اوضاع کشور شاه را مستاصل و درمانده کرده بود و خاطرات هایزر خود گواهی بر این ماجراست آنجا که می گوید: قره‌باغی گفت: باید یک‌ چیز‎ ‎‌به‌ شما بگویم، شاه‌ به ما دستور داده‌ است‌ به‌ حرف شما گوش‌ کرده‌ و اعتماد کنیم‌ و با‎ ‎‌شما کار کنیم. پرسیدم: چه‌ وقت‌ این دستور داده‌ شده؟ گفتند: زمانی‌ که‌ با شاه‌ ملاقات‌ ‎‌کردند... کاملاً روشن بود که‌ آنها تشنه‌ یک‌ رهبری‌ بودند.

جی پلاس: ‌‌از نکات جالبی که هایزر از خاطرات سفرش به ایران بیان می کند، دیدار او با «اعلیحضرت» ‌است...‌

‌‌«چند ماهی‌ است که‌ اعلیحضرت‌ را ندیده‌ بودم. از دیدن‌ چهره درمانده شاه یکه‎ ‎‌خوردم. فشار و نگرانی‌ تمام‌ خطوط‌ چهره‌اش‌ را فراگرفته بود. برخلاف‌ همیشه‌ که‌‎ ‎‌لباس نظامی می‌پوشید، آن‌ روز لباس غیرنظامی تیره‌ای به‌ تن داشت. او صحبت‌ را با‎ ‎‌مطالب‌ ساده‌ و سبکی آغاز کرد و سپس از هدف ماموریت من پرسید... برایش‎ ‎‌دستورات پرزیدنت کارتر را بازگو کردم‌ و اطلاعات‌ کاملی‌ از فعالیت‌های‌ خود تا آن‌‎ ‎‌روز را همراه‌ با آخرین پیشرفت‌های خود با گروه‌ پنج‌ (‌فرماندهان سه‌ نیرو، رئیس ستاد‎ ‎‌ارتش‌ و وزیر دفاع) به ایشان دادم. سپس‌ به برنامه‌ای که‌ دست به تدوین‌ آن‌ زده بودیم‌‎ ‎‌به‌ تفصیل‌ اشاره‌ کردم. به‌ نظر علاقمند رسید و گفت‌ که: واقعاً لازم بود چون هیچ‎ ‎‌برنامه‌ای وجود نداشت... او سپس موضوع رفتن‌ خود را مطرح کرد... نظر ما را در مورد‎ ‎‌تاریخ‌ رفتنش جویا شد. سفیر سولیوان گفت: اگر هر‌چه‌ زودتر باشد برای همه بهتر‎ ‎‌خواهد بود... او سپس صحبت‌ را به‌ برنامه‌ریزی‌ پروازش‌ کشاند. می‌خواست بداند چه‎ ‎‌مسیری را من‌ پیشنهاد می‌کنم... خواست‌ با تیمسار ربیعی‌ ـ فرمانده نیروی هوایی ـ‎ ‎‌جزئیات‌ برنامه‌ را تهیه‌ کنم... هنوز برای من چیزی‌ شبیه یک راز عجیب‌ است‌ که‌ چه‌ به‌‎ ‎‌سر او آمده بود.»‌

‌‎‌‌شاه‌ در این‌ مرحله صحبت‌ خود را عوض‌ کرد و به‌ برنامه‌ای‌ که‌ ارتش روی‌ آن‌ کار ‌‎ ‎‌می‌کرد پرداخت. گفت: نمی‌داند چه‌ کسی‌ آن‌ برنامه‌ را به‌ اجرا درخواهد آورد و توضیح‌‎ ‎‌دادم‌ که‌ برنامه‌ طوری‌ است‌ که‌ عملیات به فرماندهی‌ بختیار انجام‌ خواهد شد و به‌‎ ‎‌صورتی هم‌ تدوین شده‌ است که‌ در صورت لزوم توسط‌ ارتش‌ به طور یک‌جانبه‌ عمل‎ ‎‌شود. این برنامه‌ دو هدف‌ دارد. اول این‌ که‌ به‌ تیمسارها که‌ از کودتا صحبت می‌کنند و‎ ‎‌برنامه‌ای‌ ندارند برنامه‌ می‌دهد. دوم‌ این‌ که‌ این‌ برنامه‌ریزی سبب‌ نزدیکی بین‌ ارتش‌ و‎ ‎‌بختیار شده‌ و عدم اعتماد بین‌ آنان‌ را از بین می‌برد‌... سپس‌ او وارد یک تحلیل‌ طولانی‎ ‎‌«چه می‌شد‌... اگر... از روند اوضاع‌ گردید‌... شاه ناراحتی عمیق‌ خود را از امریکا به‌‎ ‎‌خاطر عدم فشار مستقیم‌ بر روی [امام] خمینی جهت‌ متوقف‌ کردن‌ اوضاع‌ ابراز ‌‎ ‎‌داشت... او معتقد بود تماس با [امام] خمینی‌ نباید غیرمستقیم‌ باشد...» ‌‌(ص‌ 138 / 143)‎ ‎‌در جای دیگر گفته‌ام که‌ هایزر از این‌ که‌ شاه‌ در حضور فرماندهان‌ ارتش، او را رهبر‎ ‎‌عملیات می‌خواند و از آنها می‌خواهد اطاعت‌ او را گردن‌ نهند به شگفت آمده‌ بود، در ‎‌جایی دیگر نقل‌ می‌کند:‌

