دعای بیست و یکم صحیفه سجادیه+ترجمه
دعای بیست و یکم صحیفه سجادیه را امام سجاد علیه السلام به هنگامی که برنامه ای ایشان را اندوهگین می کرد، می خواندند.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، صحیفه سجادیه پس از قران و نهج البلاغه مهمترین میراث مکتوب شیعه به حساب می آید که امام سجاد علیه السلام بسیاری از معارف دینی از جمله خداشناسی، جهانشناسی، انسانشناسی و مباحث عالم غیب، فرشتگان، رسالت انبیا، جایگاه پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)، امامت، فضایل و رذایل اخلاقی، گرامیداشت اعیاد، مسائل اجتماعی و اقتصادی، اشارات تاریخی، نعمتهای مختلف خداوند، آداب دعا، تلاوت، ذکر، نماز و عبادت را در قالب دعا بیان کرده اند. این کتاب گرانقدر به زبور آل محمد (ص) شهرت دارد و از نظر فصاحت و بلاغت مورد توجه قرار گرفته است و شرح های بسیاری بر آن نوشته شده است. متن دعای بیست و یکم صحیفه سجادیه به زمانی اختصاص دارد که برنامه ای امام علیه السلام را اندوهگین می کرد که در ادامه به همراه ترجمه آمده است:
وَ کان مِن دعائِه علیهالسلام اِذا حَزَنَهُ اَمرٌ وَ اَهَمَّتْهُ الْخَطایا
«چون برنامهاى او را اندوهگین مىکرد»
اَللَّهُمَّ یا کافِىَ الْفَرْدِ الضَّعیفِ، وَ واقِىَ الْاَمْرِ الْمَخُوفِ،
الهى اى کفایت کننده تنهاى ناتوان، و اى نگهبان از حادثه ترسناک،
اَفردَتنی الخَطایا فَلاصاحبَ مَعی, وَ ضَعفت عَن غَضَبکٍَ
خطاها مرا به تنهایى کشانده و یار و یاورى با من نیست، و از تحمل خشمت ناتوان شدهام و
فَلا مُؤَیِّدَ لى، وَاَشْرَفْتُ عَلى خَوْفِ لِقآئِکَ فَلا مُسَکِّنَ
پشتیبانى ندارم، و در معرض ترس لقاى توام و براى ترسم آرامبخشى
لِرَوْعَتى، وَ مَنْ یُؤْمِنُنى مِنْکَ وَ اَنْتَ اَخَفْتَنى؟ وَ مَنْ یُساعِدُنى
نیست، اگر بیمم دهى چه کسى مرا ایمنى دهد؟ و اگر تنهایم گذارى کیست
وَ اَنْتَ اَفْرَدْتَنى؟ وَ مَنْ یُقَوّینى وَ اَنْتَ اَضْعَفْتَنى؟ لایُجیرُ،
که مرا یارى دهد؟ و اگر ناتوانم سازى چه کسى توانم دهد؟
یااِلهى، اِلاّ رَبٌّ عَلى مَرْبُوبٍ، وَ لایُؤْمِنُ اِلاّ غالِبٌ عَلى
الهى، پرورده را جز پروردگار پناه ندهد، و مغلوب را جز غالب
مَغْلُوبٍ، وَ لایُعینُ اِلاّ طالبٌ عَلى مَطْلُوبٍ، وَ بِیَدِکَ یا
امان نبخشد، و مطلوب را جز طالب یارى نکند، و اى
اِلهى، جَمیعُ ذلِکَ السَّبَبِ، وَ اِلَیْکَ الْمَفَرُّ وَالْمَهْرَبُ، فَصَلِّ
خداى من همه این وسائل به دست توست، و گریز و پناه هم به سوى توست، پس بر
عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَ اَجِرْ هَرَبى، وَاَنْجِحْ مَطْلَبى. اَللَّهُمَّ
محمد و آلش درود فرست، و گریزم را به پناه خود بر، و حاجتم را برآور. الهى
اِنَّکَ اِنْ صَرَفْتَ عَنّى وَجْهَکَ الْکَرِیمَ، اَوْ مَنَعْتَنى فَضْلَکَ
اگر روى کریم خود را از من بگردانى، یا مرا از فضل بزرگت
الْجَسیمَ، اَوْ حَظَرْتَ عَلَىَّ رِزْقَکَ، اَوْ قَطَعْتَ عَنّى سَبَبَکَ،
بىنصیب کنى، یا روزیت را از من دریغ ورزى، یا رشته پیوندت را از من بگسلى،
لَمْاَجِدِالسَّبیلَ اِلى شَىْءٍ مِنْ اَمَلى غَیْرَکَ، وَلَمْاَقْدِرْ عَلى ما
راهى براى دستیابى به هیچ یک از آرزوهایم جز وجود تو نخواهم یافت، و بر آنچه پیش توست جز به
عِنْدَکَ بِمَعُونَةِ سِواکَ، فَاِنّى عَبْدُکَ وَ فى قَبْضَتِکَ، ناصِیَتى
کمک تو دست نخواهم یافت، زیرا که من بنده تو و در قبضه قدرت توام، اختیارم
بِیَدِکَ، لا اَمْرَ لى مَعَ اَمْرِکَ، ماضٍ فِىَّ حُکْمُکَ، عَدْلٌ فِىَّ
بهدست توست، با فرمان تو مرا فرمانى نیست، حکم تو بر من جارى است، و قضایت در حق من براساس
قَضآؤُکَ، وَ لاقُوَّةَ لى عَلَى الْخُرُوجِ مِنْ سُلْطانِکَ، وَ
عدل است، و مرا قدرت خروج از قلمرو سلطنت تو نیست، و
لااَسْتَطیعُ مُجاوَزَةَ قُدْرَتِکَ، وَ لااَسْتَمیلُ هَواکَ، وَ لااَبْلُغُ
بر تجاوز از قدرتت قدرت ندارم، و قادر بر جلب محبتت نیستم، و به خشنودیت
رِضاکَ، وَ لااَنالُ ما عِنْدَکَ اِلاّ بِطاعَتِکَ وَ بِفَضْلِ رَحْمَتِکَ.
