این سال ها شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید را، که ارمغان یکی از سفرهای پدرش به شمار میآمد، مورد بررسی و مطالعه عمیق قرار داد. او بدین شیوه از زندگی خو گرفته بود که دیدار یک دوست همه چیز را دگرگون ساخت.
دیدار سبز
در یکی از روزهای سال ۱۲۰۸ ق. شیخ حسین مغنیه به دیدار علامه سید محسن شتافته، تصمیم گروهی از دانشجویان جبل عامل را با وی میان نهاد. او گفت: ما برآنیم که سمت عراق رویم، تو نیز بیا!
علامه سید محسن که سال ها در انتظار چنین فرصتی بود، نومیدانه پاسخ داد: بدین سفر شوقی شگفت دارم، ولی حال پدرم را مشاهده می کنی، با او در این باره گفتگو کن!
پدر که بیش از هر چیز به نیکبختی فرزند میاندیشید، پسر را به استخاره فرا خواند. استخاره سفر را نیک نمایاند و بدین ترتیب سید محسن در واپسین روزهای رمضان ۱۳۰۸، بیهیچ درهمی، رهسپار عراق شد.
به سوی دریا
کاروان عاملیان پس از چند ماه به نجف رسید. سید محسن در نخستین فرصت خانهای در محل «حویش» اجاره کرد و در درس بزرگان حوزه حضور یافت. آیات سید علی بن سید محمود عاملی، سید احمد کربلایی، شیخ محمد باقر نجم آبادی، شیخ الشریعه اصفهانی گروهی از استادان نجف عنوان پیوند شمرده میشدند که ستاره «شقرا» را در آموختن کتاب های شرح لمعه، قوانین و رسائل یاری دادند. سید محسن سپس در درس خارج اصول شیخ محمد کاظم خراسانی شرکت جسته، یک دروه اصول فقه از آن بزرگمرد بهره برد و در کنار آن از درس فقه حاج آقا رضا همدانی و شیخ محمد طه نجف نیز کامیاب شد.
هر چند ستاره جبل عامل دانشجویی تهیدست بود و حتی نان خویش را از نیک مردی به نام حاج احمد نسیه میخرید ولی پاکدلی و اخلاص در دانش اندوزی را با هیچ ثروتی عوض نمیکرد. بنابراین هنگامی که برخی از آشنایان از وی خواستند تا در درس استادی که توانایی مادی بسیار داشت حضور یابد، بیدرنگ گفت: هر چند آن استاد دانشوری گرانقدر است ولی نمیتوانم خود را راضی کرده، در درسی حاضر شوم که بهرهمندی از ثروت استاد میتواند یکی از انگیزههای آن شمرده شود.
روزهای دشوار
سال های زندگی علامه سید محسن در نجف، سالهایی دشوار بود. تنگدستی جانگزا، درگیری دو قبیله مهم شهر با یکدیگر و از همه مهمتر انتشار بیماری واگیر و در پی آن خشکسالی هر یک به گونهای خاص، دانش پژوهان را آزرده ساخته، آنها را از دانش اندوزی باز میداشت. بیماری واگیر که با تب شدید همراه بود، بسیاری از ساکنان شهر را گرفتار ساخت. در این شرایط علامه سید محسن، شیخ موسی قبلان را به یاری خواند و رسیدگی به اوضاع دانشجویان بیمار جبل عامل را وظیفه خود قرار داد. این کار بسیار دشوار و توانفرسا بود. ستاره جبل عامل برای آنکه شیخ موسی خسته نشود و در نتیجه از ادامه این امر مهم چشم نپوشد، کارهای دشواری چون شستن ظرفها، پاکیزه ساختن اتاق بیمار، آماده سازی و خوراندن دارو را خود به عهده میگرفت و مردگان را به یاری شیخ موسی به گورستان رسانده، دفن میکرد. در این گردباد مرگ بسیاری از ساکنان حریم آسمانی امیر مؤمنان به دیار جاودانگی شتافتند سید جواد عاملی، از نوادگان صاحب مفتاح الکرامه و خویشاوندان نزدیک سید محسن، نیز در شمار آنها جای داشت. فرزند «شقرا» در سوگ سید جواد بسیار اندوهگین شده، مرثیهای غمبار سرود.
