مهدی افشارنیک، کارگردان "صفر مرزی" گفت: مردم امروز دنبال علی هاشمی میگردند و معتقدند که اگر او بود امروز حال و روزشان این نبود.

به گزارش جی پلاس، باور اینکه وسط یک مستند درباره یک شهید، پسر یک شهید شیر چاه نفت را باز کند و مهندس نفتی به او بگوید این خودِ خود نفت است، سخت است. بله این اتفاق در زیر صفر مرزی میافتد. پسر و دختر علی هاشمی برای شناختن بیشتر پدر شهیدشان در دشت آزادگان میچرخند. به دیدار بزرگان شهر میروند. به دیدار مردم در بازار. به دیدار جوانان و حتی سرچاه نفت میروند. از جنگ خاطره میشنوند، از پدرشان از قرارگاه نصرت و از خیبر و بدر و هور. که مساله امروز و دیروز مردم است. زیر صفر مرزی با ساختاری چند وجهی روایتی ساخته است از شهید علی هاشمی و دشت آزادگان. گفت وگو با مهدی افشارنیک کارگردان این مستند از ساختار دوگانه شروع شد و به ناراحتی وزیر نفت و نفتی ها از او کشیده شد.....

نکته مهمی که در مورد فیلم میشود بیان کرد دو پاره بودن آن است. خیلی ها معتقدند هر کدام از اپیزودها میتوانست یک فیلم مستقل شود با جزییات و پرداخت بیشتر. خودت اینطور فکر نمی کنی؟ بهتر نبود کمی بیشتر تامل میکردی و بعد می ساختی؟

خب طبیعی است که این طور فکر نمیکنم. چون مساله نفت و جنگ در منطقه دشت آزادگان پیوستگی دارد. در متن زندگی مردم بهم چسبیده است و نمیشود حتی از هم تفکیکش کرد. مثلا حال و روز نامساعد هورالعظیم را نمیدانی به نفت ربط دهی یا به تبعات جنگ. یا حتی فقری که منطقه دچارش شده است و خیلی آزار دهنده است. این پیوستگی در بطن زندگی مردم است. ما اینجا با این فیلم داریم مردم را میبینیم و بعضا فکر میکنیم که اینها از هم جداست و پرداختش باید جدا باشد در صورتی که در آنجا این پیوسته است. بعد هم خود مساله علی هاشمی بود. علی هاشمی هم یک فرمانده جنگ است و هم یک اسطوره مردمی. من به هر دو آن نظر داشتم و رد هر دو را پی گرفتم.

به شهید علی هاشمی اشاره کردی. گویا آنجایی که توی جنگ، فرمانده است خیلی با او مهربان نیستی. نقدش میکنی اما در بطن مردم که میروی مشخص است فوق العاده برایش احترام قائل میشوی و نشان میدهی که مردم آن منطقه چقدر دوستش دارند. این دوگانگی از کجا میاید؟

این دو گانگی نیست. منطق روایت است. برای بیان و نمایش یک کل بزرگ، یعنی نشان دادن اسطورهگی یک پدیده مثل علی هاشمی شما باید زمینه چینی کنید. حالا میشود به سبک فیلم های رسمی کدهای قهرمان محور گذاشت و ته فیلم نتیجه لازم را گرفت که خب این سبک من نیست. من اتفاقا با انسانی نشان دادن او به سمت بیان بزرگی حاج علی رفتم. وقتی نشان دهی که اتفاقا نقد هم میشود به هاشمی وارد کرد و او یکی بوده است مثل خودمان، بزرگی اش و اینکه در روز نبرد نهایی دست به انتخابی بزرگ زده است و تا آخرین دقیقه برای حفظ موقعیت جزیره تلاش کرده و جانش را گذاشته و سالها مفقود الاثر شده است، بیشتر نمایان میشود، اینکه امروز در آن منطقه فراتر از یک قهرمان و شهید است بهتر درک میشود. مردم امروز دنبال علی هاشمی میگردند و معتقدند که اگر او بود امروز حال و روزشان این نبود.

