داماد سه روزه!
پول هایی را که به عنوان کادوی عروسی بهمان داده بودند، داخل پاکت گذاشته بود تا به دست صاحبان اصلی شان برسد.
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: صبح سومین روز زندگی مشترک من[۱] و مصطفی[۲] بود و از گرگ و میش هوا با بغضی که راه گلویم را به سختی فشار می داد، مشغول جمع آوری وسایلش بودم و هر کدام را که به ذهنم می رسید روی میز می گذاشتم تا چیزی را از قلم نیندازم. تقریباً همه لوازم ضروری را داخل ساکش گذاشته بودم که صدای پارک کردن ماشین را جلوی در منزل شنیدم. قرآن را آوردم تا او از زیرش رد شود که مادر با گریه جلو آمد و گفت: مصطفی جان همه اش سه روز است که داماد شده ای، کمی بیشتر بمان. خودش هم گریه اش گرفته بود. سرش را پایین انداخت و دستم را در دست مادر گذاشت و گفت: دوست دارم دختر خوبی برای مادرم باشی. مرا با خود به گوشه حیاط برد و گفت: وقت نکردم این پاکت ها را به صاحبانشان برسانم. تو زحمتشان را بکش و به آدرس هایی که رویشان نوشته شده، برسان.[۳] بعد از رفتنش فهمیدم داخل پاکت ها، پول هایی بود که به عنوان کادوی عروسی جمع شده بود.
- همسر شهید ردانی پور.
- شهید مصطفی ردانی پور که در عملیات والفجر دو به شهادت رسید.
- برای خانواده هایی که عزیزانشان را از دست داده اند.
دیدگاه تان را بنویسید