روز عاشورا زیارت تسلیت را بخواند، و روز عاشورا را با توسلى کامل به حمایت کننده و پناه آن روز که از معصومین(ع) هستند به پایان رسانیده و در توسل، اصلاح حال و پذیرش عزادارى را خواسته و از کوتاهى خود معذرت بخواهد.
به گزارش جی پلاس، میرزا جواد آقای ملکی تبریزی درباره مراقبات ماه محرم میگوید:
سزاوار است حال دوستان آل محمد - که رحمت خدا بر آنان باد - به حکم دوستى و وفا و ایمان به خداوند بلندمرتبه و بزرگ و رسول کریم، در دهه اول محرم تغییر کرده و در دل و سیماى خود، آثار اندوه و درد این مصیبتهاى بزرگ و دردناک را آشکار کنند. باید مقدارى از لذایذ زندگى را که از خوردن و نوشیدن و حتى خوابیدن و گفتن به دست مى آید ترک کرده و مانند کسى باشند که پدر یا فرزند خود را از دست داده است. نباید احترام خود و نزدیکانشان باشد و لازم است که خدا و پیامبر و امامش - رحمت خداوند بر آنان باد - را بیش از خود، فرزندان و نزدیکانش دوست داشته باشد.
یکى از فرزندان کوچکم در دهه اول محرم فقط نان خالى و بدون خورش مىخورد و تا جایی که مىدانم کسى به او نگفته بود که این کار را انجام دهد و گمان میکنم سرچشمه این کار دوستى باطنى او بود.
حال اگر کسى نتواند در تمام دهه اول این کار را انجام بدهد، باید در روز تاسوعا، عاشورا و شب یازدهم نان خالى بخورد. و در روز عاشورا، تا عصر خوردن، آشامیدن و حتى سخن گفتن - مگر آن که لازم باشد - و دیدار با برادران دینى را ترک کرده و آن روز را روز گریه و اندوه خود قرار دهد. و نیز در دهه اول، هر روز امام حسین علیهالسلام را با زیارت عاشورا زیارت کند و اگر مىتواند مراسم عزادارى آن حضرت را در منزل خود با نیتى خالص برپا کند، باید همین کار را بکند. و اگر نمىتواند، در مساجد یا منازل دوستانش به برپایى این مراسم کمک کرده و این مطلب را از مردم بپوشاند تا به اخلاص نزدیک شده و از خودنمایى دور شود. و هر روز مقدارى از اوقات خود را در مکانهاى عمومى به عزادارى بپردازد.
مواسات با امام حسین علیهالسلام و اهل بیت - رحمت خدا بر آنان باد - نیز باید به خاطر صدمات ظاهرى که به آن حضرت وارد شد، باشد. ولى از این مطلب هم نباید غافل شد که صدمات ظاهرى که بر آن حضرت وارد شد، در مورد هیچ کدام از پیامبران و جانشینان آنان و حتى در مورد هیچ یک از جهانیان شنیده نشده است؛ به خصوص تشنگى حضرت که در احادیث قدسى و غیر قدسى چیزهایى درباره آن آمده است که انسان توان تصور آن را نیز ندارد. همچنین مصیبتهایى مانند شهید شدن اهل بیت و اسارت حرمش، گویا او با محبوبش پیمان بسته بود به خاطر خوشنودى او کشته شدن را با انواع آن از قبیل سر بریدن، کشتن از زیر گلو، کشتن با شکنجه و با گرسنگى و تشنگى و اندوه و غیر اینها تحمل کند. اما با این همه شادمانى و نشاطى به جهت آشکار شدن نورهاى زیبایى و عظمت خداوند و شوق دیدار با او و رسیدن به ذات مقدسش به او مى رسید که آن سختیها را آسان مىکرد.
بلکه سختى آن را به لذت تبدیل مىکرد. یکى از یاران او در این رابطه مىگوید: هر چه شرایط بر امام سختتر مىشد، سیماى او برافروخته تر و خوشحالتر مى شد. ولى به هر حال درد و اندوه سختیها و مصیبتهایى که بر بدن مبارک حضرت و بر دل اهل بیت محترم او وارد شد و هتک حرمت ظاهرى او انسان را مىکشد.
