چهل پرسش درباره جنگ ایران و عراق-۲
تحولات جنگ پس از عملیات والفجر ۸/آیا بعد از فتح فاو نیاز به صلح بود؟/مروری بر مفاد قطعنامه ۵۸۲
یکی از پرسش های مهمی که درباره جنگ ایران و عراق مطرح است این است که آیا ما بعد از عملیات رمضان یا فتح فاو به صلح نیاز داشتیم یا خیر و چرا زمینه آن ایجاد نشد؟! که پاسخ آن را از لا به لای کتاب پرسشها و پاسخها یافته ایم.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، پرسش دیگری که درباره جنگ ایران و عراق مطرح است، این است که از نظر ایران، آیا اساساً پس از فتح خرمشهر و عملیات رمضان یا فتح فاو به صلح نیاز داشتیم؟ اگر به دست آوردن صلح، اراده استراتژیک ایران بود چرا پیش شرطهای بسیار سخت برای آن مشخص میکرد؟ یا اینکه چرا بعد از پیروزی در عملیات فاو صلح برقرار نشد یا دست کم زمینههای مناسبتری برای رفتن به سوی آن ایجاد نشد؟ پاسخ به این دو پرسش را می توان از میان مطالبی که در کتاب پرسش ها و پاسخ ها (جنگ ایران و عراق) که به وسیله مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ منتشر شده است، پیدا کرد.
"ما همیشه به دنبال صلح بودیم و صلح نیاز دائمی هر کشوری است و استراتژی کلی مسئولان جمهوری اسلامی هم به دست آوردن صلح پایدار و شرافتمندانه بود ولی نظام بینالملل هیچ گاه برای تحقق یک صلح پایدار و شرافتمندانه قدم پیش نمیگذاشت و ما ناچار به ادامه جنگ بودیم. شناخت متجاوز و پرداخت غرامت از جمله شروط اصلی ایران برای پذیرفتن صلح بود و بدون این دو، هیچ صلح پایداری صورت نمیپذیرفت. اگر عراق به همان راحتی که به ایران تجاوز کرده بود از جنگ فارغ میشد، هیچ تضمینی وجود نداشت که در آینده غائله دیگری درست نکند، همان طور که حمله عراق به کویت این امر را ثابت کرد. پس میبایست عراق وادار به تحمل هزینههای سیاسی و اقتصادی تجاوز خود میشد تا دیگر بار فکر تجاوز را در سر نپروراند ولی دنیا این را نمیخواست، چون تنبیه عراق را به نفع ایران میدید. درستی سیاست ایران زمانی خود را نشان داد که عراق سرتاسر خاک کویت را به اشغال درآورد و نظام بینالملل خسارت روی گردانی از این سیاست صحیح و بحق ایران را با قربانی کردن کویت پرداخت. البته باید توجه داشت که برخی شعارهای سیاسی را نباید با شرایط اصلی برای پایان دادن به جنگ مخلوط کرد، زیرا شناخت متجاوز و پرداخت غرامت محوریترین شرایط ما برای پایان دادن به جنگ بود که به نحوی در قطعنامه 598 پیش بینی شد.
البته همین اقدامات ما در طول هشت سال سبب شد تا شورای امنیت سازمان ملل ـ که قدرتهای جهانی اراده سیاسی خود را از این جایگاه به دنیا دیکته میکنند ـ ناچار شود قطعنامه 598 را تصویب کند و گرنه، نوع برخورد شورای امنیت در شرایط متفاوتِ جنگ را همه به یاد دارند که از مضمون قطعنامه 598 نیز بسیار دور بود.
انتظار طبیعی این بود و بعضی مسئولان نظام نیز آن را تنها در جلسات با فرماندهان جنگ مطرح میکردند، اما از آنچه در عمل رخ داد می توان پاسخ واقعی این سؤال را دریافت. بدین منظور تحولات جنگ پس از پیروزی عملیات والفجر8 و تصرف فاو را مرور میکنیم:
1ـ به حداقل رساندن امکان بهرهبرداری عراق از خلیج فارس.
2ـ ورود ایران به منطقه جنوبی عراق و همسایگی ایران با کشورهای عربی که میتوانست باب مذاکره با کشورهای پشتیبانیکننده عراق را برای پایان بخشیدن به جنگ بگشاید.
3ـ توازن در جنگ به نفع ایران تغییرکرد و با توجه به موفقیت بزرگ آزادی فاو، میتوانست باب مذاکره برای پایان جنگ باز شود، ولی با وجود آمادگی مسئولان سیاسی کشور در این زمینه، دنیا هیچ گونه انعطافی نشان نداد و برعکس، شاهد موضعگیری صریح امریکا بودیم مبنی بر اینکه ایران بزرگترین تهدید منطقه است. یک مقام امریکایی در این باره گفته بود: «من تصور میکنم ابعاد پیروزی ایران برای منافع امریکا در خاورمیانه فاجعه به بار خواهد آورد.»
پس از تصرف فاو، شورای امنیت قطعنامه 582 را در 5 اسفند 1364به تصویب رساند. در این قطعنامه بر اصل غیرقابل قبول بودن تصرف سرزمین از راه زور تأکید شده است و نکات واقعبینانه نیز که حاکی از برتری سیاسی، نظامی ایران بود، در آن به چشم میخورد و از اقدامات اولیه که سبب برخورد بین ایران و عراق شده بود، اظهار تأسف شده است. همچنین از افزایش برخوردها به ویژه تهاجمات ارضی، بمباران مراکز جمعیتی، حمله به کشتیهای بیطرف و به ویژه استفاده از سلاحهای شیمیایی که مغایر با پروتکل 1925ژنو بود، اظهار تأسف شده است و بر خلاف قطعنامههایی که در زمان اشغال خاک ایران صادر شده بود و در آنها عقب نشینی را توصیه نمیکردند، در این قطعنامه از دو کشور درخواست شده است به مرزهای بین المللی عقب نشینی کنند. با این حال، در قطعنامه 582 همچنان از احراز تجاوز عراق به خاک جمهوری اسلامی و پرداختن به مسئولیت کشور آغاز کننده و پرداخت خسارت اجتناب شده است.
به طور کلی از زمان شروع تجاوز عراق تا سال 1366 هیچ طرح مهمی که از طرف سازمانهای معتبر بینالمللی پیشنهاد شده باشد و متضمن برآورده شدن حداقل خواستههای قانونی ایران باشد، ارائه نشد. حتی زمانی که ایران قدرتمندانه موفق شد قسمتهایی از خاک عراق را تصرف کند تمامی پیشنهادهای ارائه شده تنها در حد آتشبس و عقبنشینی به مرزها بود بدون اینکه درباره پایداری صلح و شناخت متجاوز مطلبی ارائه شود. وقتی که قطعنامه 598 که در آن به نحوی موضوع شناخت متجاوز و پرداخت غرامت به کشور صدمه دیده مطرح شد، ایران آن را مثبت ارزیابی کرد، با این حال برای اجرای آن پیشنهادهایی داشت که اولویت دادن به بند شناخت متجاوز از جمله آنها بود ولی فشار کشورهای غربی از جمله امریکا (با دست زدن به اقداماتی همچون سرنگون کردن هواپیمای مسافربری ایران و تهدید به تجهیز صدام به بمب اتم و …) مانع از تحقق این امر شد. ایران در زمینه اجرایی کردن قطعنامه با دکوئیار دبیرکل وقت سازمانملل بسیار همکاری کرد.
برشی از کتاب پرسشها و پاسخها (جنگ ایران و عراق)؛ مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ؛ فرهاد درویشی.
دیدگاه تان را بنویسید