تیم ملی والیبال در حالی از روز سه شنبه رقابت های خود در جام جهانی را آغاز می کند که چهارمین تورنمنتی است که در سال جاری با همین بازیکنان آن را پشت سر می گذارد.
به گزارش سرویس ورزشی جی پلاس؛ تیم ملی والیبال در حالی تهران را به مقصد ژاپن ترک کرد که باید در چهارمین تورنمنت امسال خود شرکت کند. پس از لیگ ملتها، مسابقات انتخابی المپیک توکیو و رقابتهای قهرمانی آسیا، حالا نوبت جام جهانی است که تیم ایران باید در آن شرکت کند. در این میان رقابتهای انتخابی المپیک 2020 در قاره آسیا هم باقی مانده که شمار رقابتهای ملی در سال قبل از المپیک را به 5 میرساند.
فشردگی رقابتها و تقویم فدراسیون موضوع خیلی جدیدی نیست و برای تمام کشورهای دنیا هم همین شرایط بوده است. در همین روزهای اخیر که به جام جهانی منتهی خواهد شد، رقابتهای قهرمانی اروپا هم روزهای پایانی خود را پشت سر میگذارد و تیمهای این قاره هم درگیر مسابقات قارهای هستند.
در چنین شرایطی، مهمترین وظیفه فدراسیون و کادر فنی، استفاده بهینه از نیروی انسانی و پتانسیل والیبال هر کشور است تا فشار این تورنمنتهای پر تعداد بازیکنان را مستهلک و خسته نکند تا در سال قبل از المپیک و پیش از مسابقات باشگاهی، بازیکنان با مصدومیتهای ریز و درشت مواجه نشوند.
والیبال ایران اما مسیر دشوار امسال را به هیچ وجه خوب آغاز نکرد و حالا در ظاهر شاید چارهای جز ادامه دادن آن با این وضع ندارد. تیم ملی والیبال ایران از لیگ ملتها در فصل بهار و تابستان گرفته تا جام جهانی در فصل پاییز را با همین بازیکنان و یک تیم ثابت پشت سر گذاشته و در انتخابی المپیک قارهای در فصل زمستان هم قطعا با ترکیب کامل به میدان خواهد رفت. این یعنی همین چهارده بازیکن با یکی دو تغییر در هر مسابقه، طی شش- هفت ماه، پنج تورنمنت پیاپی را پشت سر گذاشته و هفتههای آزگار در اردو بوده اند. آیا نتیجه این فشار بیش از اندازه چیزی جز فرسودگی بدنی و ذهنی بازیکنان است؟
انتخابهای غلط
در سال منتهی به المپیک، مهمترین اتفاق و هدف، گرفتن سهمیه است. هر مسابقه و رویداد دیگر باید وسیلهای باشد برای کسب این امتیاز مهم و بزرگ. با این حال والیبال ایران از یک طرف نشان میدهد که همه چیز را میخواهد و تمام اهداف را با جدیت بسیار دنبال میکند و از طرف دیگر اهمیتی افراطی به ماجرای کسب سهمیه از خودش بروز میدهد که به وضوح واقعی نیست.
1. اشتباه اصلی از همان ابتدای سال والیبالی آغاز شد. جایی که سرمربی تیم ملی زمانی که فهمید بسیاری از قدرتها با تیم اصلی خود به میدان نخواهند آمد، دندانش را برای گاز زدن مدال لیگ ملتها تیز کرد و تمام توان و شیره تیم را در لیگ ملتها کشید. اقدامی که ثمرهاش یک پنجمی کم ارزش بود و تیمی خسته و فرسوده. هرچند که مسئولان فدراسیون نیز موافق این کار بودند و دوست داشتند یک مدال بین المللی را به نام خود ثبت کنند.
2. تنها مسابقاتی که تیم ایران باید با تمام قوا در آن حضور پیدا میکرد، مسابقات انتخابی المپیک در روسیه بود. در آن رقابتها هم تیم ایران چوب تصمیم غلط خود در لیگ ملتها را خورد و با خستگی به مصاف روسیه رفت. روسهایی که با تیمی جوان قهرمان لیگ ملتها شدند و با اضافه کردن سه – چهار ستاره با تجربه، به سادهترین حالت ممکن تیم ایران را شکست دادند. تیم ایران شاید در بهترین حالت هم قادر به شکست روسیه نبود اما حداقل نباید اندک شانس خود برای استفاده از اتفاقها را با سودای مدال لیگ ملتها نابود میکرد.
3. پس از این دو تورنمنت خیلیها امیدوار بودند تا سرمربی تیم ملی عبرت بگیرد و در جام ملتهای آسیا حداقل به ستارههای تیمش استراحت بدهد. با این حال در کمال تعجب دیدیم که تیم ایران برای جدال با سریلانکا و قطر هم لشگر کشی کرد. توجیه چه بود؟ اینکه تیم ایران برای حضور در مرحله اصلی انتخابی المپیک در قاره آسیا، در بین هشت تیم برتر قرار بگیرد! اولا که تیم ایران به خاطر حضور ژاپن، با عنوان نهمی هم جواز حضور در انتخابی را میگرفت! یعنی کولاکوویچ به شش نفر دوم خود که با چند بازیکن دیگر هم تقویت شوند، به اندازه عنوان نهمی آسیا هم اعتماد نداشت؟ مشخص است که این اعتماد وجود نداشت!
4. حالا هم که نوبت به جام جهانی رسیده است. رقابتهایی که حالا دیگر سهمیه المپیک هم به تیمی نمیدهد و دیگر ارزش چندانی ندارد. با این حال تیم ایران باز هم با همان بازیکنان راهی جام جهانی شده و هیچ کس هم نیست که به کولاکوویچ بگوید چرا؟! سرمربی تیم ملی به هر شکلی که دلش میخواهد این بازیکنان را از این مسابقه به آن مسابقه و از این تورنمت به تورنمت دیگر میبرد و اصلا به این فکر نمیکند که اصل کار تیم ملی در انتخابی المپیک هنوز باقی مانده است و به این بازیکنان، در آمادهترین فرم خود نیاز دارد.
کولاکوویچ آنقدر به این سیستم اشتباه خود ادامه داد که بازیکنی مثل موسوی که دیگر در سن و سال چنین فشارهایی نیست، از حضور در تیم ملی انصراف داد. چون برایش واضح بود که با این شرایط دیگر رمقی برایش نخواهد ماند تا در لیگ لهستان عملکرد قابل قبولی داشته باشد و در یک لیگ حرفهای تمرین کند و مسابقه دهد. سایر بازیکنان اما فعلا به اجبار این فشار و خستگی روحی و بدنی را تحمل میکنند و امیدوارند که در آستانه آغاز مسابقات قارهای دچار مصدومیت نشوند. به خصوص بازیکنانی نظیر غفور و عبادیپور که در تیمها و لیگهای معتبری بازی میکنند و از مهرههای تاثیر گذار تیم خود به حساب میآیند.