بنابراین دوستانش باید کارهایى را که مناسب این مصیبت بزرگ است، به خاطر مواسات با آن حضرت در این مصیبت، انجام دهند؛ به گونهاى که گویا این مصیبت بر خود، عزیزان و فرزندان یا خویشان آنان وارد شده است. زیرا امام به فرموده جدش(ص) سزاوارتر از آنان نسبت به خودشان است و به این جهت که او این مصیبتها را پذیرفت و وجود شریف خود را فداى پیروان خود کرد تا آنها را از عذاب دردناک رهایى بخشد. فرزندان و عزیزان خود را یتیم کرده، به اسارت حرم و زنان، و زینب و سکینه - که سلام خدا بر آنان باد - رضایت داده و اصغر و اکبر و برادران و دودمان خود را سر برید، تا پیروانش را از گمراهى و پیروى گمراهکنندگانى که هلاکت شده و دیگران را به هلاکت مىکشانند نجات داده و بدین وسیله آنان را از گناهان بزرگ و آتش رهایى بخشد؛ پیروانش را از تشنگى روز قیامت رهانیده و از نوشیدنیاى که ظرف آن با مشک مهر شده است، به آنها بنوشاند. بنابراین به حکم وفا و مواسات که از صفات عالى انسانى است، لازم است که همان چیزى را که امام به آنان عنایت کرده است، آنان نیز به امام تقدیم کرده و همان گونه که امام خود را فداى آنها کرد، آنان نیز خود را فداى او کنند و حتى اگر چنین کارى را نیز انجام بدهند، باز هم به خوبى با او مواسات نکردهاند. زیرا وجود شریف او قابل مقایسه با دیگران نیست. به این جهت که او مانند پیامبر(ص) علت آفرینش تمام موجودات و آقا و سرور تمام مخلوقات و پیامبران و فرشتگان نزدیک به خداوند بوده و محبوب خداوند و محبوبِ محبوبِ اوست.
نیز با گفتارى صادقانه و با زبان حال بگوید: آقاى من! کاش به جاى تو تمام این بلاها بر سر من آمده و فداى تو مىشدم. کاش خویشان و فرزندان من به جاى خویشان و فرزندان تو کشته و اسیر مىشدند. کاش تیر حرمله - که لعنت خدا بر او باد - سر شیرخوار مرا مىبرید. کاش فرزندم على به جاى فرزند تو قطعه قطعه مىشد. کاش جگر من از شدت تشنگى تکه تکه مىشد. کاش از شدت تشنگى دنیا بر چشمم تیره و تار مىشد. کاش من درد این جراحتها را تحمل مىکردم. کاش آن تیر به گلوى من مىنشست و جان مرا مىگرفت.کاش خانواده و خواهران و دختران من در ذلت اسارت افتاده و آنها را مانند کنیزان در شهرها گردانده ولى خویشان تو در خوارى و ذلت نمىافتادند. کاش وارد آتش شده و شکنجه مىشدم ولى این مصیبتها به شما وارد نمىشد.
اگر این سخنان را صادقانه بگویى، تو را پذیرفته و به خاطر مواسات راستین با بزرگوارترین سادات تو را در جایگاه راستگویان با آنان همنشین مىکند، ولى جدا از فریبکارى با این سخنان بپرهیز زیرا ممکن است وقتى مىگویى: حاضرم این بلاها را به جاى امام تحمل کنم، حال و دل تو به مقدار کمتر از یک صدم آن را هم تصدیق نکرده و در موقع امتحان جز مقدار کمى از این ادعاها قبول نشود و در این صورت به جاى این که به جایگاه صدق و درجه صدیقین برسى به ذلت دروغ و پایینترین درجات منافقین مىرسى. پس اگر مىبینى که نمىتوانى این گونه با امام مواسات کنی، ادعاهاى دروغ را از خود دور کرده و خود را خوار نکن و فقط بگو: کاش با تو بوده، در مقابل تو کشته شده و به سعادت بزرگى مىرسیدم و اگر مىبینى به این مقدار هم معتقد نیستى، مرضدل خود را که همان دوستى این دنیاى پست و میل و اعتماد به زندگى آن و فریب خوردن به زیباییهاى آن است، معالجه کرده و این فرمایش خداوند متعال را بخوان «قُلْ یا أَیُّهَا الَّذِینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ؛ اى یهود! اگر گمان مىکنید فقط شما دوستان خدایید و اگر راست مىگویید، آرزوى مرگ کنید.»
و در آخر روز عاشورا زیارت تسلیت را بخواند، و روز عاشورا را با توسلى کامل به حمایت کننده و پناه آن روز که از معصومین(ع) هستند به پایان رسانیده و در توسل، اصلاح حال و پذیرش عزادارى را خواسته و از کوتاهى خود معذرت بخواهد.