چون تب بیماری واگیر فرو نشست، رنجوری همسر، دانش پژوه خسته جبل عامل را در نگرانی فرو برد. او اینک علاوه بر کارهای روزانه خویش باید به تیمار نوزاد و همسر بیمارش نیز میپرداخت. هر چند سرانجام توفان دردها و ناتوانیها فرو نشست، ولی نگرانی و اندوه دانشور «شقرا» پایان نیافت. نامه عبدالکریم کهنسال که در آن علامه سید محسن را به گزینش یکی از دو کار زندگی در «شقرا» یا انتقال پدر به نجف ناگزیر ساخته بود، پژوهشگر تهیدست جبل عامل را در غمی جانکاه فرو برد.
او نه یارای دل بریدن از نجف داشت و نه توان مالی انتقال پدر، ناگزیر به حرم امیر مؤمنان علی ـ علیه السلام ـ پناه برد، امام را به یاری فرا خواند. این توسل سرانجام مؤثر افتاد، نامه دیگری از «شقرا» رسید و عبدالکریم، فرزند را به تلاش در دانش اندوزی و فراموش کردن دشواریهای زندگی پدر فرا خواند. البته کرامت علوی بدین نامه محدود نبود چند سال بعد سید عبدالکریم بیآنکه هزینهای بر فرزند تحمیل کند، همراه گروهی از نیکان سمت نجف رهسپار شد.
مسافران جبل عامل چنان عبدالکریم کهنسال را از احترام و خدمت برخوردار کردند که او بعدها به فرزندش گفت: اگر گروهی از فرزندان همراهم بودند، هرگز اینگونه به من خدمت نمیکردند و اسباب آسایشم را فراهم نمیآورند.
سرنوشت چنان تدبیر کرده بود که روشندل سالخورده جبل عامل به امید زندگی بهتر به عراق گام نهد و در روزهای پایان عمر به تجربه دشوار خشکسالی عراق نشیند.
خشکسالی شگفتی که به فروش کتابهای سید محسن و زیور اندک همسرش انجامید. همزمان با پایان آن سالهای سخت سید عبدالکریم زندگی را وداع گفت و به سفارش خود در صحن حضرت امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ به خاک سپرده شد.
البته ستاره جبل عامل در کنار همه مشکلات نجف لحظههای زیبایی نیز داشت. لحظههایی که پیاده تا کربلا راه سپردن، سفرهای زیارتی به جایگاههای مقدس و نشست با دوستان صمیمی را باید در شمار آنها جای داد.
هجرت علامه امین به دمشق
نامههای فراوانی که شیعیان دمشق سمت نجف فرستادند، سرانجام سودمند واقع شد و دانشور بزرگ خاندان امین را به خدمت در آن سامان مشتاق کرد. بنابراین در واپسین روزهای جمادی الثانی سال ۱۳۱۹ ق. نجف را پس از دو سال و نیم اقامت - ترک گفته، رهسپار دمشق شد و در روزهای پایانی شعبان بدان شهر رسید.
آفتاب «شقرا» که به چیزی جز نیکبختی مسلمانان نمیاندیشید با همه توان برای از میان برداشتن سه عامل تیره روزی مؤمنان ناآگاهی، تفرقه و کژرویها به نورافشانی پرداخت ایجاد مدرسههایی برای آموزش و پرورش دختران و پسران، وقف زمین و ساختمانهایی برای پیشبرد اهداف آموزشی و چاپ و انتشار کتابهای ویژه این آموزشگاهها بخشی از تلاشهای دانشور بیدار جبل عامل در زدودن زنگار ناآگاهی و جهل از جامعه اسلامی به شمار میآید.
