زندگی خسرو آواز ایران، استاد محمدرضا شجریان، سراسر مهر بود، در مهر آمد و در مهر هم رفت.
گروه فرهنگ و هنر جی پلاس - محمد علی ایزدی: پاییز شد. سرد و خیس، تاریکیاش لرزه بر اندام میاندازد. میلرزاند و میترساند از آیندهای نامعلوم؛ شاید نه امیدی باشد نه روشنایی و نه ... دیگر مرغ سحر برای چه بخواند؟ برای که بخواند؟ حالا همهمان ناله سر میکنیم، ما دلشدگان، ما داغ دیدهها، ما شوریدههای مست دل از دست داده!
روحش به پرواز درآمد؛ گویی ارواح بزرگان شعر و ادب ایران زمین به پیشوازش بشتابند که خسرو آواز آمد و اینجا پیکر بیجانش در دیار فردوسی خواهد آرمید.
آواز لطیفش در آسمانها میپیچد و سکوت، کویر شبزده ما را فرا میگیرد. چه شد آن همه شور و غوغا؟ چه شد آن همه خوانش آزادی؟ دیگر سرو چمان نیست که همچون رندان مست، سرود جوانی سر دهد و سر عشق بگوید، دیگر قاصدک خوش صدا نیست که بالهای خیال بگشاید و غوغای عشق به پا کند و یاد ایامی را به خاطر آورد که شب وصل به سپیده میرسید.
اینک حال ماست، خلوتگزیده در کنج پاییز، درگیر معمای هستی با ساز خاموش شب؛ جان را وعده میدهیم که پیام نسیم از راه میرسد و امید میآورد، آزادی میآورد، نغمه وصل میآورد و خورشید آرزو بار دیگر طلوع میکند.
پاییز بود، پاییزتر شد، زمستان شد. در مهر آمده بود، 80 سال پیش از این، در مهر رفت، بیمهر، رفت و دلهای تنها و رنجور ما با زمزمه صدای دلنشین او میخواند:
"رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ."