آیت الله سید عباس مهری از علمای شیعه معاصر که به دعوت مردم کویت راهی آن دیار و منشا خدمات بسیاری شد، از خصوصیات اخلاقی ممتازی برخوردار بود که او را از دیگران متمایز کرده بود.
جی پلاس: آیت الله سید عباس مهری از علمای شیعه که در خانواده ای اهل علم رشد کرده بود، برای تحصیل به نجف رفت اما تقاضای مردم کویت، او را به آن دیار کشاند. وی دارای ویژگی های اخلاقی ای بود که او را از سایران متمایز می کرد که در ادامه مطلب اشاره مختصری به آنها شده است:
- همیشه با وضو بود و به مستحبات با دقت عمل می کرد و از مکروهات مانند حرام ها گریزان بود. نماز را با طمانینه کامل و مستحبات و تعقیبات انجام می داد و مقید بود که هرگز نوافل را ترک نکند. دو ساعت قبل از طلوع فجر از خواب بیدار و مشغول نماز شب و تهجد و دعا خواندن و استغفار می شد، و هیچگاه نماز شبش ترک نمیشد. شب ها قبل از خواب، درست در همان لحظه ای که همه اهل منزل به خواب رفته بودند، زیر آسمان می رفت و دست ها را به آسمان بلند و با گریه و زاری استغفار می کرد.
- هرگز سؤالکننده را محروم نمی کرد، حتی اگر به مقداری غذا یا لباس باشد. اگر روزی لباس نو یا عمامه نویی می پوشید و کسی از آن لباس تعریف می کرد فوری آن را به او می بخشید و خودش به لباس کهنه اکتفا می کرد. گاهی که همسرشان به ایشان اعتراض می کرد که چرا نمیتوانی لباس نو را لااقل برای چند ماه نگاه داری، با لبخند میگفت: «مگر آن لباسها چه عیبی دارد؟»
- یکی از روزهای بیماری، سائلی وارد شد، ما اعتنایی چندان نکردیم ولی او با آن حال بد، از جا برخاست و مانند دیگران به او احترام کرد. پس از رفتن با ناراحتی به او عرض کردم: «شما با این کار خودتان را اذیت می کنید. تازه او کسی نبود که اینقدر برایش احترام قائل شوید! » با نگرانی به من پاسخ داد: «تو از کجا علم داری که مقام من نزد خدا، از او بالاتر باشد؟!»
- با اینکه خود سید بود نسبت به سادات احترام شدید و تجلیل کامل می کرد.
- بسیار مهمان نواز بود و حتی اگر بعضی از روزها مهمان نداشت یک نفر از مسجدیان را با خود می آورد تا بیمهمان غذا نخورد.
- علاقه عجیبی به اهل بیت (علیهمالسّلام) داشت. هرگاه نام امام حسین (علیهالسّلام) را می شنید بیاختیار اشکش جاری می شد و روزهای عاشورا مانند کسی که تازه پدرش را از دست داده، با صدای بلند گریه می کرد تا جایی که بیحال می شد. از اینرو همه ساله دو ماه محرم و صفر و هر شب دوشنبه در منزلش جلسه روضه و عزاداری برقرار بود و بعد از اینکه به ایران تبعید شدند در طول نه سال زندگی در ایران صبح های جمعه همان مجلس، با شکوه تمام برگزار می شد. در مراسم مولود یا اعیاد اسلامی ضمن برقراری مجالس جشن و سرور، با شیرینی و شربت و گاهی با پول از حاضرین پذیرایی می کرد.
- کارهای منزل را تا حد توان خودش انجام می داد حتی بعضی از کارهای بنایی خانه. و با این کارش به فرزندانش می فهماند که نباید در همه کارها به دیگران متکی بود.
- از اسراف و زیادهروی خیلی متنفر بود. و اگر می دید چراغی بدون سبب در اتاقی روشن مانده است با عصبانیت بازخواست می کرد و این کار را نکوهش می کرد.
با اینکه انواع کاغذها و دفترها در منزل یافت می شد از یک کاغذ پاره هم استفاده می کرد، و کمتر روزی بود که در مذمت اسراف با افراد خانواده سخن نگوید.
- از افراد سخنچین بیش از همه کس متنفر بود و کمتر سخنرانی داشت که در آن نمام را نکوهش نکند.
- در روحیه اش ذرهای خودخواهی یافت نمی شد و برای اینکه با این روحیه مبارزه کند ریاضت های عجیبی داشت. گاهی در گاری سه چرخه سوار می شود و به مسجد می رفت. محال بود بر کسی بگذرد و به او سلام نکند، حتی اگر بچه خردسالی بود. در مجلسی که وارد می شد، هر جا که خالی بود می نشست و هیچگاه مقید نبود که در صدر مجلس یا اطراف آن بنشیند. اگر در بحث با بعضی از روحانیون، احساس می کرد طرف از ادامه بحث یا پاسخ به سؤال درمانده شده است، فوری بحث را عوض می کرد و نمی گذاشت حاضران متوجه ضعف طرف مقابل شوند.
- همیشه در کارهای اساسی با دیگران مشورت می کرد و برای اینکه به فرزندانش احترام بگذارد - چه در جمع و چه خصوصی - با آنها به مشورت می پرداخت و اگر رای آنها مورد قبول قرار نمی گرفت با استدلال آنها را قانع می کرد.
- همیشه در پی استدلال و برهان بود لذا به فرزندانش توصیه می فرمود: «شما فکر نکنید که چون پدر و مادرتان شیعه اند، باید شیعه باشید. بروید کتاب بخوانید، مطالعه کنید و خودتان با دلیل و برهان، حق را دریابید....
- به مظاهر اسلامی خیلی اهمیت می داد. حتی در لباس، مسکن و غذا، مسائل اسلامی را رعایت می کرد.