نگارش کتاب «لواعج الاشجان» درباره شهادت امام حسین ـ علیه السلام ـ و نیز مجموعه پرارزش «المجالس السنیه» در مناقب و مصایب معصومان ـ علیهم السلام ـ گوشه ای از کوشش های وی در از میان برداشتن کژرویهای موجود در برگزاری عزای پیشوایان پاک بویژه حضرت امام حسین ـ علیه السلام ـ شمرده می شود. البته آن بزرگوار بدین بسنده نکرده، با نوشتن رساله «التنزیه» ضربه ای اساسی به پیکر کژاندیشان ناآگاه وارد کرد. در پی انتشار این اثر، که با هدف پاکسازی گردهمایی مذهبی را از بدعت ها و گمراهی ها انجام شد، مردم ناآگاه چنان در برابرش موضع گرفتند، که برخی از دوستانش خطر «انقلاب عوام» را به وی گوشزد کردند. آفتاب درخشان دمشق خود در این باره میگوید:
در برابر این رساله برخی از مردم برخاسته، هیاهو برپا ساختند و ناآگاهان را به هیجان آوردند ... آنها در میان بخش گسترده ناآگاه جامعه چنین پخش کردند که فلانی (سید محسن امین) برپا داشتن عزای امام حسین ـ علیه السلام ـ را حرام کرده و علاوه بر این مرا به خروج از دین متهم ساختند.
تبلیغات فراگیر درباره اندیشمند مصلح دمشق چنان مؤثر افتاد که حتی گروهی از گویندگان مذهبی در مسجد ها به بیان گمراهیهایش پرداختند و برخی از مردم با گرو نهادن خانه خود و به دست آوردن اندکی پول، در جهاد نامقدس ضد سید محسن شرکت جستند.
مرجع وحدت و استقلال
با فروکش کردن شعلههای نبرد جهانی و اشغال سرزمینهای اسلامی از سوی فرانسه و انگلیس، آفتاب «شقرا» به عنوان مرجع مؤمنان منطقه به تأیید، تقویت و هدایت نیروهای استقلال طلب پرداخت. فرانسویان در نخستین اقدام پاشیدن بذرهای تفرقه را تنها راه مقابله با مسلمانان یافتند.
البته این امر با مهارتی ویژه انجام میشد. برای مثال قانون ضد اسلامی وضع می کردند و چون با مخالفت دانشمندان دینی و مردم روبرو میشدند اهل سنت را از اجرای آن معاف میساختند. بدین ترتیب راه دو گروه مسلمان از یکدیگر جدا می شد. علامه سید محسن در برابر این نقشه پلید ایستادگی کرده، با اقدام خویش آن را بیاثر کرد. او برای اینکه نشان دهد میان شیعه و سنی فاصلهای نیست در مدرسه علویه، که خود بنیاد نهاده بود، از استادان شیعه و سنی یکسان بهره می برد. وحدت در این مدرسه چنان بود که علی قضمانی - دانشآموز اهل سنت - به عنوان مؤذن انتخاب شده، هر روز به روش برادران اهل سنت در مدرسه اذان میگفت. مرجع کهنسال شیعه خود را پدر مهربان برای همه مسلمانان و بلکه همه انسان ها به شمار میآورد و درگیری و نبرد میان آنان را شایسته مقام انسانیت نمی دانست روزی یکی از برادران اهل سنت نزدش شتافته، گفت: میخواهم شیعه شوم.
سید فرمود: فرقی میان شیعه و سنی نیست. هر وقت خواستی میتوانی به نظرات مجتهدان شیعه عمل کنی.
مرد که هرگز گمان نمیکرد بدین سادگی در جمع شیعیان جای گیرد، همچنان از سید میخواست او را شیعه کند. مرجع مسلمانان نگاهی مهرآمیز به وی افکنده، فرمود:
بگو لااله الا الله، محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ رسول الله.
چون این مرد این کلمات را بر زبان راند، سید فرمود: اینک شیعه جعفری شدی.
مرد شگفت زده و ناباورانه مجلس را ترک گفت.
کردار و گفتار مرجع بزرگ مسلمانان جبل عامل سبب شد که استعمار هرگز نتواند نقشه اختلاف میان برادران مسلمان را پیاده کند.
البته آن مرد الهی تنها بدین مقدار بسنده نکرده، با سخنان روشنگرانه خویش مردم را به سوی استقلال و رهایی از بند بیگانگان فرا میخواند. کارگزاران فرانسوی که وجود دانشمند پرنفوذی چون سید محسن را در صفوف مردم به سود خویش نمیدیدند بر آن شدند تا با سپردن مقام «رئیس علمای شیعه در سوریه و لبنان» بدان بزرگوار، وی را به خویش نزدیک ساخته، فعالیتهایش را تحت کنترل قرار دهند. آفتات «شقرا» از پذیرش پیشنهاد افسر فرانسوی سرباز زده، فرمود:
من از سوی خداوند وظیفهای که یادآوری کردید، به عهده دارم و کسی که از سوی پروردگار وظیفهای را به عهده گرفته، ممکن نیست از سوی فرمانده شما نیز بدان گمارده شود. پس به خاطر اعتمادی که فرمانده به من نشان داد، تشکرم را به وی ابلاغ کن و بگو خداوند به یاری قناعت مرا از خانه خوب، اتومبیل ویژه، مقام والا و همه آنچه پیشنهاد کردید، بینیاز ساخته است.