نتوانم رسید، و به آنچه نزد توست دست نخواهم یافت مگر به سبب طاعت و فضل و رحمت تو.
اِلهى اَصْبَحْتُ وَ اَمْسَیْتُ عَبْداً داخِراً لَکَ، لااَمْلِکُ لِنَفْسى
الهى شب را صبح کردم و روز را به شب بردم درحالى که بنده ذلیل توام، که جز به کمک تو بر جلب
نَفْعاً وَ لاضَرّاً اِلاّ بِکَ، اَشْهَدُ بِذلِکَ عَلى نَفْسى، واَعْتَرِفُ
نفعى و دفع زیانى قدرت ندارم، من در حق خودم به این خوارى و زمینگیرى شهادت مىدهم، و به ضعف
بِضَعْفِ قُوَّتى وَ قِلَّةِ حیلَتى، فَاَنْجِزْ لى ما وَعَدْتَنى، وَ
قوّت و کمى تدبیر خود اعتراف مىکنم، پس به آنچه به من وعده دادهاى وفا کن، و
تَمِّمْ لى ما اتَیْتَنى، فَاِنّى عَبْدُکَ الْمِسْکینُ الْمُسْتَکینُ الضَّعیفُ
آنچه را عنایت فرمودهاى برایم کامل ساز، زیرا که من بنده بینوا، زار، ناتوان،
الضَّریرُ الْحَقیرُ الْمَهینُ الْفَقیرُ الْخآئِفُ الْمُسْتَجیرُ. اَللَّهُمَّ صَلِّ
دردمند، خوار، بىمقدار، فقیر، ترسان و پناهنده به توام. بارخدایا بر
عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَ لاتَجْعَلْنى ناسِیاً لِذِکْرِکَ فیما اَوْلَیْتَنى،
محمد و آلش درود فرست، و مرا از یاد خودت در آنچه به من عطا کردهاى گرفتار فراموشى مکن،
وَ لاغافِلاً لِاِحْسانکَ فیما اَبْلَیْتَنى، وَ لاایِساً مِنْ اِجابَتِکَلى
و از احسانت در آنچه به من مرحمت کردهاى غافل مساز، و از اجابت دعایم گرچه
وَاِنْ اَبْطَاَتْ عَنّى، فىسَرّآءَ کُنْتُ اَوْضَرّآءَ، اَوْشِدَّةٍاَوْ رَخآءٍ،
به تأخیر افتد نومیدم مکن، چه در خوشى باشم یا ناخوشى، در سختى یا رفاه،
اَوْ عافِیَةٍ اَوْ بَلآءٍ، اَوْ بُؤْسٍ اَوْ نَعْمآءَ، اَوْ جِدَةٍ اَوْلَأْوآءَ، اَوْ
در سلامتى یا بلاء، در شدت حاجت یا آغوش نعمت، در دارایى یا تنگدستى،
فَقْرٍ اَوْ غِنىً. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَاجْعَلْ ثَنآئى
در فقر یا توانگرى. بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست، و چنان کن که ثناى
عَلَیْکَ، وَمَدْحى اِیّاکَ، وَحَمْدى لَکَ فىکُلِحالاتىحَتَّى
تو گویم، و مدح تو نمایم، و در تمام احوال چنان به سپاس تو برخیزم که به آنچه از دنیا نصیبم کنى
لااَفْرَحَ بِما اتَیْتَنى مِنَ الدُّنْیا، وَ لااَحْزَنَ عَلى ما مَنَعْتَنى
خوشحال نشوم، و بر آنچه مرا در دنیا از آن محروم مىدارى غمگین
فیها، وَاَشْعِرْ قَلْبى تَقْواکَ، وَاسْتَعْمِلْ بَدَنى فیما تَقْبَلُهُ مِنّى،
نگردم، و خانه دلم را جلوهگاه تقوا قرار ده، و بدنم را به کارى وادار که مقبول تو باشد،
وَاشْغَلْ بِطاعَتِکَ نَفْسى عَنْ کُلِّ مایَرِدُ عَلَىَّ، حَتّى لااُحِبَّ
و مرا با قرار دادنم در گردونه طاعت از هر اندیشه خلاف بازدار، تا چیزى را که تو نمىپسندى
شَیْئاً مِنْ سُخْطِکَ، وَ لااَسْخَطَ شَیْئاً مِنْ رِضاکَ. اَللَّهُمَّ