‌‌«...ناگهان مطلبی‌ پیش آمد که‌ از طرح‌ آن‌ یکه‌ خوردم. قره‌باغی گفت: باید یک‌ چیز‎ ‎‌به‌ شما بگویم، شاه‌ به ما دستور داده‌ است‌ به‌ حرف شما گوش‌ کرده‌ و اعتماد کنیم‌ و با‎ ‎‌شما کار کنیم. پرسیدم: چه‌ وقت‌ این دستور داده‌ شده؟ گفتند: زمانی‌ که‌ با شاه‌ ملاقات‌ ‎‌کردند... کاملاً روشن بود که‌ آنها تشنه‌ یک‌ رهبری‌ بودند... از نقطه‌‌نظر نظامی‌ این‌‎ ‎‌رهبری‌ از آن‌ تیمسار قره‌باغی‌ بود، نه‌ من... اما به‌ لحاظ‌ سیاسی‌ اگر قرار بود موفق شوند‎ ‎‌می‌بایست‌ رهبری‌ را به‌ بختیار می‌دادند...» (ص‌2 / 151) ‌

‌‌سرانجام‌ آخرین‌ دستورالعمل‌ برای‌ هایزر از سوی‌ براون‌ وزیر دفاع صادر می‌شود.‎ ‎‌گرچه این‌ دستورالعمل‌ در واقع‌ همانی است‌ که‌ قبلاً در 28 دسامبر برای‌ او ارسال‌ شده‌‎ ‎‌بود، اما صدور مجدد آن تاکیدی می‌تواند بر اصرار واشنگتن‌ مبنی‌ بر جلوگیری‌ از‎ ‎‌پیروزی‌ انقلاب‌ امام‌ و امت باشد. ... براون‌ می‌گوید: اگر ارتش ایران حمایت‌ امریکا را‎ ‎‌می‌خواهد باید صددرصد از دولت‌ غیرنظامی حمایت‌ کند. اگر این‌ کار شکست خورد،‎ ‎باید در زمان مناسب‌ ارتش‌ زمام‌ امور را به دست می‌گرفت... (ص 155)‌

‌‌و این‌ دقیقاً یعنی‌ آماده‌ ساختن‌ و تدارک‌ یک‌ کودتای‌ نظامی.‌

‌‌درست‌ یک‌ روز قبل‌ از خروج‌ شاه از ایران، براون‌ وزیر دفاع‌ یک بار دیگر به‌ هایزر‎ ‎‌یادآوری‌ می‌کند‌:‌ «‌اگر وضع‌ وخیم‌ شود، ارتش باید آمادگی کودتا را در هر لحظه‌ داشته‌‎ ‎‌باشد...» ‌(ص 180)‌

‌‌در حالی که تنظیم امور در شورای‌ فرماندهان نظامی به سرپرستی‌ ژنرال هایزر پیش‎ ‎‌می‌رفت و آمادگی‌ نظامیان‌ برای‌ کنترل‌ امور بیشتر می‌شد، مساله‌ خروج‌ شاه و عدم‎ ‎‌موفقیت بختیار در صورت ورود امام‌ به‌ کشور بیشتر نمود پیدا می‌کرد. از این‌ رو تقریباً‎ ‎‌در تمامی جلسات نظامیان و مذاکرات‌ هایزر با وزیر دفاع امریکا، مساله‌ فشار امریکا و‎ ‎‌فرانسه به امام برای‌ به‌ عقب انداختن سفر ایشان‌ به‌ تهران‌ مورد تاکید قرار می گرفت.‌

‌‎

برشی از کتاب خاطرات سیاسی - اجتماعی دکتر صادق طباطبایی؛ ج 3، ص 162-164؛ چاپ سوم (1392)؛ ناشر: چاپ و نشر عروج.

 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.