البته مرجع بزرگ مسلمانان و سوریه هرگز به نجات کشور و مردمی خاص نمیاندیشید. در نگاه آسمانی وی همه کشورهای اسلامی وطن شمرده میشدند و همه ساکنان آن برادران یکدیگر به شمار میآمدند. بنابراین هنگامی که فلسطین به وسیله بریتانیا اشغال شد و مردمش تحت فشار قرار گرفتند، قدرتمندانه به میدان مبارزه گام نهاد و مردم را به دفاع از آن فرا خواند.
ناگفته پیداست که تلاش های خستگی ناپذیر آفتاب «شقرا» در از میان برداشتن اختلافها و پیشگیری از تفرقه مسلمانان به زمانی خاص محدود نبود. آن بزرگوار پس از استقلال نیز بر وحدت ارج بسیار مینهاد و هیچ چیز را با این گوهر رهایی بخش معاوضه نمیکرد. برای مثال هنگامی که دولت سوریه قانون انتخابات را تصویب کرد، در اطلاعیهای اعلام داشت که تعدادی از کرسی های مجلس را در اختیار اهل سنت و بقیه را در اختیار اقلیت های مذهبی قرار داده است. مرجع بزرگ شیعه در برابر این قانون که آشکارا شیعه را از برادران اهل سنت جدا ساخته، در گروه اقلیتها قرار میداد، ایستادگی کرد و در نامهای به سران دمشق یادآور شد که شیعه مسلمانان را یک گروه می داند و هرگز خود را از برادران اهل سنت جدا نمی شمارد.
بدین ترتیب حکومت قانون را اصلاح کرد و شیعه و سنی را در یک گروه جای داد. مجموعه تلاشهای آن فقیه وارسته در قبل و بعد از استقلال سوریه دولت را بر آن داشت که نام محله زندگی آن آفتاب بیغروب را به محله امین تغییر دهد.
آن بزرگوار در ۱۳۵۲ ق. فرصت یافت تا دیگر بار به عراق شتابد و از زیارت پاکان آن دیار بهرهمند شود. سید پارسایان لبنان و سوریه پس از توقفی اندک در عراق راه ایران پیش گرفت. او در بهار ۱۳۵۲ ق. بدان سرزمین گام نهاد و ضمن زیارت امام هشتم، علی بن موسی الرضا بخشهایی از کتاب نفیس اعیان الشیعه را نیز به پایان رساند.
اساتید سید محسن امین
سید محمدحسین
سید جواد مرتضی
سید نجیب الدین فضل الله عاملی
سید احمد کربلائی
شیخ محمد باقر نجم آبادی
شریعت اصفهانی
آخوند خراسانی
حاج آقا رضا همدانی
شیخ محمد طه نجف
شاگردان علامه
سید مهدی آل ابراهیم
شیخ منیر
شیخ عبدالطیف شبلی
تقی دمشقی
آثار علامه سید محسن امین
از آن بزرگ مرد حدود ۱۰۰ جلد کتاب و رساله بر جای مانده است. مهمترین آنها عبارتند از :
اعیان الشیعه
تاریخ جبل عامل
البحر الزخار فی شرح احادیث الائمة الاطهار
حذف القتول عن علم الاصول
حاشیه بر عروة الوثقی
المجالس السنیه فی مناقب و مصائب العترة النبویة
لواعج الاشجان
وفات
سرانجام رجب ۱۳۷۱ ق. فرا رسید و سرور دانشوران لبنان پس از مدتی بیماری، سرانجام برای همیشه دیده از جهان فرو بست.
مؤمنان پیکر پاکش را تا زینبیه دمشق همراهی کردند و چنانکه سفارش کرده بود، همراه ادوات، عینک و قلمهایش به خاک سپردند.
منبع: سایت اندیشه قم
دیدگاه تان را بنویسید