نپسندم، و چیزى را که از آن خشنودى ناپسند ندارم. الهى
صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَ فَرِّغْ قَلْبى لِمَحَبَّتِکَ، وَاشْغَلْهُ
بر محمد و آلش درود فرست، و قلبم را خلوتگه محبت خود ساز، و به یاد خود مشغول
بِذِکْرِکَ، وَانْعَشْهُ بِخَوْفِکَ وَ بِالْوَجَلِ مِنْکَ، وَ قَوِّهِ بِالرَّغْبَةِ
دار، و به خوف و هراس از خود نشاط بر عملش ده، و به رغبت به سوى خود
اِلَیْکَ، وَ اَمِلْهُ اِلى طاعَتِکَ، وَ اَجْرِ - بِهِ فى اَحَبِّ السُّبُلِاِلَیْکَ،
نیرومندش ساز، و به سوى طاعت خود تمایلش ده، و در خوشایندترین راههاى به سوى خودروانش ساز،
وَ ذَلِّلْهُ بِالرَّغْبَةِ فیما عِنْدَکَ اَیّامَ حَیوتى کُلِّها، وَاجْعَلْ تَقْواکَ
و در تمام دوره زندگیم این قلب را به رغبت در آنچه نزد توست رام گردان، و تقوایت را
مِنَ الدُّنْیا زادى، وَ اِلى رَحْمَتِکَ رِحْلَتى، وَ فى مَرْضاتِکَ
از دنیا توشهام کن، و کوچ مرا حرکت به سوى رحمتت قرار ده، و ورودم را به سرمنزل رضاى خود
مَدْخَلى، وَاجْعَلْ فى جَنَّتِکَ مَثْواىَ، وَهَبْ لى قُوَّةً اَحْتَمِلُ
مقرّر فرما، و در بهشتت جایم ده، و مرا قدرتى کرامت کن که به سبب
بِها جَمیعَ مَرْضاتِکَ، وَاجْعَلْ فِرارى اِلَیْکَ، وَ رَغْبَتى فیما
آن تمام بارِ خشنودیت را بر دوش کشم، و فرارم را به سوى خودت، و رغبتم را
عِنْدَکَ، وَ اَلْبِسْ قَلْبِىَ الْوَحْشَةَ مِنْ شِرارِ خَلْقِکَ، وَهَبْ لِىَ
به آنچه نزد توست قرار ده، و لباس وحشت از شرار خلقت را بر دلم بپوشان، و انس به خودت
الْاُنْسَ بِکَ وَ بِاَوْلِیآئِکَ وَ اَهْلِ طاعَتِکَ، وَ لاتَجْعَلْ لِفاجِرٍ
و دوستانت و اهل طاعتت را به من ارزانى دار، و براى هیچ فاجر
وَ لا کافِرٍ عَلَىَّ مِنَّةً، وَ لا لَهُ عِنْدى یَداً، وَ لابى اِلَیْهِمْ حاجَةً،
و کافرى بر من منّت و نعمتى قرار مده، و روى نیازم را به طرف آنان مکن،
بَلِ اجْعَلْ سُکُونَ قَلْبى وَ اُنْسَ نَفْسى وَاسْتِغْنآئى وَ کِفایَتى
بلکه آرامش دل و راحت جان و بىنیازى و انجام گرفتن کارهایم را
بِکَ وَ بِخِیارِ خَلْقِکَ. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ،
بر عهده خود و گزیدگان خلقت واگذار. بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست،
وَاجْعَلْنى لَهُمْ قَریناً، وَاجْعَلْنى لَهُمْ نَصیراً، وَامْنُنْ عَلَىَّ
و مرا همنشین آنان قرار ده، و مرا یار آنان قرار ده، و بر من منّت گذار که
بِشَوْقٍ اِلَیْکَ، وَ بِالْعَمَلِ لَکَ بِما تُحِبُّ وَ تَرْضى، اِنَّکَ عَلى
شوقم متوجه تو باشد، و برایت چنان کنم که دوست دارى و مىپسندى، زیرا که تو بر
کُلِّ شَىْءٍ قَدیرٌ، وَ ذلِکَ عَلَیْکَ یَسیرٌ.
همه کارى توانایى، و این همه بر تو آسان است.
دیدگاه تان را بنویسید