همه کشورها از انقلاب مردم ایران و رهبری امام مطلع شده بودند و بچه ها قصد داشتند به نمایندگی از سوی رهبر انقلاب بر کار سفارتخانه ها نظارت داشته باشند.
جی پلاس: در اوایل روی کار آمدن دولت بختیار اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان تصمیم گرفت برخی از سفارتخانههای ایران در کشورهای مختلف اروپا را در اختیار بگیرد و امور سفارتخانه را زیر نظر داشته باشد و بویژه از فعالیت دایره مربوط به ساواک جلوگیری کرده و کلیه دفاتر و اتاقهای آنان را لاک و مهر کند. در بعضی جاها مانند امریکا مقاومتهایی صورت گرفت بدین منظور از امام خواستیم نظر خود را برای اجرا به انجمنهای اسلامی کتباً ابلاغ کنند. این مکتوب به تاریخ 28 دی 1357 مطابق با 19 صفر 1399 صادر شد. در مورد سفارت ایران در بُن پایتخت آلمان غربی، من موضوع را به امام اطلاع دادم که مدیران اتحادیه چنین قصدی دارند و افراد قابل اطمینانی هستند، اگر احتیاجی به حمایت شما بود در جریان باشید. ما احتمال میدادیم که پلیس مانع بشود. از این لحاظ میخواستیم به آنها در صورت لزوم و مداخله بقبولانیم که قصد اشغال سفارت را نداریم، بلکه به نمایندگی از سوی رهبر انقلاب فقط بر کار آنها نظارت میکنیم و این کار مبتنی بر دستورات دینی است. در آن زمان همه کشورها از انقلاب مردم ایران و رهبری امام مطلع بودند. امام از شنیدن این موضوع خوشحال شدند. یکی دو روز بعد دوستان ما به سرپرستی آقای مهندس حسین کاشفی رفتند به سفارت ایران در بُن، برخلاف انتظار آقای دکتر صدریه که سفیر بود از آنها استقبال کرده بود.[1] غروب همان روز آقای کاشفی با من تماس گرفت و اظهار داشت سفیر مایل است با شخص من مذاکره کند. خودم با آقای دکتر صدریه صحبت کردم. گفتم آقایان ماموریت دارند مجموعه قسمت ساواک را در سفارتخانه در اختیار بگیرند، شما آنجا را لاک و مهر کنید و کلید را به دست آنها بدهید. ایشان گفت آنجا دست من نیست. گفتم پس خودشان میروند و انجام میدهند و دیگر شما کاری و مسئولیتی در این زمینه ندارید. منظور دکتر صدریه از گفتگو با من کسب اطمینان از اظهارات نمایندگان اتحادیه و حدّ و حدود ماموریت، اختیارات و مسئولیت آنان بود.
به هر حال دوستان طبقه سوم ساختمان سفارت را که در دست ساواک بود اشغال کردند و قرار شد در صورت لزوم با ما در پاریس یا آقای خاتمی در مسجد هامبورگ ارتباط برقرار کنند. بعد هم شروع کردند به جمعآوری فیشها و شناسایی رمزها و کُدها، یک درگیری کوچک هم با مامورین سابق پیدا کردند.
برشی از کتاب خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی؛ ج 3، ص 151-153؛ چاپ سوم (1392)؛ ناشر: چاپ و نشر عروج.