از نظر خودت علی هاشمی فرمانده ارشد جنگ مهم تر است یا قهرمان امروز دشت آزادگان؟

این مطلب درست نیست، مگر میشود اینها را از هم تفکیک کرد؟ که من این قسمتش را میخواهم آن را نه؟

نه منظورم این است که کدام وجوه اش برایت اهمیت بیشتری داشته است؟

من داستان آدمی را میبینم که از محله های ساده و معمولی و اتفاقا فقیر نشین اهواز برخواست. فرمانده مهمی در جنگ شد و روز آخر نبردش مردانه ایستاد و جا نزد. اینها برای من یک بردار است. زیست علی هاشمی در افکار و افواه عمومی به نوع سلوکش برمیگردد. به نوع ارتباطش با مردم و علاقه هایی که ایجاد کرده بود و یادهای خوبی که از خود به یاد گذاشته. خب قطعا این همان فرمانده است. اما اعتراف میکنم من شیفته نظامی گری هیچ کسی نیستم از آن جمله علی هاشمی. انسانیت ، شجاعت و عشقی که به مردم و خاک شان داشته  برای من ارزشش بیشتر از نظامی بودنش است.  ارزش و احترام مردم هم به علی هاشمی فکر نمیکنم فقط به خاطر سردار بودنش باشد. چیزهایی از او به یاد دارند که کاملا انسانی و عاطفی است. نه خاطرات جنگی و نظامی.

فکر نمیکنی منزلت علی هاشمی در آن منطقه به خاطر هم قومی بودنش است؟

فقط بین اعراب که محبوب نیست. یک پلان از فیلم نشان میدهد که بختیاری ها با لباس معروف شان توی تشییع جنازه علی هاشمی هستند. این برای آن کسی که خوزستان و بعضا شکاف های قومیتی آنجا را میشناسند یک پیام واضح است. نه محبوب بودن علی هاشمی صرفا به خاطر عرب بودنش نیست.گرچه تاثیر دارد و منکر این نمیشود شد اما واقعا مرز قومیتی را رد کرده است و بالاتر از اینجا ایستاده است.

آن مساله تهمتی که بهش زده شده بود چه؟ آن در این اسطوره گی اش تاثیر ندارد؟

اتفاقا چرا . در کپشن آخر فیلم که اشاره به بازگشت و پیدا شدن پیکر علی هاشمی میکرد من در انتخاب واژه مانده بودم. به طور مرسوم به ایشان میگفتند سردار هور. ولی واقعا بازگشتش مثل ققنوس بود. از خاکستر مهجوریت و مظلومیت برخاست. این در رازواره گی شخصیتش خیلی موثر بود. اگر شما منظورتان این است اقبال امروز به علی هاشمی به خاطر مظلومیتی است که کشیده است حرف درستی است اما کامل نیست.

در مورد نقد هایی که از شرکت نفت داشتی برخی مدیران نفتی معتقدند تو داری به گدا پروری دامن میزنی. مشخصا منظورشان این است که مگر شرکت نفت میتواند همه بیکاران آن منطقه را استخدام کند که این حرفها را نشان میدهی و ارزش میدهی.گویا خود وزیر نفت هم از این قسمت فیلم خوشش نیامد....

