اگر به نظرتان می رسد که زندگی رنج آور شده است، پس نیاز به تغییر دارید، تغییری به سادگی رها کردن خود در جریان زندگی.
این مثال ساده و روزمره را میتوان به تمام امور دیگر تعمیم داد و دریافت که در مواجهه با مقاومت و موانعی که توانایی تغییر آن را ندارید، چه رفتاری در پیش میگیرید. آیا اصرار میکنید یا خود را به جریان وامیگذارید؟
اگر فکر میکنید زندگی شما رنجآور شده و سرخوشی خود را ازدستدادهاید، شما از جریان طبیعی زندگی دور افتادهاید؛ شما نیازمند تغییر هستید و این تغییر بهسادگی رها کردن خود در جریان زندگی است.
خوشبختی وضعیتی است که در آن "جریان" دارید
"جریان" وضعیتی روحی است که در آن شخص کاملاً در فعالیتهایی که انجام میدهد غوطهور است. جریان داشتن در کاری با این واقعیت مشخص میشود که تمام انرژی در کار موردنظر متمرکز است. مفهوم "جریان" در سال 1975 توسط میهای چیکسنت میهای روانشناس آمریکایی مجاری تبار ارائهشده است. این نظریه از آن زمان تاکنون در زمینههای مختلف فکری توسعهیافته است.
Mihaly Csikszentmihalyi مدیر مرکز تحقیقات کیفیت زندگی در دانشگاه Claremont کالیفرنیا است. وی در مورد بنیاد و کاربردهای جنبههای مثبت اندیشه مانند خوشبینی، خلاقیت، انگیزه ذاتی و مسئولیتپذیری تحقیق میکند. نظریههای او چنان موفقیتآمیز بوده است که مورد استفاده بسیاری از رهبران جهان قرارگرفته است. کتاب او با عنوان "جریان: روانشناسی تجربه بهینه" یکی از پرفروشترین کتابها در چند دهه اخیر بوده است*.
پنج راهنمای عملی برای در "جریان" بودن
به گفته میهای پنج حالت مختلف نشاندهنده این هستند که شخص در حالِ «فِلو» است. این پنج حالت در واقع راهنمایی عملی برای تشخیص در جریان زندگی بودن است.
دقت و تمرکز: نقطهای کانونی از دقت و تمرکز وجود دارد، که وقتی قوت پیدا میکند، باعثِ پدید آمدن احساس وَجد و وضوح میشود،
هدف واضح: اگر هدف شما مطابق با تواناییها و مهارت شما باشد، شما دقیقاً میدانید که از یک لحظه به لحظه بعد چهکاری را میخواهید انجام دهید،
بازخورد بیواسطه و آنی: وقتی شما کار خود را با جریان داشتن انجام میدهید بلافاصله بازخورد آن را درمییابید و هرلحظه در طی انجام کار با واکنشهای همراه است که درست بودن کار شما را تصدیق میکنند.
تعادل بین توانایی و چالش: انجام دادن کار با جریان داشتن مستلزم همسطح بودن توانایی شما با چالشی است که با آن درگیرید. اگر کاری که انجام میدهید خارج از توانایی شما باشد پس از چندی تسلیم میشوید و آن ر ا رها میکنید اما اگر تعادل میان توانایی و امکان انجام کار برقرار باشد شما از انجام آن هرقدر هم که مشکل باشد لذت میبرید و آن را به پایان میرسانید.
رضایتبخش بودن کار: مهمترین نکته این است که از کاری که انجام دهیم لذت ببریم. اگر کاری برای شما ناخوشایند است آن را رها کنید چون نمیتوانید در آن مفید باشید و نتیجه کار نیز مثمر ثمر نخواهد بود. انجام هر فعالیتی در مرتبه نخست باید به خاطر خود آن فعالیت باشد. اینچنین زندگی شما در رضایت و خوشحالی سپری میشود.
اگر نمیتوانید تغییر بدهید با جریان بروی
پس اگر در زندگی خود رنج میبرید کافی است مقاومت و زور زدن برای به سامان کردن امور را رها کنید و بهسادگی با جریان بروید. بدین ترتیب بهتدریج وجد و سرخوشی جای رنج و ناخرسندی را میگیرد.