توصیه علامه جعفری به یک همسایه قدیمی؛
به حلال و حرام لقمه ات توجه کن، فرزندت عاقبت به خیر می شود/ خانه علامه، شورای حل اختلاف محله
کوچکترین مشکلی (اجتماعی یا خانوادگی) که برای اهل محل پیش می آمد با رفتن به خانه علامه حل و فصل می شد.
به گزارش جی پلاس، محمد حسین رضوانی متولد سال 1329 است. او یکی از همسایه های قدیمی علامه جعفری بوده و درباره کردار و اخلاق علامه می گوید: «همیشه به من می گفت: آقای رضوانی اگر می خواهی بچه هایت عاقبت به خیر شوند و از زندگی دنیایی هم بهره مند شوند، به حرام و حلال بودن لقمه ای که روی سفره می گذاری، توجه کن. من این حرفش را به صورت عملی در رفتار علامه می دیدم.
سال 1364 بود که ایشان این زمینی را که الان خانه شان در آن واقع است، از برادرم خرید. قبل از معامله، از ما خواست تا مالک اولیه زمین را که خانمی زرتشتی بودند، به تهران دعوت کنیم. وی گفت هزینه سفرش را می دهم تا این خانم به تهران بیایند. وقتی این خانم به تهران آمد، سه سؤال از او پرسید: «این که آیا این آقایان همه پول زمین را به شما دادند؟ آیا با رضایت، زمین را به این آقا فروختید؟ آیا زمین شما را به قیمت روز خریدند؟» خلاصه، می خواست مطمئن شود که این زمین مشکلی ندارد. »
رضوانی درباره مرام همسایه داری علامه می گوید: «باور کنید من مردی به سادگی و یکرنگی و بی ریاتر از ایشان ندیدم. الان همسایه های قدیمی یا فوت کرده اند، یا از اینجا رفته اند. خوب یادم است برای این که ارتباط همسایگی در بین اهل محل پابرجا باشد، هر هفته یک بار، یک جلسه دورهمی گذاشته بود. هر هفته، خانه یکی از همسایه ها دور هم جمع می شدیم. فقط هم با چایی پذیرایی می کردیم تا تجملات وارد این دورهمی نشود. دور هم دعا می خواندیم و حرف می زدیم. همین باعث شده بود که صمیمیت زیادی بین اهل محله باشد. راستش خانه ایشان شورای حل اختلاف محله بود. کوچکترین مشکلی که برای اهل محله از نظر خانوادگی یا اجتماعی پیش می آمد، در خانه ایشان حل و فصل می شد. وقتی به مسافرت می رفتم، ایشان با همه بزرگی و جایگاه علمی که داشتند، شخصاً به در خانه ما می رفتند و جویای حال و احوال بچه ها می شدند و می گفتند: اگر خریدی دارید، بگویید تا تهیه کنم. برای همه اهل محله اینگونه بود. یک بار در زمانی که دختر کوچک من 2 سالش بود و من به مسافرت رفته بودم، دخترم به شدت مریض می شود. علامه وقتی متوجه می شود، شبانه با همان لباس ساده خانگی، دخترم را به بیمارستان می رساند.»
منبع: روزنامه همشهری، همشهری محله، شماره 635 ـ دوشنبه 15 آذر 1395
دیدگاه تان را بنویسید