ببینید شما یک وقت میخواهید یک مستند تحقیقی در مورد مسئولیت اجتماعی شرکت نفت در غرب کارون بسازید باید بروید دقیق مساله را شناسایی کنید کارهایی که شده است را بررسی کنی و مدل های مختلف را بسنجی و با تمرکز بیایی روی این بحث کنی. این هدف ما نبود. مساله من هم نیست. مساله من رساندن صدای مردم بود. نفتی ها بارها شنیدند؟ بله شنیدند اما دیگران چه؟ بعد این شنیدن که مهم نیست مهم تصمیم به حل آن است. که من چنین عزمی نمیدیدم. تا دلتان بخواهد در هر شرکت نفتی یک مدل برای خدمت به مردم منطقه دارند و بعضا کارهایی که این شرکت میکند کار دیگری را خنثی میکند. در ظاهر باید با هم هماهنگ باشند اما این طور نیست.مهم ترین نکته این است که شرکت نفت دچار یک شکاف فرهنگی با مردم منطقه است. شرکت نفت فکر میکند که من طبق وظیفه ملی ام باید از اینجا برای کل ایران نفت تولید کنم اما مردم ونخبگان منطقه فکر میکنند نفت اینجا مفت برده میشود. حتی از واژه غارت استفاده میکنند و نفت را این طور میبنند. خب این شکاف چرا درست شده؟بعد هم میگویند نفت ما را میبرند خودمان را هم استخدام نمیکنند. اینکه شرکت نفت باید این همه را استخدام کند یا نه مساله فرعی است. مساله اصلی اینجاست که اینها حس میکنند شرکت نفت به اموال آنها دستبرد زده است. حس درستی نیست. میدانم اما چرا هیچ کاری برای الفت و نزدیک شدن نمیکنیم و هر روز این شکاف پر رنگ تر میشود. من میخواستم این صدا بدون ارزش گذاری و پیش داوری و تحلیل به تهران برسد. بله خیلی از رفقای نفتی برآشفته شدند. حتی بایکوت هم شدیم. مهم نیست . این یعنی فیلم در کارش موفق بوده که این طور واکنش ها را در پی داشته است.

گویا خود آقای زنگنه از فیلم رضایت نداشت؟

بله چند دقیقه ای که بعد از فیلم با هم حرف زدیم نارضایتی شان را بیان کردند.

خب؟

همین دیگه. نفتی ها و وزیر نفت از فیلم راضی نبودند. ما تلاش کردیم بحث کنیم و توضیح دهیم اما فایده نداشت دیگر تلاش نکردیم.( خنده)

من در یکی از اکران های خصوصی ات شاهد بودم که بزرگان اصلاحات هم از نقد هایی که در فیلم داشتی خوششان نیامد و نکته ها داشتند. در واقع فیلم هم اصولگرایان را میرنجاند مثل آقای پژمانفر ....هم اصلاح طلبان را....

بله اگر صرفا سیاسی نگاه کنید شاید. اما این فیلم سیاسی نیست. قصد جانبداری از یک جناح علیه جناح دیگه ای هم ندارد. یک نقد به رفتار کلی و مدیریت این سالهای ماست در خوزستان. خب شاید چون بخشی از تاریخ این مدیریت دست همان دوستان بوده از نقد های فیلم راضی نیستند. یک موضوع هم خیلی جدی است. ما بیان هر گونه مطالبات قومی را با دیده تجزیه طلبی نگاه میکنیم. اصولگرا و اصلاح طلب هم ندارد. اینجا هم چون اعراب دشت آزادگان از تبعیض ها شکایت دارند سریع این طور برداشت میشود که باد به تجزیه طلبی و این چیزها داریم میدهیم. در صورتی که واقعا عرب های آنجا ایرانی تر از ما هستند. ما برای امروز ایران بیشتر هزینه داده ایم یا آنها؟ جنگ زندگی ما را بیشتر خراب کرده است یا آنها؟ این رفاه نفتی ما آلودگی اش توی حلق آنهاست. دوده اش توی زندگی بی بهره آنهاست. چطور میشود یک نگاه خاصی به آنها میکنیم و به این چرخه محرومیت مشروعیت میدهیم؟ اصلاح طلب و اصولگرا هم ندارد. هر دو در این مورد متاسفانه مشترک اند.

در مشهد چه اتفاقی برای فیم افتاد که توقیف شد؟

حقیقتش علاقه ندارم در این مورد حرف بزنم. فیلم پایین کشیده شد. همین. مقصر چه کسی است؟ من نمیدانم .

خب الان به عنوان یک مستند ساز میخواهی در همین حوزه بمانی یا اینکه بروی سراغ سینمای داستانی؟

چند سوژه مستند دارم که علاقه ام بهش خیلی زیاد است. توجه به مستند در حال رشد است. ان شاالله که یک روز این بخش هم در اندازه و شأن خودش دیده شود.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.